شکیبا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:
جناب جواد. کسی که اهل خواندن باشد میداند چه میخواند. گذشته چه بوده و اکنون چه هست. حال اصراری هست.پاورقی توضیح بدهند نه اینکه دست به یک اثرتاریخی باارزش ببرند.
شکیبا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:
بانظر اقای یزدانی موافقم .کاملا درست میفرمایند.نباید نوشته ی قدیم تغییر کند. تا همه ی نسلها تاریخ و زبان قدیم را بخوانند و بدانند... لطفا به حالت اول ،سد ،برگردانید.سپاسگزارم.
شمس شیرازی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
جناب ناشناس،
آری فارسی است و پارسی سره است، همان معنا فی بطن شاعر است.
دو دیگر فارسی زبان فارسیان و شیرازیان نیست، زبان مردم ایران است. مردمان فلات فرهنگی ایران.
شاد و تندرست بوید.
ایزد پناه در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
به نظر من گل و گلاب نشان دهنده اشخاصی هستند که یکی تا نیمه راه رفته و دیگری کامل گشته واگر توجه نید اساتیدی که اول راهند در دانشگاهند و آنان که آخر راهند در خفا هستند دخترانی که تازه به جمالو کمال رسیدند در بیرونند و دختراننیی که ناب ترند پرده نشینند
این برداشت من بود و اینجوری ارتباط برقرار کردم
رضا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۸:
در مصرع
اما حجالت دم ابناللهی بتر
نفطه خجالت از قلم افتاده است.
پیوند به وبگاه بیرونی/
محمد تقی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵:
دربیت پنجم مصرع اول بیدق و مصرع دوم بی ذوق صحیح است زیرابیدق ( پیاده) وزیر میشود وبیذوق شاه
سجاد در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
خطاب به عزیزانی که در مورد محسن چاوشی حاشیه نوشته اند:
در طول مدتی که از گنجور دیدن میکردم، هیچوقت چنین ادبیاتی در حاشیه ها ندیده بودم. حاشیه ها در گنجور محلی بود برای بحث و گفتگو راجع به شعر و مفهوم آن. اساتید و علاقه مندان به شعر و ادب بحث های ثقیلی در باره ی اشعار مطرح میکردند و ما خوانندگان بهره می بردیم.
اگر خواننده ای هم این شعر را اجرا کرده بود، ذکر میشد.
اما متاسفانه الان زیر شعر مولانا، حاشیه ها (اگر بتوان نامش را حاشیه گذاشت) راجع به لحظه شماری طرفداران محسن چاوشی برای انتشار آهنگش است.
شرم دارم از حضور حضرت مولانا که در حاشیه شعرش، در مورد موسیقی مبتذل و طرفداران متعصبش سخنی بیاورم که اگر غیر از این بود، انتقاد های زیادی برایتان داشتم، از کسانی که قبل از انتشار اثر آن را شاهکار مینامند تا کسانی که خود را در مقام تعیین کننده حقیقت میبینند.
مجید در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۲۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - در عزلت و قناعت و بیطمعی:
mishe lotfan maniye tak take abyat o ham qarar bedin?
بِنسینا persia۱۵۰۰@yahoo.com در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۳۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷:
سلام
بیت هژدهم، مصرع دوم، بنظرم می بایست کاما فقط یکی باشد و آن هم بعد از " ترا نه"!
سپاس
ناشناس در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
جناب شمس شیرازی، مانا در نهان سراینده یعنی چه؟ این جمله فارسی است؟ آن هم از یک شیرازی؟
ناشناس در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
زو مخفف ز او است و ز او هم معنای ز آن را دارد. جایگاه زو، جایگاه تعلیل برای فریب خوردن است. یعنی چون ترازو نداری، به علت همان(یعنی از او=از آن) است که فریب می خوری.
یک سوال ساده:
مگر نه اینکه امام علی فرموده است به سخن گوش فرا بده و به سخن گو توجه نکن. پس چرا مولوی می گوید: به هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشین؟
سیروس در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:
سخن بی معنی است که کدام ماسب تر است. مسئله این است که کدام صحیح است. این شعر قبلا سروده شده است و متاسفانه شاعر فرصت استفاده از نظرات شما را ندارد. پس به بزرگی خود او را ببخشید.طبق معتبرترین نسخهی دیوان حافظ (قزوینی-غنی) مصرع دوم بیت مورد بحث “من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم” است.
حاشیه در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳:
از سال 89 تا 91 عجب بکش بکشی بوده اینجا :-P :-)
مهدی کاظمی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۰ - اضافت کردن آدم علیهالسلام آن زلت را به خویشتن کی ربنا ظلمنا و اضافت کردن ابلیس گناه خود را به خدای تعالی کی بما اغویتنی:
کرد حق و کرد ما هر دو ببین
کرد ما را هست دان پیداست این
کردار حضرت حق و رفتار مارا هر دو را ببین و بدان که ماهم در انجام کارها نقشی داریم و اینکه اجبار محض نیست و این مشخص هست (از اختیار در رفتارها و تصمیمات ما در زندگی و روزمرگی هویداست )
گر نباشد فعل خلق اندر میان
پس مگو کس را چرا کردی چنان
اگر ما کاره ای نبودیم در زندگی و همه چیز از سمت خدا بود پس به کسی نگو چرا فلان کارو کردی و کسی را مسیٔول کاری ندان ....
خلق حق افعال ما را موجدست
فعل ما آثار خلق ایزدست
انچه که خدا بوجود میآورد و خلق میکند پدید آورنده رفتار های ماست و رفتارهای ما از آفریده های خداوند نشأت میگیرد و جهت میگیرد و ما انجام دهنده ای بیشتر نیستیم
ناطقی یا حرف بیند یا غرض
کی شود یک دم محیط دو عرض
گوینده در حین سخن راندن یا یا کلام رو بیان میکنه یا مفهوم و غرض رو نگاه میکنه و نمیتونه دو طرف سخن رو در یک آن احاطه کنه و در بر بگیره ...یعنی اول میخواد که چی بگه و بعدش انجام میده و میگه ... و در ان واحد نمیتونه هم فکر کنه و عمل کنه ......
گر به معنی رفت شد غافل ز حرف
پیش و پس یک دم نبیند هیچ طرف
وقتیکه به معنی دقت میکنه از حرف زدن غافل میشه و هیچ چیز در پس و پیش کلام نمیبینه و نمیچینه ......
آن زمان که پیشبینی آن زمان
تو پس خود کی ببینی این بدان
اونوقتی که داری به جلو نگاه میکنی در اون لحظه تو پشت سر را نمیتونی که ببینی و دو کار را باهم در یک آن نمیشه انجام داد و بین اینها فاصله ای وجود داره .....
چون محیط حرف و معنی نیست جان
چون بود جان خالق این هر دوان
وقتیکه حرف و معنی باهم دیگر در احاطه جان نیست چگونه باید هم اراده و میل و هم انجام ان را به جان نسبت داد یعنی بین خواستن درونی و انجام عمل بیرونی فاصله ای هست که ما خیلی هامون بهش واقفیم و خیلی کارها رو که میخوایم نمیکنیم و یا بر عکس .. انگار که در درون ما کس دیگریست که میخواد و ما ابزار انجام ان هستیم
حق محیط جمله آمد ای پسر
وا ندارد کارش از کار دگر
چونکه هم انجام عمل و هم میل و خواست هر کاری جملگی در احاطه خدا هست پس (خداوند را کاری از کار دیگر بازندارد و مانع نشود.. نهج البلاغه)
گفت شیطان که بما اغویتنی
کرد فعل خود نهان دیو دنی
ابلیس گناه کار خود را از جبر کامل دانست و از قبول ان سر باز زد و انرا به حضرت حق نسبت داد ان دیو پست ....
{{قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ...:شیطان گفت که چون تو مرا گمراه کردی من نیز بندگانت را از راه راست گمراه می گردانم.}}(ایه 16 سوره اعراف)
گفت آدم که ظلمنا نفسنا
او ز فعل حق نبد غافل چو ما
حضرت ادم گفت خدایا ما به خود ظلم کردیم .. ولی در همین حین از کار حق غافل نبود و خود را قادر کامل ندانست ... اشاره به ایه 23 همان سوره :قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ:گفتند: خدایا ، ما بر خویش ستم کردیم و اگر تو ما را نبخشی و به ما رحمت و رأفت نفرمایی سخت از زیانکاران خواهیم بود.
در گنه او از ادب پنهانش کرد
زان گنه بر خود زدن او بر بخورد
با اینکه ادم میدانست خالق این توانایی انجام کار خود خداست و خالق افعال بشر اوست .. از روی ادب این نکته را بزبان نیاورد و از گناه بر خود زدن و بخود نسبت دادن او از ثمره ای برخوردارشد (فضل و رحمت حق تعالی)
بعد توبه گفتش ای آدم نه من
آفریدم در تو آن جرم و محن
بعد از این توبه کردن حضرت ادم خدا به او گفت مگر نه اینکه من در تو افریدم توانایی گناه و جرم و محنت ها و رنج های ناشی آن رو ؟؟؟؟ مگر من افریدگار تو نیستم ؟؟پس چرا انها را خود گردن گرفتی ؟؟
نه که تقدیر و قضای من بد آن
چون به وقت عذر کردی آن نهان
مگر نه انکه تقدیر و قضای من بود ان گناه کردن تو ؟؟؟ چرا بوقت عذر اوردن این موضوع رو نهان کردی ؟؟
گفت ترسیدم ادب نگذاشتم
گفت هم من پاس آنت داشتم
گفت ترسیدم بی ادبی باشه نسبت دادنش به شما .....
یاسر دالوند در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۱ - تمام شدن ده نامه و فرستادن ویس آذین را به رامین:
در یک بیت مانده به آخر، «نامه» ظاهراً گشته و محرف «ناقه» است.
سلیمان علاقی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۷:
ببینید این مرد با چه پهلوانانه با کلمات در آویخته
به راستی اگر در زمان او بودم همین همزمانی و در زمانی با جلال الدین مولوی برای من منتهای کسب شرف بود
علیه الرحمه و افضل البرکات
شمس شیرازی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
ترازو گر نداری ،پس تو را زو ره زند هر کس.
به گمانم زو به مانای از او ازنداشتن ترازو است که راهت میزنند.
و مانا در نهان سراینده ( در دل سراینده 9
روفیا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس
میگوید چون تو ترازوی توزین سکه نداری تا سکه تقلبی را از اصل تشخیص دهی هر کسی می تواند تو را بفریبد و از تو چیزی برباید...
پرسش من درباره "زو" است، آیا به معنای " از این رو " است؟
کمال در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۷:
جمع آن: 5580
شکیبا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱: