شهرام بنازاده در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:
به نظر می آید :
Noh too باشد.... به معنی تو در تو
والا وزرن عروضی کاملا دچار سکته میشود.
احتمالا جهان به خم نه تو تشبیه شده شاید منظرو هفت آسمان ، زمین و خود آدمی بصورت تو در تو باشند
کسرا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹:
در جواب خانم لیلی
سعدی بزرگ در این بیت از طولانی بودن شب و دیر طلوع کردن آفتاب سخن گفتن ( مصرع اول ) ( از غم هجران )
و این که خیالهای زیادی به سرشان آمد در این شب و خواب رو از چشمانش گرفت
soft pesar در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۱۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹۸:
بیت یکی مونده به آخر، توصیف زیبای کارمندی در ایران است!
بیک بابا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۱۴:
سلام هرچند بابک خود را پایه گذار ارتباط تنگاتنگ دین و سیاست معرفی می کند
نگهدار تن باش و آن خرد
چو خواهی که روزت به بد نگذرد
چو بر دین کند شهریار آفرین
برادر شود شهریاری و دین
نه بیتخت شاهیست دینی به پای
نه بیدین بود شهریاری به جای
دو دیباست یک در دگر بافته
برآورده پیش خرد تافته
نه از پادشا بینیازست دین
نه بیدین بود شاه را آفرین
چنین پاسبانان یکدیگرند
تو گویی که در زیر یک چادرند
نه آن زین نه این زان بود بینیاز
دو انباز دیدیمشان نیکساز
چو باشد خداوند رای و خرد
دو گیتی همی مرد دینی برد
چو دین را بود پادشا پاسبان
تو این هر دو را جز برادر مخوان
ولی از این دین و سیاست بیشتر به السلطان ذل الله استفاده می کند و افراد ناپیبند به سیاست را بی دین تلقی می کند
چو دیندار کین دارد از پادشا
مخوان تا توانی ورا پارسا
هرانکس که بر دادگر شهریار
گشاید زبان مرد دینش مدار
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۱۶ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - از یک غزل:
ناکام از این دنیا رخت بر بستی خانم اعتصامی
خداوند رحمتت کنه
شایق در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:
با سلام در رابطه با بیت چهارم و بنجم ( برق یمانی بجست باد بهاری بخاست ) کنایه از بهار است یعنی باد بهاری وزیدن اغاز کرد و در اسمان رعد و برق جهید و خلاصه بهار شد و طاقت عاشق از دست رفت منزل یار کجاست بر خیز و عاشق شو از عشق غفلت مکن این مطلب را محققین میگویند همین الان وقت عشق ورزیدن است مگو دیر است که اول صبح است اگر الان شروع نکنی دیر است
شایق در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:
با سلام در بیت اول احتمال به معنای بردباری و تحمل است و سعدی میگوید انانی که دلشان صفا یافته و تزکیه نفس کرده اند صبورند و چاره عاشقی صبر و تحمل است و شرط محبت نیز وفا است که از عشق محبت خیزد و از محبت وفا
روفیا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:
سلام آقای امین کیخای گرامی
با توضیحتان در مورد ردپای minimalism در رباعیات خیام همسازم و اگر ذره ای ذوق شاعری داشتم صنعت تضمین را به کار میگرفتم تا بگویم کم گوی و گزیده کوی چون در
یک شاعر انگلیسی گفت less is more ...
ها ها ...
چه خوب شد که من شاعر نشدم . خداوند رحمان و رحیم به بشریت رحم کرد !
در این باره حاشیه کوتاهی در غزل 481 حافظ نگاشته ام که دوست دارم نظرتان را در باره اش بدانم .
شایق در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
با سلام سعدی در این غزل بسیار زیبا ابتدا هدف خلقت را بیان می نماید و به دنبال ان رابطه انسان با خدا و اینکه ما چه نقشی را باید بازی کنیم توضیح میدهد برای روشن شدن این مطالب معانی ابیات را بطور مختصر بیان می کنم تا شاید بتوانیم دردی از جام این غزل مست کننده نصیب خود بگردانیم . 1- در بیت اول سعدی اشاره به حدیث قدسی دارد که خداوند می فرماید ( من گنجی مخفی بودم خواستم خودم را اشکار کنم ) لذا جلوه ای کرد و جهان را بیاراست و به اصطلاح عرفا بر سر بازار امد حافظ در این رابطه می فرماید (در ازل برتو حسنت ز تجلی دم زد عشق بیدا شد و اتش به همه عالم زد جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت عین اتش شد از این غیرت و بر ادم زد ..... ) نکته ای که در اینجا قابل ذکر است اینست که بین ازل و ابد در واقع زمانی نیست و فاصله ازل تا ابد لحظه ای بیش نیست و اینکه ما فاصله حس می کنیم چون در زمان فرار گرفته ایم و نمی توانیم خارج از زمان قرار بگیریم و به همین جهت است که خداوند می فرماید رسیدن قیامت از چشم بر هم زدنی نزدیکتر است که البته به محض اینکه روح از بدن جدا شود به این نکته می رسد و یا کسانیکه به مرحله موت اختیاری برسند فوق زمان و مکان قرار میگیرند که انسانهای کامل اینچنینند بس خلاصه بیت اول اینست که فتنه (ازمایش ) وقتی درست شد که خداوند جلوه نمود 2 -در بیت دوم اینکه می فرماید در وهم نگنجد و در وصف نیاید به خاطر اینست که خداوند بی نهایت است و ما محدود و محدود هرگز نمی تواند به کنه ذات بی نهایت برسد چنانچه خداوند خطاب به موسی فرمود ( لن ترانی با دو چشم سر هرگز مرا نمی بینی ) بنابراین او شیرین و دلبند و مطبوع و زیبای مطلق است 3- وقتی انسان متوجه ان زیبایی مطلق شد از درون بی صبر و قرار میشود و میخواهد همیشه با او باشد گر چه از نگاه بیرون ظاهری ارام و استوار دارد بطوریکه سهمگین ترین حوادث او را بی قرار نمیکند و همچون کوه استوار میماند ( ای دل ار سیل فنا بنیان هستی برکند چون ترا نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور ) بنابراین عاشق او از بیرون صبر و ارام دارد و از درون چون خم می در جوش و خروش است ( هر که دلارام دید از دلش ارام رفت دیده ندارد قرار هر که در این دام رفت ) 4- در بیت چهارم نکته ای ظریف نهفته است و ان اینکه خداوند هم ظاهر و هم باطن است هم بیدا و هم نهان است ظاهر برای کسانی است که در ورای خلقت او را میبینند و در هر چیز و در بشت هر صنعی صانع را می بینند و باطن و نهان برای کسانی است که نمی توانند جز اشیا چیز دیگری را ببینند وسعدی خدا را به خودش قسم میدهد که این برده و حجاب را از جلو چشمان این افراد ( زن و مرد ) بر دارد تا ترا ببینند و به هر طرف که نگاه میکنند ( چب و راست ) جز تو چیزی نبینند 5-در بیت بنجم می فرماید افرادی که او را نمی بینند در واقع بینا نیستند که اگر بودند مدهوش او بودند و دیوانه او می گشتند و در واقع اشاره به ایه قران دارد ( و علی ابصارهم غشاوه بر چشمهایشان برده است ) 6- عارف کسی است که از خدا جز خدا چیزی نخواهد و دنیا و عقبی را واگذارد 7- سعدی در بیت هفتم می فرماید در این دیدگاه و نظر من تنها نیستم وتمام عرفا نظر مرا دارند 8 و 9 - در بیت هشتم و نهم نیز نکته ای ظریف نهفته است و ان اینکه ناملایمات و سختیهای این دنیا بهر حال سراغ انسان می اید اگر با مشکلات کنار بیاییم و انها را از طرف خداوند بدانیم و بدانیم که از طرف او مورد ازمایش هستیم اسان و راحت میشود در غیز اینصورت دنیا تیره و تار میگردد اغلب سکته های مردم از این ناحیه است 10 - ان زیبایی مطلق که تو داری برای کسی مهیاست که به تو برسد و الا دیگران از ابن زیبایی لذت نمی برند 11و 12- در دو بیت اخر فرق بین شیطان و ادم را بیان میکند با این توضیح که ادم و شیطان هر دو معصیت کردند و خدا را اطاعت نکردند ( ادم در خوردن میوه ممنوعه و شیطان در سجده نکردن به انسان ) اما ادم اقرار به گناه کرد و گفت خدایا من به خودم ظلم کردم خدا توبه او را بذیرفت اما شیطان طلبکار خدا شد و از درگاه احدیت رانده شد گر چه هر دو میدانستند که بهر حال خواست خدا بوده که انها معصیت کرده انداما ادم مثل ادم حرف زد و دانست که بهرحال خدا دست بالا را دارد و او حاکم است و جز اظهار عجز و ناتوانی کاری نمی توان کرد بنابراین سعدی از جدش اموخته که در مقابل خدا چه باید کرد تسلیم و اسلام چاره کار است
روفیا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:
سلام
صفحه بسیار شگفت انگیزی بود !!!
فقط میخواهم بگویم هر چند حقایقی که خیام بارها و بارها آنها را دستمایه شیرین زبانی هایش کرده است ظاهرا پیش پا افتاده هستند ولی آدمی هیچ چیز را به اندازه این حقایق فراموش نکرده و نادیده نمی گیرد !
از تمثیل زیبای اقای ترابی گرامی و خاطر نشان کردن ارجمندی آبدوغ خیار به جای خود حظ بردم و اینگونه ظریف نگاری ها را کار آمد تر از تاختن می بینم .
دست کم مرا به لختی اندیشیدن وا میدارد .
روفیا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:
هوشنگ گرامی
سلام
برای من هم ترسناک است .
هنگامیکه کودکی بیش نبودم کتابهای جیبی مصوری از خیام و باباطاهر زینت بخش کتابخانه عظیم پدر بود .
یادم می آید در این صفحه تصویر انسانی بود که در زیر گامهایش چشم هایی نگران به چشم میخورد و هنوز آن ترس غریب را در عمق جانم حس میکنم .
هم چنین به یاد فیلم چه رویاهایی می آیند می افتم که در آن رابین ویلیامز هنر آفرینی کرده است . هنگام عبور از برزخ برای یافتن همسرش در دوزخ زمانی با فریادهایی به خود می آید و تازه میفهمد پای بر سر آدمیانی غرقه در باتلاق می نهد .
این قطعه نیز از کتاب کمدی الهی هنگامی که دانته پای بر سر برزخیان میگذاشت اقتباس شده است .
حمید فریدافشین در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دهم در مناجات و ختم کتاب » بخش ۱ - سرآغاز:
غنیمت شمردن فرصت عمر تو بیت اول موج می زند. خدایا از برکت وجود أین همه شاعر خوش لهجه خیلی خوش بخت هستم.
حمید فریدافشین در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
عشق است عراقی و مولانای دوست داشتنی.
روفیا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:
ف ش گرامی سلام
ولی روزی میرسد که همان ( چیز ) درونی هم با تحلیل و تخریب جسم رو به زوال می نهد .
روزی به ما میگفتند با کهنسالان و بزرگان مشورت کنید .
اکنون به روشنی و در کمال تاسف میبینم بزرگانی که قرار بود راه را به من بنمایانند نابینا شده اند .
این همه آن چیزیست که من میبینم .
نهالی در بهاری میشکفد و در تابستانی میدرخشد و در پاییزی برگ میریزد و در زمستانی می آرمد .
شاید پس از آن هم خبری باشد ولی هر که هر چه میگوید در حد حدس و گمان است .
جواد در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۷:
تصحیح میکنم بیت هجدهم
جواد در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۷:
بیت دوم در برم داشتی درسته
در بیت یازدهم اشتباه تایپی هست به این شکل باید باشد :
چو گوید بِباش آنچه خواهد بُدست
یا آنچ خواهد بُدست
روفیا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰:
آقای امین کیخای گرامی
چو ماه نو ره نظارگان بیچاره
زنی به گوشه ابرو و در حجاب روی !؟
کوشا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴ - غزال و غزل:
ظاهرا فی البداهه استاد در مجلسی این اشعار را می سراید دختری به پیش استاد می اید و میگوید واقعا این ابیات را الان سروده اید یا در خانه اماده کرده بودید که استاد میگوید اسمت چیست دخر پاسخ میدهد غزال و استاد بیت اخر را می سراید
محمد صادق در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰:
از آمدن و رفتن ما سودی کو؟
یک هبوط الکی، یک سقوط الکی...
عباس رحمانی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹: