گنجور

حاشیه‌ها

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۱:

ورا  از تنِ خویش باشد بزه

بزه کی گزیند کسی بی‌مزه

 

گرامی گنجوریان

لطفا بیت بالا را شرح دهید.

سپاسگزارم 

 

همایون در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۳:

از هوش مصنوعی پرهیز کنید چون مثل موجود کاملن بی هوشی است که به همان خری می ماند که بار کتاب دارد

نه بازخوانی میداند و نه روشی دارد نه فلسفه و نه منطق 

از روش و فلسفه هرمنوتیک و پدیدارشناسی که از دیرباز در ایران به نام دانش زندآگاهی بکار می رفته است در این پیشه مصنوعی خبری نیست 

 

فاطمه زندی در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۴ - منجذب شدن جان نیز به عالم ارواح و تقاضای او و میل او به مقر خود و منقطع شدن از اجزای اجسام کی هم کندهٔ پای باز روح‌اند:

درود .هزاران درود بر روان پاک حضرت مولانا

این سخن را بعد از این مدفون کنم 

آن کَشَنده می کَشَد ، من چون کنم ؟

مولانای جان علّتِ توقف در بیانِ اسرار عاشق و معشوق را توضیح می دهد : زین پس من بیانِ اسرار و حقایق عشق را نهان می کنم و آن را در بیان نمی آورم .

زیرا تصرّفات و جذبه های الهی مرا به سوی مبحثِ دیگری می کشاند . من چه کنم ؟ یعنی بیان اسرار و عدم بیان آن دستِ من نیست . دستِ حضرتِ حق است .

از دست اند کاران سایت وزین گنجور بویژه جناب مهندس محمدی بسیار سپاسگزارم..خداوند به شما طول عمر با عزت و سلامتی عنایت فرماید 🙏💐

فاطمه زندی در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۳ - جذب هر عنصری جنس خود را کی در ترکیب آدمی محتبس شده است به غیر جنس:

جنسِ مایی ، پیشِ ما اولی تری بِه کز آن تن وارهی ، وز آن تری
تو همجنسِ مایی ، و شایسته تر این است که نزدِ ما باشی . پس بهتر است که از بدن و رطوبت های آن رها شوی .
گوید : آری ، لیک من پا بسته ام  گر چه همچون تو ز هجران خسته ام😔

افسانه چراغی در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۷ - دعوی کردن آن شخص کی خدای تعالی مرا نمی‌گیرد به گناه و جواب گفتن شعیب علیه السلام مرورا:

آن پشیمانی و یا رب رفت ازو شست بر آیینه زنگ پنج تو

شِست: نشست

پنج تو: پنج لایه، لایه‌های متعدد

افسانه چراغی در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۷ - دعوی کردن آن شخص کی خدای تعالی مرا نمی‌گیرد به گناه و جواب گفتن شعیب علیه السلام مرورا:

زنگِ توبرتوت ای دیگ سیاه کرد سیمای درونت را تباه

توبرتو: انباشته، متراکم، پر، لایه بر لایه

افسانه چراغی در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۵ - طعن زدن بیگانه در شیخ و جواب گفتن مرید شیخ او را:

جان نباشد جز خبر در آزمون هر ...

جان و روان چیزی نیست جز آگاهی‌هایی که ازطریق تجربه‌های روحی و معنوی حاصل شده؛ پس هرکس دارای آگاهی بیشتر باشد، جان او نیز بیشتر و نیرومندتر است.

افسانه چراغی در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۵ - طعن زدن بیگانه در شیخ و جواب گفتن مرید شیخ او را:

نیست دون القلتین و حوض خرد که ...

دونَ القُلَّتَین: کمتر از دو سبو

قُله: سبو، نوعی خمره دسته‌دار که برای ذخیره کردن آب به کار می‌رفته. طبق احکام، اگر آب به اندازه دو سبو می‌رسیده، آب کثیر نامیده می‌شده و اندکی پلیدی، آن را ناپاک نمی‌کرده.

حوض خرد: آب اندک (آب قلیل)

همایون در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۴:

غزل ناجور و ناهمخوان با فرهنگ جلال‌دین و شاید از غزل های اولیه او باشد

افسوس که سایت گنجور آلوده آشغال های هوش مصنوعی شده بسیار جای غبطه وتاسف است 

که یک سایت وزین فریب بازی ها و شگرد تکنولوژی را بخورد و ژست روشنفکری و پیش رفتگی درآورد 

همایون در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۶:

کاش سایت گنجور خود را از شیفتگی به هوش مصنوعی نجات دهد هرچه زودتر و این سایت را درگیر بانک اطلاعات سودجویان ضد فرهنگ نسازد 

فرهنگ و هنر باید راه خود را بدور از سلطه تکنولوژی پیش ببرد هرچند همه بعد های زندگی را در خود فرو برده است بکوشیم که پای آنرا از فرهنگ و هنر کوتاه سازیم

 

همایون در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۴:

غزل تکراری تقلیدی از کارهای اولیه بی نوآوری جلالی

کاش سایت گنجور فریب بازی ای‌آی را نخورد و هرچه زودتر ترهات هوش‌مصنوعی را از این سایت پاک کند

پرویز شیخی در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱:

مصرع د‌وم بیت 34 چون از خسروان عجم نام برده پس میبایست بدین شکل تصحیح شود....

کی لهراسب و ارجاسب خسروان عجم

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۹ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۳ - رفتن آن اعرابی به دیار لیلی و خبر وفات مجنون را به وی رساندن و اظهار کردن لیلی آن معنی را پیش از گفتن اعرابی:

بیت 8: «شیَم» (shiam) جمع شیمة به معنی خوی‌ها <لغت‌نامه دهخدا>

عین جیم در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۵۵ در پاسخ به Z دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۱ - داستان کودک مجروح:

سریع، مفتعلن مفتعلن فاعلن

بهرام خاراباف در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۳ - قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود:

حقِ آن آنی که این وآن ازوست

#مولوی

 

*آن=ثانیه.حین.دم.طرفه العین.

لحظه.لمحه.نفس.وقت.حُسن.نزاکت.مال.اشاره به دور.سبب.جهت.علت.عمل .کار.عقیده.رای.عزم.قصد.چنین وچنان.ایشان .آنان.علامت جمع.حال.حالت .چگونگی

 

 

*حق=راست کردن سخن.درست کردن ودرست دانستن.وجودمطلق .ذات خدا.سخن راست درست.استحقاق.سلطنت برچیزی

 

*آنی=موقت.زودگذر.آن دم .آن لحظه.منسوب به آن،حالت وچگونگی

 

حقِ آن

آنی که این وآن ازوست

(دراین خوانش حق دلالت برمالکیت دارد.آن مالک آن آنی است که هم این ازآن است وهم آن)

 

حق 

آن

آنی که

این وآن ازاوست

(دراین خوانش حق دلالت برحقانیت دارد.حقیقت آن است که آن(حالت .چگونگی)ازآنِ آن لمحه ای است که هم این ازآن است وهم این.(دراین خوانش می تواندهمه چی تعبیرشود)

 

حق، 

آن 

آنی که این و

آن ازوست

 

دراین خوانش حق دلالت بردرست بودن دارد.درست است که آن (می تواندبه معنی دم گرفته شود)آنی که این و (لحظه موقتی وگذرایی است)که آن ازاوست(دراینجا آن می تواند اشاره به جمع داشته باشدبه معنی همه چی) 

حقیقت این است که همه چی متعلق به آن لمحه ای است که همه چی متعلق به آن است

محمد سلماسی زاده در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۵:

در بیت : 

عاشقان را منبلان دان زخم‌خوار و زخم‌دوست

عاشقان عافیت را با چنین سودا چه کار‌؟

 

ممبل هم به معنای کاهل و تنبل و هم به معنای منکر است و هردو معنا در اینجا با لطافتی تمام عشق را معنا می کنند،عشق نه به کسب و اختیار است و نه عافیت طلب ، عاشق هرچیز غیر از معشوق را منکر است و به هیچ کار جز او اشتغال ندارد و این با معیارهای عمومی سازگار نیست ! چه کسی است که زخم خوردن را دوست داشته باشد ؟

نصراله سلامی در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰:

با سلام  

وقت خوش

دوش در این غزل حافظ معنی عرفانی دارد

از نظر عرفا دوش به معنی ثلث سوم شب  است 

عارفان شب را سه بهر می کنند بهر اول عبادات شامگاهی و نماز مغرب و عشاء  بهر دوم خواب و استراحت و بهر سوم که قبل از سحر گاه است و همان دوش در شعر حافظ می باشد عارف  به عبادت و راز نیاز با معشوق ازلی  می پردازد 

دکتر حافظ رهنورد در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۴۸:

خُسر به‌معنی پدرزن است.

در برخی شهرها خسوره و بّسوره هم می‌گویند.

سمانه صابری در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴:

با سلام 

بیت ۵ شاید همان بخاری درست باشد ، به معنی بخارایی؛ اهل بخارا ، کسی از طلاق همسایه صحبت کرد و گفت مرد بخارایی زنش را طلاق داد ،

و چون معنای هُشت را نمی‌دانم ، احتمال میدم به اقتضای قافیه ضمه استفاده شده باشه ولی معنا همان هشتن و رها کردن باشه، 

باز در مورد معنای مصرع دوم بیت ۶

رشت با ضمه به معنی چیزی که از هم فرو ریزد و فرو پاشد،

پس با این وصف احتمالا معنی مصرع چنین باشد:

در عوض کار زشتش آن قحبه را طلاق داد ( از او گسست، زندگیشان پاشید)

و مصرع دوم بیت ۷ را هم متوجه نشدم کاش دوستان کمکی بکنند،

ضمناً من دو سه مورد معنی هوش مصنوعی رو بررسی کردم خیلی فاصله داشت از معنای درست ، کاش به این هوش استناد نشود ،

او فرق کلمه ی زن به معنی همسر و فعل امر از زدن را تشخیص نداده 

فرهود در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۷ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:

یعنی در مقصد و منزل منتظر تو هستند.

سه نعل به‌افسون در آتش گذاشته‌اند که زودتر بروی و به آنجا برسی

و دوستان و خویشان دلشان را بیدار نگه‌داشته و به‌گوش هستند که کی می‌رسی.

 

۱
۳۰۱
۳۰۲
۳۰۳
۳۰۴
۳۰۵
۵۵۵۳