گنجور

حاشیه‌ها

مهرناز در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست:

بیفتاده یک یک چو سور کهن یعنی چه؟

علی صبوری در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

کاش این معنی کردن ابیات با هوش مصنوعی که به کل شعر و مفهوم اون رو غلط واکاوی میکنه رو بردارید.
درسته که هر شخصی میتونه یه برداشتی از شعر حافظ داشته باشه اما خیلی از معنی ابیات اشتباه تعبیر شده.

برمک در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۴۴ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید:

 

به چوگان چو برداشت گوی زرنگ

ز بیمش بگردد رخ مه ز رنگ

ز هامون شب تیره بر چرخ تیر

کند رشته در چشم سوزن به تیر

چو مالد به زه گوشهای کمان

بمالد به کین گوش گشت زمان

به باد تک اسپش به خاور زمین

کند غرق کشتی به دریای چین




زرنگ گونه ای درخت که چوب سختی دارد و از ان گوی و چوگان کنند

برمک در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۲۸ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید:

بن همتش را بر انجم بر است
که انجا که ساقش زحل را سر است
----
 تن  و همتش را سرانجام برست نادرست است

محمد شریف صادقی در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

مصراع دوم بیت آخر

که حافظا نَبُوَد بر رسول غیر بَلاغ

احتمالا نظر به این آیه دارد:

مَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ

همایون رضایی در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

به نظر استاد دکتر علیقلی محمودی بختیاری، دو بیت نخست این شعر باید این‌گونه نوشته شود:

در ازل پرتو حسنش ز تجلّی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رخش دید ملک عشق نداشت / عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

برمک در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۴۰ - رسیدن ایرانیان و چینیان به هم:

پس از فردوسی خواستند راه او روند هیچ کدام  نتوانسته اند و بهترین انها اسدی طوسی همشهری اوست در این میان بهمن نامه هیچ خوب نیست با اینهمه میان سروده های ایرانشان بخشهای  بسیار خوب بسیار است  این سروده یکی از انهاست

یکی روز ناگاه سالار چین

یکی تاختن کرد بر آتبین

ز بیرون بیشه بدو باز خورد

برآمد ز ناگه ده و دار و بَرد

فزون آمد از چینیان ده هزار

ز ایرانیان بود سیصد سوار

یکی رزم ناگاه پیوسته شد

تنی چند از ایران سپه خسته شد

چو دید آن چنان آتبین از سپاه

بُنه سوی بیشه گسی کرد شاه

بجوشید و برگستوان برفگند

چو باد اندر آمد به اسب سمند

خروشید کای نامداران جنگ

یک امروزتان کرد باید درنگ

که گر سستی آرید در کارزار

نیابید از این دشمنان زینهار

وگر پیش دشمن بدارید پای

نباید بریدن امید از خدای

کز اوی است پیروزی و دستگاه

به لشکر چرا کرد باید نگاه؟

که ایشان گنهکار و بدگوهرند

به فرمان ضحاک جادو سرند

بسا لشکر گشن از اندک سپاه

گریزند ناگاه از رزمگاه

بگفت این  و وزباد، اسب سمند

بر آن لشکر دشمنان برفگند

اگر گرز زد، مرد را کرد پست

وگر تیغ زد، سر بیفگند و دست



یک ویژگی در اینگونه سروده ها پیداست این انکه هرچه پارسی ترند بهترند و هرچه میان انان واژگان عربی بیشتر شده  سست تر است گویی اینکه شاعران بی سواد بیشتر به عربی می پرداختند تا ستتی خود را بپوشانند

 این بیت بدین گونه است

بگفت این و  وز باد، اسب سمند

بر آن لشکر دشمنان برفگند

  باد در پارسی  هوا است  و وزیدن نیز به چم حرکت است گوید  بگفت این و  وزباد(باد وزان )(همان)  اسب سمند را بر دشمنان افکند



sharam forooghi در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷:

چقدر محسن نامجو زیبا این شعر رو میخونه. 😍

سید مسلم رحیم زاده در ‫۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۹ در پاسخ به محسن ص دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:

در مورد سوال شما با دید عرفانی که نگاه کنیم غیرت ناشی از قوه غضبیه و قهاریت فرد غیرتمند هست غیرت نقش دفع دارد برخلاف شهوت که نقش جذب دارد 

در این شعر پیامبر که صاحب بالاترین مقام عارفان حق تعالی  است آن قدر در صعود و معراج به مقامات معنوی و قرب به خدا رسیده که دیگران را به آن راه نیست و کسی به گرد پای او نمی رسد و مولوی آن را غیرت و قهاریت پیامبر نسبت به مادون می داند لذا شما به آن مقامات نمی رسید ولیکن میتوانید به آن معلق شوید و به سان قلابی به آن معلق و متصل شوید و البته پیامبر دستگیری می کند 

 

چون مولوی می گوید درست است غیرت پیامبر دفع کرد اما حیث رحمت للعالمینی وی بالا می کشد و فیض هستی و وجود را جاری می کند و برکت می دهد چون گفت هست هست 

 

باید به فلسفه و عرفان مسلط بود تا فهمید چه می گوید فقط با الفاظ و ظواهر قابل فهم نیست 

سید مسلم رحیم زاده در ‫۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:

سلام اتفاقا به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم مربوطه شعر عرفانی است و به مقامات پیامبر در معراج اشاره داره قوس خدا منظور «قاب قوسین او ادنی» است که در قرآن اشاره شده است 

 قرآن  در مورد پیامبر اعظم اسلام آورده است: عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَیٰ(٥)ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَیٰ(٦)وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَیٰ(٧)ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّیٰ(٨)فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَیٰ(٩) خدای پُرتوان در معراج یادش داده*(٥)محمد با تشریفاتی خاص به بالاها رفت (٦) و در بلندترین افق ایستاد. (٧)ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّیٰ(٨) تا آنکه به یک‌قدمی خدا رسید یا حتی نزدیک‌تر!* (٩)

 

ضمنا تیر از چرخ برون رفتن به مقام او ادنی اشاره میکند که در آیه بیان شده است 

خود مولانا به «شه ما» اشاره کرده است 

شاه مسلمانان و عارفان ، کسی جز پیامبر و حقیقت محمدیه نیست.

 

 

 

 

زکریا طوسی در ‫۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲:

شعرش طوریه که انگار سعدی همین دیشب اومده خوابگاه، حرفای منو شنیده و از زبون من اینا رو برای خانم مورد نظر نوشته

کمیل قزلباش در ‫۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱:

بی‌داغ هوای تو در تن لاله‌ستان‌ها

کلمه.در.‌ ندارد 

بی‌داغ هوای تو تن لاله‌ستان‌ها

رئوف رهنمون در ‫۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴:

جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود

در این مصرع آرایه‌ی تلمیح وجود دارد زیرا حافظ به هجرت پیامبر هنگامی که با یار غار، ابو بکر صدیق، در غار ثور تنها بودند اشاره می‌کند که طبق آیه‌ی قرآن پیامبر به دوستش (ابوبکر) فرمود: اندوه مخور زیرا خدا با ماست (لا تحزن ان الله معنا).

واقعا تعجب می‌کنم که هیچ کدام از شارحان به آن اشاره نکرده‌اند.....

Jafar Jafarzadeh در ‫۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱:

با درود و سپاس از کوشش‌های بسیارتان. 

در بخش هوش مصنوعی،  آهو که برابر عیب است را آهو(حیوان) دیده است.

سید عباس جلادتی در ‫۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۴ در پاسخ به پسرک بی نام و نشان دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶:

اگر منظور شما این است که با حذف واو اشکال وزنی بر طرف می شود، فرمایش شما درست نیست و با حذف واو هم اشکال وزنی همچنان بر قرار است. ظاهرا این مصرع در نسخه ها به نحوی کاملا اشتباه درج شده و حدس زدن اینکه درست آن چه بوده، کار دشواری است.

سید عباس جلادتی در ‫۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۰ در پاسخ به احمد کیایی دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶:

با تشکر از توضیح شما، به نظر می رسد حتی اگر الف باژگونه را بیندازید و بَژگونه بخوانید (ای پرغونه و بژگونه جهان)، باز هم اشکال وزنی برقرار است و ظاهرا این مصرع اشتباه ضبط شده. جناب رودکی شاعر بزرگی است که متاسفانه بسیاری از اشعاری وی نیز به دست ما نرسیده و در هر صورت امکان ندارد چنین خطای وزنی مرتکب شده باشد. خواهشمندم اگر کسی نگارش صحیح این مصرع را می داند یا می تواند از طریق حدس و گمان آن را بیابد، دریغ نفرماید.

آنچه که از توضیح شما به نظرم رسید اینستکه شاید نه باژگونه و نه بژگونه، بلکه "بژگون" درست باشد. در این صورت اشکال وزنی تا حدی برطرف می شود اما هنوز در مورد نحوه تلفظ یا نگارش صحیح "پرغونه" به نحوی که وزن (مفتعلن مفتعلن فاعلن) را دچار اشکال و اختلال نکند جای سوال وجود دارد.

 

 

غزل پرتو در ‫۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:

دوستان معنی بیت زیر رو می‌فرمایید؟

خاکستری ار ز خاک سودی

صد آینه را بدان زدودی

یوسف شیردلپور در ‫۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۵۷ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۳:

چون نوبت مارسد نگون سارکنید.. به به 

چه بیت نابی 

چه غوغایی کرده خیام نیشابوری این دانشمند اهل نجوم ریاضی دان و مورخ 

بیت آخر

منظورشان می‌تواند این  نیز باشد وقتی که در اوج خوشبختی هستید ویا دورهم بیشتر یاران جمع ومشغول باده گساری سرمستی یادی هم از رفقای غایب چه در حیاط وچه آنانی که نیستند.. برای خودمان این پیش آمد کرده.... آه که چه دردناک است حتی یاد آوری آن صحنه 😓 از گوسفندان خودمان من داداشم شیر دوشیدیم که صبحانه خوریم که داداش بزرگم خبر بس تللللللللخ مرگ عزیز ترین ما را به ما داد وای ویلا 😢😢 دنیا بر سر ما آوار گشت بعدسه سال که پدر مان را از دست داده بودیم حالا مادر نیز 🤔🤔😓😓😓

شیری که دوشیده بودیم نان داخلش ترید کرده بودیم مثلا چاشت بخوریم داخل چاله ای که گاها برای سگ گله غدا می ریختیم خالی کردیم... ای خدا از وفای سگ واحیرتا... ماکه چون سیلاب بهاری با زاری مویه کنان گریه و شیون سر درگریبان هم خونابه گریه میکردیم از دیدن چنین حالات ما سگ ها هم لب به غذا نزدند و این صحنه بس تعجب انگیز نیز بر حیرت از شگفتی های این دوار چرخه دنیای دون افزود ما هم به قلبی متلاطم از آینده ای نا معلوم 😴😴😴🤔🤔

این همان می نابی بود که نگون سار شد 😓💯💯👌

۱
۲۸۲
۲۸۳
۲۸۴
۲۸۵
۲۸۶
۵۶۷۸