چو بشناخت آهنگری پیشه کرد
از آهنگری ارّه و تیشه کرد
چو این کرده شد چارهٔ آب ساخت
ز دریایها رودها را بتاخت
به جوی و به رود آبها راه کرد
به فرخندگی رنج کوتاه کرد
چراگاه مردم بدان برفزود
پراگند پس تخم و کشت و درود
برنجید پس هر کسی نان خویش
بورزید و بشناخت سامان خویش
بدان ایزدی جاه و فرّ کیان
ز نخچیر گور و گوزن ژیان
جدا کرد گاو و خر و گوسفند
به ورز آورید آنچه بُد سودمند
ز پویندگان هر چه مویش نکوست
بکشت و به سرشان برآهیخت پوست
چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم
چهارم سمور است کش موی گرم
بر این گونه از چرم پویندگان
بپوشید بالای گویندگان
برنجید و گسترد و خورد و سپرد
برفت و به جز نام نیکی نبرد
بسی رنج برد اندر آن روزگار
به افسون و اندیشهٔ بیشمار
چو پیش آمدش روزگار بهی
از او مردری ماند تخت مهی
زمانه ندادش زمانی درنگ
شد آن هوش هوشنگ با فرّ و سنگ
نه پیوست خواهد جهان با تو مهر
نه نیز آشکارا نمایدت چهر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوشنگ به سبب کشف آتش و استخراج آهن بنیانگذار آهنگری، آبرسانی، کشاورزی، دامپروری و صنعت پوشاک هم به شمار میرود. اما در نهایت پس از عمری تلاش او هم جز نام نیک نصیب اضافهای از این همه ابتکار و تلاش ندارد و چون دیگران از دنیا میرود.
هوشنگ وقتی آتش و آهن را کشف کرد به آهنگری رو آورد و با آهنگری اره و تیشه ساخت.
سپس به فکر حل مشکل آب افتاد و از دریاها کانالکشی کرد.
آب دریا را در جوها و رودها رها کرد و مشکل آب را حل کرد.
با استفاده از آب ایجاد شده چراگاهها را گسترده کرد و سپس دانش کشاورزی را گسترش داد.
هر کسی برای نان خودش شروع به کار کرد و راجع به اوضاع سرزمین خود آگاه شد.
با توانایی خدایی که به او داده شده بود از حیوانات شکاری مثل گورخر و گوزن ...
... حیوانات اهلی را جدا کرد تا در دامداری و کشاورزی استفاده شوند (اهلی کردن حیوانات را شروع کرد).
از حیوانات دیگر آنهایی که پوستشان به درد میخورد برای پوشش استفاده کردو
پوست حیواناتی مثل روباه و قاقم و سنجاب و سمور را برای پوشش استفاده کرد.
به این ترتیب انسانها از پوست این حیوانات به ابتکار هوشنگ لباس دوختند و پوشیدند.
کار کرد و سفره برای دیگران پهن کرد و خودش هم خورد و در نهایت کارها را به دیگران سپرد. سرانجام وقتی که از دنیا رفت به جز نام نیک چیزی با خود نبرد.
در آن روزگار بسیار تلاش و فکر کرد.
وقتی روزگارش خوب شد از او تاج و تخت به ارث ماند.
وقتی زمان مرگش شد روزگار به او امان نداد و آن هوشنگ با شکوه و وقار رفت.
دنیا به تو محبت نشان نمیدهد و چهرهٔ واقعی خودش را هم به تو نمینمایاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.