هیچش از این خانه غم در دل نبود
ورنه حرفی هم از آن مشکل نبود
دل پریشان از برای ناقه داشت
برخلاص ناقه اش همت گماشت
یکدو اشتر در بر او اعتبار
بود افزون از سرای کردگار
اشتورانش گفت تا واپس دهند
بلکه واپس اشتر هرکس دهند
یافت عبدالمطلب آن هوشمند
کز وی این خواهش نیفتادش پسند
یا که خود این ماجرا اظهار کرد
بروی از این ره بسی انکار کرد
هم نکوهش کرد هم پرخاش کرد
سرزنشها و ملامتهاش کرد
کز دو اشتر دل پریشان داشتی
لیک امر کعبه سهل انگاشتی
گفت عبدالمطلب آن مرد راد
کز رخ شه چشم بدبین دورباد
من خداوندم شترها را ولی
خانه را باشد خداوندی قوی
من شتر را خواجه ام ای ارجمند
خانه دارد خواجه ای بس زورمند
من شتر را مالکم ای نیکمرد
خانه دارد مالکی یکتا و فرد
خانه را باشد خدایی چیره دست
چیش دستش پست هر بالا و پست
خانه را باشد خداوندی جلیل
کمتر از موری برش صد نره پیل
پیل چبود بختیان آسمان
از نهیب قائدش منکر شمان
مور لنگی را دهد فرمان اگر
خورد سازد استخوان پیل نر
پشه از امرش صف آرایی کند
پژمری شاهی و دارایی کند
عنکبوتی را کند گه پرده دار
گاه موری را کند آموزگار
چونکه گردد او ضعیفان را پناه
مور شیرافکن شود پر مورشاه
من شتر را بایدم درخواست کرد
کار خانه خواهد او خود راست کرد
خانه ای را کو خداوندش خداست
کی سخن در حق آن از من سزاست
من کیم تا شاه را یاری کنم
خانه ی او را نگهداری کنم
دارد او بنیاد عالم پایدار
خانه ی ایجاد از او شد استوار
کی پسندد خانه ی خود را خراب
این میان ما و تو باشد حباب
غم مرا باید خورم بر اشتوران
او غم خود می خورد ای پیلران
از من افتاده است پاس اشتوران
او به پاس خانه ی خود بیگمان
این بگفت وز انجمن بیرون شتافت
اشتوران بگرفت روبر کوه تافت
کوه مشرف بر سپاه و بر حرم
تا ببیند کار پیل و خانه هم
روز دیگر پرده ی شب چون درید
تیغ بر کف خور ز خاور سر کشید
اشهب خور روی در میدان نهاد
پیل شب را لرزه بر تن اوفتاد
آنچنان بر خویش از دهشت تپید
کاختورانش پشه سان از تن پرید
بختی خور با زمام زرنگار
سر برون آورد زین نیلی حصار
پیل شب را رنگ از پیکر پرید
رو بگردانید و تا مغرب دوید
ابرهه چون قلزمی آمد بجوش
وان سپاهش همچو ابری در خروش
پیشرو پیل سفید کوه تن
در عقب لشکر چو بحری موج زن
رو به سوی کعبه آوردند زود
تا برآرند از بنایش گرد و دود
چون رسید آن پیل تا حد حرم
یکسر مویی نزد دیگر قدم
خانه ی حق چون نمایان شد زدور
پیل را گفتی هماندم گشت مور
چشم کنجر چون به خانه اوفتاد
خشک شد چون چوب خشک و ایستاد
هیبت آن خانه بستش دست و پای
وان نشد مقدور جنبیدن ز جای
دور باش کعبه در دادش نهیب
آن نهیب افکند در پایش کتیب
یک نهیبی آمدش کز اضطراب
هم ذهاب از یاد رفتش هم ایاب
ماند برجا خشک و تن لرزان چو بید
آبش از چشمان چو چشمه می چکید
گه زبهر سجده غلتیدی به خاک
گه کشیدی نعره های هولناک
تا به بستش دست قدرت پا و دست
نیرویش را نیروی قدرت شکست
پیلبانان آنچه بر وی می زدند
ناخجش بر تارک و پی می زدند
پیش نامد یکقدم از جای خویش
رفته گویا تا شکم اندر خلیش
مانده آری در خلیش کارشان
در جبینش نکبت و ادبارشان
گر ببندد پای تن زالای گل
پای دل را لیک بندد لای گل
ای برادر اهل دنیا زین سبب
عاجزند اندر ره سعی و طلب
چونکه هستند از هوای طبع خویش
رفته از پا تا بسر اندر خلیش
در خلیش ملت اوهام خود
در خلیش طبع نافرجام خود
در خلیش کار و بار این جهان
در خلیش آن علایق ای فلان
در خلیش خانه و فرزند و زن
در سرش بگذشته سیصد نی نژن
یکقدم یارای رفتنشان نماند
قوت دل نیروی تنشان نماند
در میان ره چو خر در لای گل
مانده ای در گل نشسته پای دل
گاهی از مقصد چه آمد یادشان
از ثریا بگذرد فریادشان
آه مشتاقانه گاهی برکشند
گه بسوی راه مقصد سرکشند
پایشان لیکن چو باشد در خلیش
در خلیش نفس و طبع و وهم خویش
پیش رفتن یکقدم مقدورشان
نیست ایوای از دل مهجورشان
بارشان سنگین و مرکبشان ضعیف
با ضعیفی مانده در لای کثیف
از پس و از پیش دزدان در فریش
همرهان چست و چابک رفته پیش
پیش رفته کاروان سالارها
کرده طی شبگیرها ایوارها
در کریوه مانده این بیچارگان
بارشان سنگین و مرکب ناتوان
در جهانند در خلیشی پای خویش
پای دیگرشان جهد اندر خلیش
بارشان خروارها خروارها
راهشان کهسارها کهسارها
ناقه هاشان لنگ و لوک و لوث و کور
جاده هاشان سنگلاخ و لوش و لور
دزدهاشان در کمین در راهها
راههایی چاهها در چاهها
منهم از آن رهروان هستم یکی
عاجزی بیدست و پایی هوشکی
قد خمیده پایها پر آبله
مانده چندین مرحله از قافله
ناقه ام افتاده از پا ای دریغ
بار من خروار خروار ای دریغ
بار نبود اینکه من انباشتم
کوه را بر دوش خود بگذاشتم
ای خدا فریاد از این البرز کوه
جانم از این کوه آمد در ستوه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف وقایعی پرداخته است که برای عبدالمطلب، جد پیامبر اسلام، رخ داده است. وی از غم و درد دل خود برای شترانش میگوید که به خاطر کعبه و حرم خداوند نگران است. او در برابر ابراهه که با لشکری قوی و فیل به کعبه حمله میکند، از قدرت خداوند میخواهد و تاکید میکند که خداوند خانهاش را حفظ میکند. عبدالمطلب با بیاعتنایی به تهدیدات ابراهه، میگوید که خداوند خود حامی خانهاش است و او به شترانش نگران نیست.
شاعر همچنین به توصیف حالت فیل ابراهه میپردازد که هنگام نزدیک شدن به کعبه، به شدت ترسیده و به حالت یخزده درآمده است. او دچار وحشت میشود و نمیتواند به جلو برود. در نهایت، شاعر به جستجوی انسانها در دنیای پر از مشکلات و دغدغهها اشاره میکند و به عدم توانایی آنها در حرکت به سمت اهدافشان به دلیل مشغلههای دنیوی و ضعفهای جسمانیشان تأکید میکند. شعر در نهایت به دوگانگی انسانها در تلاش برای رسیدن به اهداف و موانع پیش رویشان میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر دلش از این خانه غم نداشت، دیگر هیچکس دربارهی آن مشکل صحبت نمیکرد.
هوش مصنوعی: دلش بسیار ناراحت و مضطرب بود، اما با این حال تمام تلاشش را برای نجات ناقهاش به کار گرفت.
هوش مصنوعی: دو شتر در کنار او ارزش و اعتبار بیشتری داشتند از خانهی خداوند.
هوش مصنوعی: دیگر سوارهگان به او گفتند که آنها را به عقب برگردانند تا هر کسی مسئولیت عقب رفتن شتر خود را بپذیرد.
هوش مصنوعی: عبدالمطلب شخص باهوشی را پیدا کرد که این درخواست او برایش خوشایند نبود.
هوش مصنوعی: این ماجرا خودش را نشان داد، اما بسیاری از مردم در این زمینه انکار کردند.
هوش مصنوعی: او هم به انتقاد پرداخت و هم با عصبانیت برخورد کرد و از سرزنشها و ملامتهاش استفاده کرد.
هوش مصنوعی: تو از دو شتر که دلصحیحی نداشتی، اما به کار کعبه کماهمیت نگاه میکردی.
هوش مصنوعی: عبدالمطلب، آن مرد نیکوکار، گفت که از چهره پادشاه، نگاه بد و بدخواه دور باشد.
هوش مصنوعی: من صاحب شترها هستم، اما کسی که بر این خانه حکومت میکند، باید فردی نیرومند باشد.
هوش مصنوعی: من صاحب شتر هستم، ای بزرگوار؛ زیرا صاحب من شخصی قوی و قدرتمند است که در خانهاش زندگی میکند.
هوش مصنوعی: من شتر را به خودم نسبت میزنم، ای مرد خوب، چرا که مالک اصلی فقط یک وجود دارد.
هوش مصنوعی: در این خانه، یک خداوند توانای قدرتمند وجود دارد که هر بالا و پستی تحت کنترل اوست و هیچ چیز از قدرت او دور نیست.
هوش مصنوعی: خانه باید صاحب بزرگی داشته باشد و اگر این صاحب کمتر از مورچهای باشد، صد فیل هم در آن خانه هیچ ارزشی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: بخت و اقبال خوب، به خاطر فرماندهاش نمیتواند وجود شما را انکار کند.
هوش مصنوعی: اگر مورچهای لنگ بزند و به او دستور داده شود، آنگاه میتواند استخوان یک فیل نر را بشکند.
هوش مصنوعی: پشه به خاطر دستوری که میگیرد، ردهگذاری میکند و مانند یک پادشاه با شکوه و ثروت به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: عنکبوتی که پردهای را میکشد، وقتی به مورچهای بر میخورد، میتواند به او درس آموزی دهد. در واقع، این جمله بیانگر این است که هر موجودی در موقعیت خاص خود میتواند نقشی آموزشی ایفا کند.
هوش مصنوعی: زمانی که او به ضعیفان پشتیبانی میدهد، مانند موری که شیر را به خطر میاندازد، قدرتش بیشتر میشود و مانند فرشتهای قوی به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: شما باید از شتر درخواست کنید؛ زیرا او خودش کارها را به خوبی انجام خواهد داد.
هوش مصنوعی: خانهای که در آن پروردگار وجود دارد، چه حرفی از من دربارهاش مناسب است؟
هوش مصنوعی: من کیستم که بتوانم به شاه کمک کنم و از خانهاش مراقبت کنم؟
هوش مصنوعی: او پایهگذار جهان است و خانهی وجود بر اساس او محکم و استوار شده است.
هوش مصنوعی: هیچکس دوست ندارد خانهاش خراب شود، در حالی که این و آن فقط مانند حبابهایی در کنار هم هستند.
هوش مصنوعی: من باید غمم را تحمل کنم، در حالی که او خود مشغول غمهایش است، ای قدرتمندان.
هوش مصنوعی: از من دور شده است اهمیت نگهداری از او، چون با اطمینان خانهام را میتوانم حفظ کنم.
هوش مصنوعی: او این را گفت و از جمع بیرون رفت، در حالی که شیران را به طرف کوه به همراه خود برد.
هوش مصنوعی: کوهی که بر سپاه و حرم نظارت دارد تا رفتار فیل و خانه را ببیند.
هوش مصنوعی: روز بعد، وقتی که شب با تیرگیاش کنار رفت، تیغ خورشید از طرف شرق آشکار شد.
هوش مصنوعی: اسب سپید روی خود را در میدان نبرد به نمایش گذاشت و شب مانند هیولایی ترسناک بر او لرزید.
هوش مصنوعی: به قدری از ترس لرزید که مانند پشهای از بدنش پرید.
هوش مصنوعی: سرنوشت خوشی با خود به همراه دارد و از میان دیوارهای آبی رنگ به بیرون میآید.
هوش مصنوعی: شب مانند فیل، سیاه و سنگین است و وقتی رنگش از بین میرود، به آرامی به سمت غرب حرکت میکند.
هوش مصنوعی: ابرهه مانند کوهی از غبار به میدان آمد و سپاهش مانند ابرهایی در حال طغیان و خروش بودند.
هوش مصنوعی: در این تصویر، یک فیل بزرگ و سفید به عنوان پیشرو در کوهستان حرکت میکند، در حالی که پشت سرش، لشکری مانند دریایی است که در حال موج زدن است. این صحنه نشاندهنده قدرت و عظمت پیشرو و همچنین جمعیت و نیروهای زیادی است که در پشت آن قرار دارند.
هوش مصنوعی: آنها به سرعت به سوی کعبه رفتند تا از ساخت و سازش گرد و غبار و دود را پاک کنند.
هوش مصنوعی: وقتی آن فیل به حریم رسید، به یکباره مویی در کنار پای دیگرش مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که حقیقت به وضوح نمایان شد، مانند این بود که پیل (فیل) در فاصلهای دور به یک مور (موریانه) شباهت پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: چشم کنجر وقتی به خانه او رسید، خشک شد و بیحرکت مانند چوب خشکی ماند.
هوش مصنوعی: آن خانه به قدری ترسناک و باشکوه است که کسی نمیتواند در آن حرکت کند و به جایی برود.
هوش مصنوعی: از دور مراقب باش، زیرا در دعوای اینجا صدای آن دارای قدرت، او را با کتیبهای در زمین متوقف میکند.
هوش مصنوعی: ناگهان صدایی او را از اضطراب و نگرانیاش بیرون کشید، به گونهای که حتی بازگشت و چگونگی رفتن را فراموش کرد.
هوش مصنوعی: او مثل بید خشک و لرزان پابرجا مانده است و اشکهایش مانند چشمه از چشمانش میچکد.
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر سجده کردنت بر زمین غلت میزنی و گاهی نعرههای وحشتناکی سر میدهی.
هوش مصنوعی: تا وقتی که قدرت و نیرویش در کار است، نمیتوان بر او غلبه کرد و شکستش داد.
هوش مصنوعی: پیلبانان آنچه که بر سر او میکوبیدند، بهطرزی ناپسند بر قله و درون او فرود میآوردند.
هوش مصنوعی: شخصی از جای خود حرکت نکرده است و به نظر میرسد که تا عمق وجودش، درگیر افکار و احساساتش است.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که در چهره و پیشانی کسی نشانههایی از بدبختی و شکست دیده میشود و او هنوز در وضعیت ناگوار خود باقی مانده است.
هوش مصنوعی: اگر پاهای بدن زال (مرد زال و پیر) بسته شود، اما دل همچنان در دلواژهها و زیباییهای گل به حرکت ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: برادر عزیز، اهل دنیا به همین خاطر در تلاش و جستجو ناتوانند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی افراد به خاطر خواستهها و تمایلات خود تحت تأثیر قرار میگیرند، تمام وجودشان را در آن حس و حال غرق میکنند و از خود بیخود میشوند.
هوش مصنوعی: در زندگی روزمره، افراد با خیالات و تصورات خود، درگیر طرز تفکری میشوند که شاید به نتیجهی خوبی نرسد.
هوش مصنوعی: در دل این دنیا مشغلهها و کارها به عشق و علاقهها وابسته است، ای فلان.
هوش مصنوعی: درون دلش ذکر خانواده، فرزندان و همسرش در حال گذر است، آنقدر که از یاد سیصد نی که در کنار اوست غافل شده است.
هوش مصنوعی: آنها دیگر نخواهند توانست حتی یک قدم بردارند، نه دلی که قوی باشد و نه نیروی جسمشان باقی مانده است.
هوش مصنوعی: تو در مسیر زندگی مانند الاغی هستی که در لای گل گیر کرده و نمیتواند جلو برود، در حالی که دل و احساساتت در این دنیای گلآلود درگیر ماندهاند.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات یادشان از هدف اصلی دور میشود و به چیزهای بیهودهای میپردازند، در حالی که باید بر این موضوعات تمرکز کنند و فریاد بزنند.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات با اشتیاق، دست به دعا برمیدارند و به سوی هدف و مقصودشان میشتابند.
هوش مصنوعی: اگر پای انسان در دنیای مادی و دنیاخواهی باشد، نفس و طبع و خیال او نیز تحت تأثیر آن است و در مسائل مادی گرفتار میشود.
هوش مصنوعی: آنها حتی نمیتوانند یک قدم به جلو بروند، واویلا بر دل تنها و بیکسیشان.
هوش مصنوعی: بار آنها زیاد و وسیله حمل و نقلشان ضعیف است و این ضعف در وسط شرایط نامناسب باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دزدان از جلو و عقب در تعقیب هستند و همراهان هم با تیزهوشی و سرعت در حال حرکت به جلو هستند.
هوش مصنوعی: در طول شبهای تار، کاروانی که سالار آن پیشرو است، مسیرهای طولانی را طی کرده و به جلو رفته است.
هوش مصنوعی: این بیچارگان در ناحیهای به نام کریوه ماندهاند و بارهای سنگینی دارند، در حالی که مرکب آنها توانایی حمل این بارها را ندارد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، انسانها در تلاش هستند و هر یک در مسیر خود کوشش میکنند تا به هدفشان برسند و در این راه، ممکن است از تلاشها و کوششهای دیگران نیز بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: آنها بارهایی به وزن بسیار زیاد را با خود دارند و راهی طولانی و دشوار را در پیش رو دارند.
هوش مصنوعی: شترهای آنان لنگ و ناتوان و کثیف و نابینا هستند، و راههایشان پر از سنگ و ناهمواری و مشکلات است.
هوش مصنوعی: دزدها در مردابها و جادهها کمین کردهاند و در این شرایط، خطرات زیادی وجود دارد.
هوش مصنوعی: من هم یکی از آن مسافرانی هستم که در این راه، ناتوان و بیقدرت هستم، مثل کسی که بیدست و بیپا است.
هوش مصنوعی: پای خمیده و پینه بستهاش نشان میدهد که در مسیری طولانی و دشوار سختیهای زیادی را تحمل کرده است.
هوش مصنوعی: شترم افتاده و این موضوع موجب ناراحتی بسیار من شده است.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که من هیچ باری را بر دوش خود ندارم، اما در عوض، یک کوه سنگین را بر دوشم حمل کردهام. از این مفهوم میتوان فهمید که گاهی انسانها از نظر روحی یا احساسی بارهای سنگینی را به دوش میکشند، حتی اگر به نظر نرسد.
هوش مصنوعی: ای خدا، کمک کن! این کوههای البرز مرا به شدت عذاب میدهند و باعث ناامیدیام شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.