دنبال اشک افتادهام جویم دل آزرده را
از خون توان برداشت پی نخجیر پیکان خورده را
با این رخ افروخته هر جا خرامان بگذری
از بادِ دامن میکنی روشن چراغ مرده را
گر ترک چشم رهزنت نشناخت قدر دل چه شد؟
قیمت چه داند لشکری جنس به غارت برده را
تاری ز زلف آن صنم در گردن ایمان فکن
ای شیخ تا پیدا کنی سررشتهٔ گم کرده را
گر جان به جانان نسپرم دل بستهٔ آن نیستم
نتوان به دست پادشه دادن گل پژمرده را
زاهد ز بی سرمایگی کرده است در صد جا گرو
دین به دنیا داده را ایمان شیطان برده را
در دشمنی با خویشتن فرصت بخصم خود مده
خود برفکن همچون حباب از روی کارت پرده را
دوران به یک زخم جفا کی از سر ما واشود؟
صیاد از پی میرود نخجیر ناوک خورده را
آخر بهجان آمد کلیم، از پاس خاطر داشتن
تا کی به دل واپس برد حرف به لب آورده را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دنبال دلی آزرده و غمزده است و در جستجوی احساسات و خاطراتی است که گم کرده. او از زخمها و دردهایی صحبت میکند که به خاطر عشق و وابستگی به جانان باید متحمل شود و به مشکلات دینی و دنیوی نیز اشاره میکند. زاهدانی را نقد میکند که ایمان خود را به دنیا فروختهاند و از خود میپرسد که چگونه میتوان در برابر دشمنی با خویشتن از خود دفاع کرد. در نهایت، شاعر احساس خستگی و ناامیدی میکند و به وضعیت نابسامان زندگی و روابط اشاره دارد.
هوش مصنوعی: من در جستجوی دل پرآشوبی هستم که از درد و رنج نشأت گرفته، به دنبال این هستم که زخمها و رنجهای روح را جمع کنم و به آرامش برسانم.
هوش مصنوعی: هر جا که با چهرهٔ درخشان و زیبایت قدم میگذاری، با وزش دامنات شعلهٔ آتش را در دل مردگان روشن میکنی.
هوش مصنوعی: اگر آن معشوقی که چشمش تو را نمیشناسد، ارزش دل را درک نکند، چه تفاوتی دارد؟ زیرا کسی که به غارت میپردازد، نمیداند که قیمت واقعی چیست.
هوش مصنوعی: به جمع آوری و پذیرش عشق و زیبایی بپرداز و ایمان خود را به آن بسپار تا بتوانی حقیقتی را که گم کردهای، دوباره بیابی.
هوش مصنوعی: اگر جانم را به عشق معشوق ندهیم، دل من به او تعلق ندارد و نمیتوانم گلی پژمرده را به دست پادشاهی بسپارم.
هوش مصنوعی: زاهد به خاطر فقدان احساس و سردی قلبش، در بسیاری از مواقع دین را به دنیای فانی معامله کرده و ایمان او به شیطان منتقل شده است.
هوش مصنوعی: در مواجهه با خودت و دشمنی که ممکن است از درون برخیزد، فرصتی برای خصومت و دشمنی به خودت نده. بر خودت غلبه کن و مانند حبابی که به راحتی میترکد، از روی حالت و رفتار خود پرده بردار.
هوش مصنوعی: آیا زمانی که ما دچار زخم و درد هستیم، میتوانیم انتظار آرامش و سلامتی را داشته باشیم؟ مانند صیادی که به دنبال طعمهاش میگردد، شکار زخمی همچنان در جستجوی نجات است.
هوش مصنوعی: کلیم (موسى) از طولانی شدن انتظار و دغدغهای که داشت، به شدت خسته و نا امید شده است. او دیگر نمیتواند احساسات و حرفهایی که در دلش جمع شده را به زبان بیاورد و از این وضعیت خسته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اشکم برون می افگند راز از درون پرده را
آری، شکایتها بود، از خانه بیرون کرده را
چون من به آزاری خوشم، ترک دلازاری مکن
آخر به دست آور گهی این خاطر آزرده را
صد پی مرا تیر جفا، بر دل زد آن ابرو کمان
[...]
یا نیست شادی در جهان یا خود نصیب مانشد
هرگز ندیدم شادمان این خاطر افسرده را
در مسجد ودرمیکده جز اونبینم دیگری
با صد هزاران پردهها بگرفته از رخ پرده را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.