ناصر از آنکارا در ۶ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۵:
سلام
خسته نباشید
کار بزرگی انجام داده اید. ممنون
در بیت 12 این غزل و در مصرع دوم " از " افتاده است و مصرع دوم در نسخه فروزانفر نیز چنین آمده و در این حالت وزن شعر صحیح است:
عشق از او غیب بینی ، خاک از او نقش آدم
تشکر :
ناصرجباریون
تبریز
بنده در ۶ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
با سلام
شرح این غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت:
قسمت اول:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت دوم:
پیوند به وبگاه بیرونی
بنده در ۶ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:
با سلام
شرح این غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت:
قسمت اول:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت دوم:
پیوند به وبگاه بیرونی
مینا کریمی در ۶ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹:
شهرام ناظری در آلبوم عشق نامه این شعر را فوق العاده خوانده است.
بنده در ۶ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:
با سلام
شرح این غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت:
پیوند به وبگاه بیرونی
همایون در ۶ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:
من با بررسی ناقص، واژه شمس الضحی را از واژگان جلال دین پیش از ملاقات شمس میدانم که پس از آن به ندرت تکرار میشود، ازینرو این غزل را که بار علمی غیر قابل تصوری دارد به سرودههای پیشین او نسبت میدهم
اینجا جلال دین در ذهن خود پدیدهای که امروز بنام بیگ بنگ مینامیم را به تصویر میکشد، اصل هستی نه به خاطر موجودات داخل آن ارزشمند است بلکه همه اینها میتوانند نابود شوند و از نو به ذرات تبدیل شوند و دوباره موجوداتی زیبا پدیدار شوند که امروز نیستند، من تنها میتوانم در فرصتی که دارم ترا بستایم که زیباترین و ارزشمندترین کاری که میتوان صورت داد همانا غنیمت شمردن دیدن قابلیت آفتاب گونهای است که در هستی حضور دارد و توانائی آفرینش هر زیبائیای را دارد
بنده در ۶ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
با سلام
شرح این غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت:
قسمت اول:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت دوم:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت سوم:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت چهارم:
پیوند به وبگاه بیرونی
بنده در ۶ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:
با سلام
شرح این غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت:
قسمت اول:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت دوم:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت سوم:
پیوند به وبگاه بیرونی
علی در ۶ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۷:
معنی مصرع چهارم چیه؟ من جای دیگه دیدم نوشتن هر دم برسد به هر چه همت، دربست
همایون در ۶ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:
این غزل بو و رنگ و حال و هوی پیش از ملاقات با شمس را دارد و نشان میدهد کسانی که اصرار دارند که جلال دین پیش از شمس شعر نمی گفته است در گفته خود صادق نیستند و از روی غرضی بر این نکته اصرار میورزند، چرا که شاعری که بجز قرایت قرآن، تنها هنر نیمه مجاز در دین اسلام است نمی تواند بدون تمرین و ممارست ناگهان در شخصی به اوج و زیبائی برسد آنگونه که در جلال دین سراغ داریم
کاظم در ۶ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵:
این شعر از اشعاریست که بلاشک شاعر آن باباطاهر است چرا که در نسخه های بسیار کهن موجود است، در اصل طالب آملی آن را در ابتدای یکی از غزلهای خود آورده و بدین سان هم ارادت خود را به بابا نشان داده، در ضمن شخصه های سبک هندی در این شعر وجود ندارد
یکی (ودیگر هیچ) در ۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۴:
ما ز بالاییم و بالا می رویم یعنی کثرتی که به وحدت رسیده به مقام بالاتر وجود ارتقا می یابد ولی بدان معنی نیست که من و تو تبدیل به ما می شویم اصلا این وحدت به معنی اتحاد نیست بلکه من و تو وقتی از وجود خود می گذریم وجود یگانه او را در خود می یابیم (البته حقیقت عکس این است یعنی او اجازه بودن در خود را به ما که سایه ای بیش نبودیم بدلیل مویی کسب استحقاق و دریایی عنایت می دهد .) در اینجا اختیار برای انسان معنادار می شود که مختار است که در سایه بماند و از بین برود یا در حق زنده شده و لایق بودن شود .بنابراین این هستی کم و اندک سدی است که راه هستی ابدی را بر ما بسته و تنها با چشم پوشی و گذر از آن کوه قاف هستی بر ما نمایان خواهد شد.
موسوی در ۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
دوستان کسی از معنای بیت آخر مطلع هست؟
موسوی در ۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۲۷ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲:
سلام
با خوندن این شعر ناخودآگاه شعر امیر خسرو دهلوی با صدای همایون شجریان تو ذهنم پخش شد ( ابر می بارد و من میشوم از یار جدا .. )
صابر در ۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:
احمد ظاهر هنرمند فقید افغانستان این شعر را بسیار زیبا اجرا کرده است
پیوند به وبگاه بیرونی
رضا ساقی در ۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:
چه بودی اَر دل آن ماه مهربان بودی
که حال ما نه چنین بودی اَر چنان بودی
این غزل با غزل " به جان او که گرَم دسترس به جان بودی" ازلحاظ وزن وقافیه وجنس کلام همزاد وهمایند هستند وبنظرچنین می رسد که مخاطب هردوغزل یکنفر (احتمالاً شاه شجاع) می باشد ودریک مقطع زمانی سروده شده است.
چه بودی : چه خوب می شد
آن ماه:آن یارماه چهره
مهربان بودی: مهربان بود
نه چنین بودی: چنین نبود
معنی بیت: چقدرخوب می شد اگر آن محبوبِ ماه چهره باعاشق خویش کمی مهربانترمی بود. اگرآنچنانکه آرزومی کنم می شد حال ماعاشقان اینچنین غم انگیز نمی بود.
گفتم مگربه گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود دردل سنگش اثرنکرد
بگفتمی که چه اَرزد نسیم طُرّه ی دوست
گرَم به هرسرمویی هزارجان بودی
بگفتمی: می گفتم
ثابت می کردم
نسیم طره: شمیم دلنواززلف
معنی بیت: باخود می گفتم بوی دلکش گیسوان معشوق چقدر ارزش دارد ازدلم پاسخ گرفتم که اگربرسرهریک ازموهای خود هزارجان داشتم وهمه ی آنها رافدای بوی خوش زلفش می کردم ارزشش را داشت.
به بوی زلف توگرجان به بادرفت چه شد
هزارجان گرامی فدای جانانه
براتِ خوشدلیِ ما چه کم شدی یا رب
گرش نشانِ اَمان از بدِ زمان بودی
برات: نوشتهای که بهموجب آن دریافت یا پرداخت پولی را به دیگری واگذار میکنند. حواله، بخشش
نشان: علامت، آرم، درقدیم برای افرادبخصوص یامجرمینی که موردبخشش قرارگرفته بودند امان نامه یا نشان دولتی می دادند تا باارایه ی آن به مامورین در اَمان باشند. حافظ ازبس که با حوادث تلخ وآزارنده مواجه شده دراینجاآرزومی کند ای کاش نعمتی(برات خوشدلی) به اوعطا می شدکه ویژگیِ امان نامه یا همان نشان ِ مصونیّت راداشته باشد تابه واسطه ی آن شادمانی اَش تداوم یابد واو بتوانددر مقابل حوادث تلخ روزگارمصون بماند.
اَمان: آرامش و امنیّت، مصونیت.
بدِ زمان: حوادث بدِ روزگار
معنی بیت: خداوندا(ازدستگاه آفرینش) چه چیزی کم می شد اگر براتِ خوشدلیِ ما آسیب پذیرنمی بود ودربرابر غمها وحوادث تلخ روزگار مصونیّت وامنیّت می داشت؟
چه مبارک سحری بود وچه فرخنده شبی
آن شب قدرکه این تازه براتم دادند
گرَم زمانه سرافرازداشتیّ وعزیز
سَریر عزّتم آن خاک آستان بودی
گرم: اگرمرا
سرافرازداشتی وعزیز: سربلند وعزیزمی داشت
سریر:تختِ پادشاهی،جایگاه نشیمن بزرگان
سریر عزّت: بزرگواری به تخت تشبیه شده است.
معنی بیت: اگرخوش اقبال بودم وزمانه مرا عزیز ومحترم می داشت امروز تخت عزّت واعتبار من همان خاک آستان درگاه دوست بود. (خاک آستان معشوق برای عاشقی مثل حافظ ازتخت پادشاهی باشکوهتر و باارزش تراست)
شاها اگر به عرش رسانم سریر فضل
مملوکِ این جنابم و مسکین این دَرم
ز پرده کاش برون آمدی چو قطره ی اشک
که بر دو دیده ی ما حُکم او روان بودی
پرده: حجاب، پرده خفا
حکم: فرمان،مشیّت واراده
روان بودی: جاری وساری بود.
معنی بیت: ای کاش معشوق، ازخلوتگاه خویش بسان ِ قطرات اشک ازپشتِ پرده بیرون میآمد هم اوکه اراده وفرمانش بر چشمانمان جاری وساری بود.
درآمدی زدرم کاشکی چولَمعه ی نور
که بر دو دیده ی ما حُکم او روان بودی
اگر نه دایره ی عشق راه بربستی
چونقطه حافظِ سرگشته درمیان بودی
اگر نه دایره ی عشق راه بربستی: اگر دایره ی عشق راه را( به روی حافظ) نمی بست،
در میان بودی: در مرکز دایره بود.
معنی بیت: اگر دایره ی عشق راه خروج از دایره رابه روی حافظ نمی بست همانندِ نقطه ی مرکزدایره،حافظِ بی دل و سرگشته نیز درمیان دایره جای می گرفت وبه وصال دست می یافت.
حافظ دراینجا خودرا یک پای پرگارفرض کرده است. همان پای متحرّک که دربیرون ازدایره قرارمی گیرد. انتخاب واژگان "بیدل وسرگشته" نیز بسیار هوشمندانه انتخاب شده وباپرگار و بیرون ماندن ِ حافظ ازدایره پیوندِمعنایی ظریفی دارند. اگر"دل" رابه معنای وسط ومیان درنظربگیریم "بیدل" علاوه بردلدادگی معنای "بی میان" رانیزمی رساند(حافظی که درمیان دایره نیست)
"سرگشته" به معنای سرگردان ، آواره وبی خانمان است همانگونه که پای متحرّک پرگارنیز سرگردان،آواره وبی خانمان است وجای ثابتی ندارد.
چندانکه برکنارچوپرگارمی شدم
دوران چونقطه ره به میانم نمی دهد
تورال در ۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۵۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:
اگر به جای سر دل مینوشت قصیده میشد نه غزل.در جالی که این غزل هست
بابک بامداد مهر در ۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۷:
معنی بیت ،
نه خاکی هستم ونه آسمانی هستم ،پر وبالی می فشانم(پر ریختن و احتمالاپیرشدن وروبه زوال رفتن)درحالیکه معلوم نیست اهل کجایم.
(آسمانی یازمینی)
مضمون کلی برنامشخص بودن هستی گوینده دلالت دارد.
پایدارباشید
Behzad Behzadi در ۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:
پیامبر ختمی مرتبت والاترین بشر نزد خداست اما اگر کمی واقع بین باشیم و کمی هم تاریخ ایران را بشناسیم و از روابط فی مابین شاه شجاع و حافط مطلع باشیم بی گمان این شعر را در مدح شاه شحاع میدانیم
علی رضا در ۶ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۷ - آتش کردن پادشاه جهود و بت نهادن پهلوی آتش کی هر که این بت را سجود کند از آتش برست: