لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
مولانا

ساقی روحانیان روح شدم خیز خیز

تا که ببینند خلق دبدبه رستخیز

دوش مرا شاه خواند بر سر من حکم راند

در تن من خون نماند خون دل رز بریز

با دل و جان یاغیم بی‌دل و جان می‌زیم

باطن من صید شاه ظاهر من در گریز

ای غم و اندیشه رو باده و بای غمست

چونک بغرید شیر رو چو فرس خون بمیز

کشته شوم هر دمی پیش تو جرجیس وار

سر بنهادن ز من وز تو زدن تیغ تیز

تشنه ترم من ز ریگ ترک سبو گیر و دیگ

با جگر مرده ریگ ساقی جان در ستیز

تا می دل خورده‌ام ترک جگر کرده‌ام

چونک روم در لحد زان قدحم کن جهیز

ترک قدح کن بیار ساغر زفت ای نگار

ساغر خردم سبوست من چه کنم کفجلیز

شمس حق و دین بتاب بر من و تبریزیان

تا که ز تف تموز سوزد پرده حجیز

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۲۰۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حاجب شیرازی

ساقی شب زنده دار وقت صبوح است خیز

باده همرنگ صبح جم شو، در جام ریز

معنی یوسف توئی، از چه زندان در آی

ای مه کنعان حسن در همه مصری عزیز

کیستی ای ذات غیب کت زقدم بوده است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه