گنجور

حاشیه‌ها

شاهین در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

دوستان چه "کناره" باشد و چه "کرانه" به "بحر" مربوط میشود نه "راه"
به مرتضی که بیتی را گواه آورده:
عزیزم اینجا "راه" با "پایان" مرتبط است و در مصرع نخست "عشق" به واقع "بحر عشق" بوده که شاعر بنا به نیاز وزنی و شکلی از تشبیه بدیهی انگاشته است.

ابراهیم ذوالفقاری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۴:

تا پرده نشینِ حرمِ یار نگردی...؛
در دیده ی تو، پرده ی اسرار بلند است...!

رضا ساقی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸:

سَبَت سَلمی بصُدغیها فُؤادی
و روحی کُلُّ یومٍ لی یُنادی
این غزل به سه زبان (پارسی، عربی وگویش محلّی) سروده شده است. هرشاعری برحسب مسئولیتی که برگردن خویش احساس می کند دوست دارد باسرودن شعر وغزل به زبان محلّی، گویش مردمان سرزمین خویش رازنده وجاوید نگاهدارد وحافظ نیزازاین انرمستثنی نمی باشد.
سَبَت: اسیرکرد
سَلمی: سلما، معشوقه ای افسانه ای درفرهنگ ادبیّات عاشقانه ی عرب، کنایه ازمعشوق است چنانکه گویند لیلای من
صُدغ: زلف
بِصُدْغیها: به دو زلف او.
فؤادی: قلب من
روحی : و روح من
کُلُّ یومٍ: هر روز
لی یُنادی: مرا صدا می‌کند.
معنی بیت: معشوق با کمند گیسوان خویش دل مرا به اسارت بُرد ازآن پس هر روزروح مرانیزصدا می زند که بیا. معشوق دلم را برده اینک قصد بردن جان نیزدارد.
دین ودل بردندوقصدجان کنند
الغیاث ازجورخوبان الغیاث
نگارا بر من بی‌دل ببخشای
وَ واصِلنی علی رغم الاَعادی
بیدل: دلداده
واصِلنی: مرا به وصال برسان
علی رغم: به رغم آنکه، بر خلاف میل، دراینجا به کوری چشم
الاعادی: دشمنان من.
معنی بیت: ای محبوب ، رحمت ومرحمتت راشامل حال ِمنِ دلداده بکن مرابه کوری چشم دشمنان از وصال خویش بهرمند کن.
مراامید وصال توزنده می دارد
وگرنه هردَمم ازهجرتوست بیم هلاک
حبیبا درغم سودای عشقت
تَوکّلنا علی ربّ ِ العِبادی
سودای عشقت: دیوانگی وجنون عشقت
تَوکّلنا: توکّل کردیم، به اوپناه بردیم
ربِّ العباد: پروردگار بندگان.
معنی بیت: ای حبیب، ازفشارغم واندوهِ سودای عشق تو، ازجنون عشق تو مابه پروردگار وخالق بندگان پناه برده وسرنوشت عشق خویش رابه اوسپرده ایم.
روزاوّل رفت دینم برسرزلفین تو
تاچه خواهدشددراین سودا سرانجامم هنوز
اَمَن اَنکَرتَنی عَن عشق سَلمی
تَزاوّل آن روی نِهْکو بوادی
اَمَن: ای کسی که
انکَرتنی : منکر عشق من بودی
عن: از
تَ: به معنای تو درگویش محلّی
زَ اوّل: از اوّل
آن روی: آن چهره
نِهْکو:نیکو
بَوا دی: باید می دیدی
معنی بیت: ای کسی که عشق مرابه معشوق انکارمی کنی ، تو از اول باید رخسارِنیکوی اورامی دیدی تومعذوری ، چون چهره ی زیبای اورا خوب ندیده ای عشق مراانکارمی کنی وگرنه انکار نمی کردی.
مَنعم مکن زعشق وی ای مُفتی زمان
معذوردارمت که تواورا ندیده‌ای
که همچون مَت بِه بوتَن دل وای رَه
غَریق العِشق فی بَحر الوِدادی
مُتْ: من ترا
بِبوتَن:به بودن
وَ ای ره: به این طریق، به این راه
غریق العشق: غریق عشق
فی: در
بَحر: دریا
وِداد: دوستی
بَحرالوداد: دریای محبت
معنی بیت: تاهمانند من دل تونیز در دریای دوستی غرق شود دل به راهِ عشق بده و درطریق عشقبازی گام بردار.
آشنایان ره عشق دراین بحرعمیق
غرقه گشتند ونگشتند به آب آلوده
به پَی ماچان غرامت بسپریمن
غَرَت یک وی رَوشتی ازاَما دی
پَیْ : پا
ماچان: محلّی که کفشها رادرآنجا درمی آورند.
"پی ماچان" ایهام دارد: 1- پای بوسان. 2- اشاره به روش تنبه کردن خطاکاران درمیان صوفیان است. بدین روش که خطاکاربه منظورتحقیرشدن درمحلّ کفش کنی روی یک پا می ایستاده تا مجازات گردد. حافظ به معشوق می فرماید: تو مُرادی ومامریدان توهستیم. اگرخطایی مرتکب شدیم به همان شیوه ی صوفیان خودرامجازات خواهیم کرد.
بِسپَریمَن:بسپاریم
غَرَت: گَرَت، اگر تو.
وی رَوِشتی: بی روشی، کار بی پایه ای، خطایی
اَما: ما
دی: دیدی
معنی بیت: اگر تو یک خطا وکاراشتباه از ما دیدی، ما به پای ماچان غرامت خواهیم داد. به پای بوسی توخواهیم افتاد. یا همانندِ صوفیان خطاکار درمحل کفش کنی خودرامجازات خواهیم کرد تاغرامت بپردازیم.
به پای بوس تودست کسی رسید که او
چوآستانه بدین درهمیشه سردارد
غم این دل بُواتَت خوردناچار
وَغَر نه اوبنی آنچت نَشادی
بُواتِت: بباید ترا
وَغَرْنه: وگرنه
اوبِنی : اوببینی، آن ببینی که
اَنْچِتْ: آنچه تو را
نَشادی: نشاید، شایسته ی تو نیست
این بیت را بعضی خطاب به معشوق فرض کرده ودربرداشت معنادچاراشتباه شده اند. این بیت خطاب به مخاطبین غزل وهمگانی هست .
معنی بیت: خواهی نخواهی تو باید غم دل رابخوری اگرغم دل نخوری (اگرعاشق نشوی) بناچارآنچه راکه سزاوارتونیست خواهی دید. فقط غم عشق است که نشاط بخش است و شایسته ی تو. غم روزگار(غمهای متفرقه وروزمرّگی سزاوارتونیست) عاشق شو غمخوارخویش باش و "غم ِدل" بخور تا غم روزگار رنگ بازد هرجا غم عشق باشد غمهای دیگراثرات خودرااز دست می دهند.
پیوندعمربسته به موئیست هوش دار
غمخوارخویش باش غم روزگارچیست؟
دلِ حافظ شداندرچین زلفت
به لَیلٍ مُظِلم والله هادی
به لَیلٍ: در شب.
مُظلِم: ظلمات، تاریک.
وَ اللهُ هادی: خداوند هدایت کننده هست.
معنی بیت: دل حافظ درمیان چین وشکن زلفِ سیاه تو درشب تاریک وظلمانی فرورفته است خداوندهدایتگراست وازگمراهی نجات خواهدداد. سرانجام ازتاریکی ِچین وشکن زلفت به روشنایی ِ رخسارت خواهم رسید
دراین شب سیاهم گم گشت راه مقصود
ازگوشه ای برون آی ای کوکب هدایت

جهانگیر در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

بسم
لغت‌نامه دهخدا
بسم . [ ب َ ] (ع مص ) دندان سپید کردن و باسم نعت آن است . (منتهی الارب ). نرم خندیدن و دندان سپید کردن . (آنندراج ). تبسم کردن . (از ناظم الاطباء). اندک خندیدن بی آواز و گویند بجز خنده است . (از اقرب الموارد). || خنداندن . (دزی ج 1 ص 87). || و ما بسمت فی الشیی ؛ نچشیدم آن را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گماریدن یعنی چنان خندیدن که دندان پیشین برهنه شود. (دهار).

سوسن قربانی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶ - رفتن خواجه و قومش به سوی ده:

هر که می‌آمد ز ده از سوی او
بوسه می‌دادند خوش بر روی او
گر , تو روی یار ما را دیده‌ای
پس تو جان را جان و ما را , دیده‌ای
دیده ی دوم به معنی چشم است,در خواندن توجه شود.*

محدثه در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:

سلام جناب عابد
تحلیلهای خوبی انجام دادید. مایلم که بخشی از آن را نقل قول کنم اما اطلاعاتی از شما ندارم.
سپاس

امیررضا کفاشی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹ - مطلع سوم:

در بیت دوم این قصیده اشاره به کم تب و تاب شدن تابش خورشید با فرارسیدن پاییز دارد.
برج سنبله همان شهریور ماه و انتهای تابستان است که نشاط و طربناکیش را از دست داده و آتش خورشید که همان قدرت خورشید در تیرماه است وارد خانه باد یا همان برج ترازو و مهرماه شده است

جلال دامن افشان در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » قحطی مصر و مردن مردم و گفتهٔ مرد دیوانه:

متشکرم از "7".
هنوز نتونستم مطمئن بشم که خوانش خودم درست هستش یا خوانش شما.
اما خیلی خیلی ممنونم ازینکه باعث شدین تا بتونم از یه دریچه ی دیگه بخونم این بیت رو.
انصافا هم خواهش شما، بسیار به عقلم جور میاد.
اما همچنان تردید دارم بین این دو مدل خوانش.
باز هم ممنونم از شما که چراغی روشن کردید در ذهن بنده.
لذت بردم وقتی توضیح شما رو خوندم و دوباره بیت مذبور رو خوندم و دیدم یه معنای متفاوت رو می فهمم ازش.
سپاسگزارم.
یاحق

محمد در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۸:

بیت آخر به طبق تصجیج آقای خالقی مطلق
که یکسر ببخشد گناه ورا
درخشان گند تیره ماه ورا
به نظر ورا درست تر از مرا میاد

mohamad hasan در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:

سلام
شعر بسیار زیبایی است و احساس میشه خلاء اخلاق و عرفان و آداب اجتماعی را می شود با شعر های عرفانی اخلاقی تکمیل کرد و جامعه ما نیاز داره که از طریف معارف پر مغز شعر های عرفانی و ادبی کامل شود

اکبر در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳:

اینقدر تحریف در شعر
آیندگان ما چی میخوان بخونن
محتسب داند که حافظ می خورد
واصف ملک سلیمان نیز هم

اسماعیل در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

لطفا هر کس معنی حاصل دریوزه تویی رو می دونه بگه ؟منظورم تفسیر این بیته؟نه صرفا معنی خود کلمه

بنده در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

با سلام
شرح این غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت:
پیوند به وبگاه بیرونی

بابک در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۵۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

در دستورالوزراء اثر میرخوانذ، بیت " ای دوست بر جنازهٔ دشمن چو بگذری / شادی مکن که با تو همین ماجرا رود" ذیل توضیحات درباره عمیدالمُلک ابونصر کندری آمده. کندری هنگام مرگ به خواجه نظام الملم میگوید که کاری که تو بر من کردی، بر تو خواهند کرد.

سمکو حسینی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۵۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲:

برای خوندن این غزل سوزناک صدای حبیب حقیقتا" مناسبه. خدا بیامرز به ادبیات هم خدمت کرد.

امیر در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۱۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱ - ماه بر سر مهر:

اینطوری درسته؟
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
چه شد که شیوه‌ی بیگانگی رها کردی
به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود
چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی
منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم
توئی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی
بیا که با همه نامهربانی‌ات ای ماه
خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی
بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد کس
نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی
منّت به یک نگه، آهوانه می بخشم
هر آنچه ای خُتَنی خط من خطا کردی
اگر چه کار جهان بر مراد ما نشود
بیا که کار جهان بر مراد ما کردی
هزار درد فرستادی‌ام به جان لیکن
چو آمدی همه آن دردها دوا کردی
کلید گنج غزل‌های شهریار توئی
بیا که پادشه مُلک دل گدا کردی

یاسر رحمانی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۴ - لاابالی گفتن عاشق ناصح و عاذل را از سر عشق:

آزمودم مرگ من در زندگیست
چون رهم زین زندگی پایندگیست
دونوع مرگ داریم یک مرگی که انسان کالبد فیزیکیش میره زیر خاک
و یک مرگ بین تولد و مرگ بوجود میآد اما نه برای هر انسانی !!!
این مرگ برای انسانی است که در زمینه خودشناسی و خداشناسی حرکت کرده و متصل شده به عالم غیب (الذین یومن بالغیب ... و یا باشد که از خزانه غیبم دوا کنند ) به مرحله ایی میرسه که از خود قبلی خودش اثری نمونده و میشه یک فرد دیگه . فردی که بیدار و آگاه شده و با عالم عشق آشنا .
در واقع زمانیکه با عشق آشنا میشه همون لحظه هم مرگش هم میرسه و فرد یک منِ دیگه ایی میشه . همانطور که فروغ فرخزاد هم گفته :
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا به سر ایثار شد
این دگر من نیستم من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم
و یا همونطور که در قرآن آمده بمیرد قبل از آنکه بمیرید .
پس برمیخوریم به دوتا من ؛ یک منِ قبل از رسیدن به عشق و یک منِ بعد از رسیدن به عشق .
حالا منظور از این شعر مولانا رو بهتر متوجه میشیم و او اشاره به این میکند که من زمانی به پایندگی و جاودانگی ابدی رسیدم که از تعلقات این زندگی فارق شدم . بعد از اون مرگه که من متولد شدم و عشق الهی و اون جاودانگی رو متوجهش میشم .
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

بنده خدا در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۳۱ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:

این سنایی هم خیلی آدم بی ادب و بی مبالاتی بوده خدایی

۸ در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۲ - حکایت:

برای کاتبانی ( نوشته گر؟؟) که تنها نوشتن می دانسته اند، بسیار آسان بوده است  با نوشت افزار آن روزگار ،"عدورا"
" عذرا " بخوانند و بنویسند و بماند تا ما بی توجه به مصراع نخستین بر حدیث او بیفزاییم.
ناوک انداختن که البته مراد شیخ ناوک مژگان یار نبوده است

۷ در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۵۴ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » قحطی مصر و مردن مردم و گفتهٔ مرد دیوانه:

گر کژی گوید بدین درگه نه راست
عذر آن داند به شیرینی نه خواست
اگر شخص کژ و ناراستی درگاه او را ناراست(وارونه) بخواند یعنی کژی خود را به درگاه او نسبت دهد
او را میفهمد و معذور میدارد به مهربانی و نه بازخواست
یعنی کژی او را از شیرین عقلی میداند

۱
۲۶۶۶
۲۶۶۷
۲۶۶۸
۲۶۶۹
۲۶۷۰
۵۵۴۰