گنجور

حاشیه‌ها

رضایی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۲۶ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۹:

داستانی وجود دارد پیرامون زمین خوردن پادشاه و شکسته شدن دستش در چوگان بر اثر زمین خوردن اسب که اطرافیان جرئت نمی کنند به طرف پادشاه بروند ... رودکی میرود و با این ابیات ... هم اسب را از پادشاه هدیه میگرید هم پادشاه را بلند می کند

امید در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۸:

باباطاهر بیشتر اشعارش به زبان لکی هستش - برای همین کلماتی که به کار میبره هم در لهجه لری هست هم زبان کردی - مثلا "نزونم" هم در زبان لکی هست هم کردی

عرشیا امیدی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۰۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱ - ماه بر سر مهر:

فک کنم استاد این شعرو برای عشقشون که اومد در اخر سر سروردن حالا گذریم این شعر زیبارو دیشب محسن چاوشی با لحنای دلبرانه و تلفظ غلیظ کلمات با قطعه "چه شد" منتشر کرد گوش کنید و شعرو حفظ کنید

علی عسکری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۳:

درود بر شما:
با سپاس بی پایان از گردآورندگان این گنجینه با ارزش و ماندگار.
غزل شماره 2123 در حقیقت ادامه غزل شماره 2122 می باشد(این دو غزل در مجموع یک غزل را تشکیل می دهند) به همین دلیل شماره غزلیات این سایت با تمامی نسخه های معتبر تا شماره 2122 یکسان بوده و پس از آن تا پایان غزلیات در تمامی اشعار یک شماره بیشتر درج گردیده است. با تجدید احترام

حسام بیگ مرادبیگ در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:

سلام.
بهترین و زیباترین شرح و تفسیر و تعبیر و تاویل غزلیات خواجه شمس الدین محمد را سرور عزیزم رضا خان بیان داشته اند . دوست محترمی هم که بعنوان شرح سرخی بر حافظ ، اظهار لطف نموده در شرح غزل ، از ایشان هم ممنونم.دوستانی که صرف تعصب و تعلق خاطر کورکورانه به حافظ ، او را قدسی میدانند ، صد البته مختار بر این نظرند ولی تخطئه ی نظر دیگران بی دلیل و برهان فقط بواسطه ی علاقه به حافظ ، بهیچوجه پسندیدهی دوستداران حافظ نیست.تمام سعی حافظ بر مدار عشق به راستی و درستی ست . محدث گرامی در نوشته ی خود ، تلویحا خود را متخصص در عرفان معرفی نمودند یا لااقل بنده چنین استنباطی کردم.بسیار هم عالی ست.لطف کنند و از منظر عرفانی ، غزل فوق را برای دوستانی که خواجه شمس الدین را فردی زمینی با تمام مشخصات خاصه ی آدمیزاده میدانند ، شرح نمایند شاید نظرشان صائب باشد و این گروه از اشتباهی که در مورد حافظ دارند ، خارج شوند که اگر چنین شود خود بهترین خدمت به اهالب فرهنگ است.درود

نادر.. در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳:

برپرد آن دل که پرش شه شکست..

پویا در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

با سلام
در رابطه با ترجمه مصرع 4 این شعر: دوستانی که فرمودند این مصرع استفهامیه کاملا غلطه چون لیس اصلا جز ادات استفهام نیست و عربی مثل فارسی نیست که جمله خبری رو با لحن بشه استفهامی کرد فقط وفقط با ادات استفهام اینکار امکان پذیر و دوستانی هم که دموع رو اسم لیس و هذا رو خبر لیس گرفتن هم اشتباه کردن چون در اینصورت یا باید هذا لنا العامه رو جمله بگیرن که مرجع هذا در اینصورت میشه دموع که باید مونث بیاید در حالی که مذکر است و اگر هذا رو مفرد و العلامه رو عطف بیان بگیریم باز هم مشکل مرجع هذا پیش میاید که العلامه مونث است ولی هذا مذکر است و همچنین نمیشود دموع را خبر لیس گرفت و اسم ان هی مستتر باشد چون هیچ مرجعی برای هی نیست ک معنی پیدا کنه پس تنها و تنها راه این است که لیس را تامه و دموع را فاعل ان بگیریم که در اینصورت معنی مصرع میشه نیست اشک چشم های من، این علامتی است برای ما
ببخشید طولانی شد با تشکر

شاملو در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۳۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۵ - حکایت روزه در حال طفولیت:

سلام
مصرع اول در بعضی نسخ به جای به طفلی - به خوردی نیز امده است

دردی نوش در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۲۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱ - ماه بر سر مهر:

یه ژانر از ادبیات ما مختص شهریاره. حالتی که معشوق رفته توی زمانی که دیگه کار از کار گذشته برمی‌گرده ولی قدمش هنوز سر چشمه.

آرش در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۸ - گردانیدن عمر رضی الله عنه نظر او را از مقام گریه کی هستیست به مقام استغراق:

در بیت 3 و 4 اشاره با عقیده عرفا نسبت به زمان دارد
آنها زمان را غیر واقعی میدانند جهان محسوسات را موهوم می خوانند

۷ در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » قحطی مصر و مردن مردم و گفتهٔ مرد دیوانه:

قربانت
خود مصراع دوم:
عذر آن داند به شیرینی نه خواست
عذر آن داند به شیرینی(عقل او) نه خواست(اراده او)
معذور دارد او را که دیوانه است و بی اراده.

شاهین در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

دوستان چه "کناره" باشد و چه "کرانه" به "بحر" مربوط میشود نه "راه"
به مرتضی که بیتی را گواه آورده:
عزیزم اینجا "راه" با "پایان" مرتبط است و در مصرع نخست "عشق" به واقع "بحر عشق" بوده که شاعر بنا به نیاز وزنی و شکلی از تشبیه بدیهی انگاشته است.

ابراهیم ذوالفقاری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۴:

تا پرده نشینِ حرمِ یار نگردی...؛
در دیده ی تو، پرده ی اسرار بلند است...!

رضا ساقی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸:

سَبَت سَلمی بصُدغیها فُؤادی
و روحی کُلُّ یومٍ لی یُنادی
این غزل به سه زبان (پارسی، عربی وگویش محلّی) سروده شده است. هرشاعری برحسب مسئولیتی که برگردن خویش احساس می کند دوست دارد باسرودن شعر وغزل به زبان محلّی، گویش مردمان سرزمین خویش رازنده وجاوید نگاهدارد وحافظ نیزازاین انرمستثنی نمی باشد.
سَبَت: اسیرکرد
سَلمی: سلما، معشوقه ای افسانه ای درفرهنگ ادبیّات عاشقانه ی عرب، کنایه ازمعشوق است چنانکه گویند لیلای من
صُدغ: زلف
بِصُدْغیها: به دو زلف او.
فؤادی: قلب من
روحی : و روح من
کُلُّ یومٍ: هر روز
لی یُنادی: مرا صدا می‌کند.
معنی بیت: معشوق با کمند گیسوان خویش دل مرا به اسارت بُرد ازآن پس هر روزروح مرانیزصدا می زند که بیا. معشوق دلم را برده اینک قصد بردن جان نیزدارد.
دین ودل بردندوقصدجان کنند
الغیاث ازجورخوبان الغیاث
نگارا بر من بی‌دل ببخشای
وَ واصِلنی علی رغم الاَعادی
بیدل: دلداده
واصِلنی: مرا به وصال برسان
علی رغم: به رغم آنکه، بر خلاف میل، دراینجا به کوری چشم
الاعادی: دشمنان من.
معنی بیت: ای محبوب ، رحمت ومرحمتت راشامل حال ِمنِ دلداده بکن مرابه کوری چشم دشمنان از وصال خویش بهرمند کن.
مراامید وصال توزنده می دارد
وگرنه هردَمم ازهجرتوست بیم هلاک
حبیبا درغم سودای عشقت
تَوکّلنا علی ربّ ِ العِبادی
سودای عشقت: دیوانگی وجنون عشقت
تَوکّلنا: توکّل کردیم، به اوپناه بردیم
ربِّ العباد: پروردگار بندگان.
معنی بیت: ای حبیب، ازفشارغم واندوهِ سودای عشق تو، ازجنون عشق تو مابه پروردگار وخالق بندگان پناه برده وسرنوشت عشق خویش رابه اوسپرده ایم.
روزاوّل رفت دینم برسرزلفین تو
تاچه خواهدشددراین سودا سرانجامم هنوز
اَمَن اَنکَرتَنی عَن عشق سَلمی
تَزاوّل آن روی نِهْکو بوادی
اَمَن: ای کسی که
انکَرتنی : منکر عشق من بودی
عن: از
تَ: به معنای تو درگویش محلّی
زَ اوّل: از اوّل
آن روی: آن چهره
نِهْکو:نیکو
بَوا دی: باید می دیدی
معنی بیت: ای کسی که عشق مرابه معشوق انکارمی کنی ، تو از اول باید رخسارِنیکوی اورامی دیدی تومعذوری ، چون چهره ی زیبای اورا خوب ندیده ای عشق مراانکارمی کنی وگرنه انکار نمی کردی.
مَنعم مکن زعشق وی ای مُفتی زمان
معذوردارمت که تواورا ندیده‌ای
که همچون مَت بِه بوتَن دل وای رَه
غَریق العِشق فی بَحر الوِدادی
مُتْ: من ترا
بِبوتَن:به بودن
وَ ای ره: به این طریق، به این راه
غریق العشق: غریق عشق
فی: در
بَحر: دریا
وِداد: دوستی
بَحرالوداد: دریای محبت
معنی بیت: تاهمانند من دل تونیز در دریای دوستی غرق شود دل به راهِ عشق بده و درطریق عشقبازی گام بردار.
آشنایان ره عشق دراین بحرعمیق
غرقه گشتند ونگشتند به آب آلوده
به پَی ماچان غرامت بسپریمن
غَرَت یک وی رَوشتی ازاَما دی
پَیْ : پا
ماچان: محلّی که کفشها رادرآنجا درمی آورند.
"پی ماچان" ایهام دارد: 1- پای بوسان. 2- اشاره به روش تنبه کردن خطاکاران درمیان صوفیان است. بدین روش که خطاکاربه منظورتحقیرشدن درمحلّ کفش کنی روی یک پا می ایستاده تا مجازات گردد. حافظ به معشوق می فرماید: تو مُرادی ومامریدان توهستیم. اگرخطایی مرتکب شدیم به همان شیوه ی صوفیان خودرامجازات خواهیم کرد.
بِسپَریمَن:بسپاریم
غَرَت: گَرَت، اگر تو.
وی رَوِشتی: بی روشی، کار بی پایه ای، خطایی
اَما: ما
دی: دیدی
معنی بیت: اگر تو یک خطا وکاراشتباه از ما دیدی، ما به پای ماچان غرامت خواهیم داد. به پای بوسی توخواهیم افتاد. یا همانندِ صوفیان خطاکار درمحل کفش کنی خودرامجازات خواهیم کرد تاغرامت بپردازیم.
به پای بوس تودست کسی رسید که او
چوآستانه بدین درهمیشه سردارد
غم این دل بُواتَت خوردناچار
وَغَر نه اوبنی آنچت نَشادی
بُواتِت: بباید ترا
وَغَرْنه: وگرنه
اوبِنی : اوببینی، آن ببینی که
اَنْچِتْ: آنچه تو را
نَشادی: نشاید، شایسته ی تو نیست
این بیت را بعضی خطاب به معشوق فرض کرده ودربرداشت معنادچاراشتباه شده اند. این بیت خطاب به مخاطبین غزل وهمگانی هست .
معنی بیت: خواهی نخواهی تو باید غم دل رابخوری اگرغم دل نخوری (اگرعاشق نشوی) بناچارآنچه راکه سزاوارتونیست خواهی دید. فقط غم عشق است که نشاط بخش است و شایسته ی تو. غم روزگار(غمهای متفرقه وروزمرّگی سزاوارتونیست) عاشق شو غمخوارخویش باش و "غم ِدل" بخور تا غم روزگار رنگ بازد هرجا غم عشق باشد غمهای دیگراثرات خودرااز دست می دهند.
پیوندعمربسته به موئیست هوش دار
غمخوارخویش باش غم روزگارچیست؟
دلِ حافظ شداندرچین زلفت
به لَیلٍ مُظِلم والله هادی
به لَیلٍ: در شب.
مُظلِم: ظلمات، تاریک.
وَ اللهُ هادی: خداوند هدایت کننده هست.
معنی بیت: دل حافظ درمیان چین وشکن زلفِ سیاه تو درشب تاریک وظلمانی فرورفته است خداوندهدایتگراست وازگمراهی نجات خواهدداد. سرانجام ازتاریکی ِچین وشکن زلفت به روشنایی ِ رخسارت خواهم رسید
دراین شب سیاهم گم گشت راه مقصود
ازگوشه ای برون آی ای کوکب هدایت

جهانگیر در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

بسم
لغت‌نامه دهخدا
بسم . [ ب َ ] (ع مص ) دندان سپید کردن و باسم نعت آن است . (منتهی الارب ). نرم خندیدن و دندان سپید کردن . (آنندراج ). تبسم کردن . (از ناظم الاطباء). اندک خندیدن بی آواز و گویند بجز خنده است . (از اقرب الموارد). || خنداندن . (دزی ج 1 ص 87). || و ما بسمت فی الشیی ؛ نچشیدم آن را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گماریدن یعنی چنان خندیدن که دندان پیشین برهنه شود. (دهار).

سوسن قربانی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶ - رفتن خواجه و قومش به سوی ده:

هر که می‌آمد ز ده از سوی او
بوسه می‌دادند خوش بر روی او
گر , تو روی یار ما را دیده‌ای
پس تو جان را جان و ما را , دیده‌ای
دیده ی دوم به معنی چشم است,در خواندن توجه شود.*

محدثه در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:

سلام جناب عابد
تحلیلهای خوبی انجام دادید. مایلم که بخشی از آن را نقل قول کنم اما اطلاعاتی از شما ندارم.
سپاس

امیررضا کفاشی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹ - مطلع سوم:

در بیت دوم این قصیده اشاره به کم تب و تاب شدن تابش خورشید با فرارسیدن پاییز دارد.
برج سنبله همان شهریور ماه و انتهای تابستان است که نشاط و طربناکیش را از دست داده و آتش خورشید که همان قدرت خورشید در تیرماه است وارد خانه باد یا همان برج ترازو و مهرماه شده است

جلال دامن افشان در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » قحطی مصر و مردن مردم و گفتهٔ مرد دیوانه:

متشکرم از "7".
هنوز نتونستم مطمئن بشم که خوانش خودم درست هستش یا خوانش شما.
اما خیلی خیلی ممنونم ازینکه باعث شدین تا بتونم از یه دریچه ی دیگه بخونم این بیت رو.
انصافا هم خواهش شما، بسیار به عقلم جور میاد.
اما همچنان تردید دارم بین این دو مدل خوانش.
باز هم ممنونم از شما که چراغی روشن کردید در ذهن بنده.
لذت بردم وقتی توضیح شما رو خوندم و دوباره بیت مذبور رو خوندم و دیدم یه معنای متفاوت رو می فهمم ازش.
سپاسگزارم.
یاحق

محمد در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۸:

بیت آخر به طبق تصجیج آقای خالقی مطلق
که یکسر ببخشد گناه ورا
درخشان گند تیره ماه ورا
به نظر ورا درست تر از مرا میاد

۱
۲۶۶۵
۲۶۶۶
۲۶۶۷
۲۶۶۸
۲۶۶۹
۵۵۴۰