گنجور

 
مولانا

گفت ای موسی ز من می‌جو پناه

با دهانی که نکردی تو گناه

گفت موسی من ندارم آن دهان

گفت ما را از دهان غیر خوان

از دهان غیر کی کردی گناه؟

از دهان غیر بر خوان کای اله

آنچنان کن که دهان‌ها مر تو را

در شب و در روزها آرد دعا

از دهانی که نکرده‌ستی گناه

و آن دهان غیر باشد عذر خواه

یا دهان خویشتن را پاک کن

روح خود را چابک و چالاک کن

ذکر حق پاکست چون پاکی رسید

رخت بر بندد برون آید پلید

می‌گریزد ضدها از ضدها

شب گریزد چون بر افروزد ضیا

چون در آید نام پاک اندر دهان

نه پلیدی مانَد و نه اندُهان