عزیزی (پژوهشگر ادبیات فارسی و عربی) در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
به قول مرحوم دکتر شوقی ضیف در کتاب النقد الادبی، تنها با درک درست از شرابط فرهنگی،اجتماعی و تاریخی هر شاعر قادر خواهیم بود به درک و تحلیل صحیحی از اشعار او دست پیدا کنیم. بنابراین و نیز با بررسی وضعیت فرهنگی حاکم بر عصر شاعر، احتمال مذکر بودن معشوقف امری عجیب و دور از ذهن نیست.
استاد شفیعی کدکنی در کتاب صور خیال فرموده اند،ادبیات و فرهنگ از قاعده ظروف مرتبطه در فیزیک پیروی می کنند. بنابراین ضعف یا قوت فرهنگی در هر دوره از تاریخ، اثر مستقیم بر ادبیات و شعر در آن دوره تاریخی خواهد داشت. عشق مذکر در آن دوره از تاریخ ایران، امری اثبات شده و عادی است و به تبعیت از این مساله، سروده شدن اشعاری با این مضمون حتی توسط شاعرانی نامدار، امری مذموم و ناپسند به شمار نمی رود و از جایگاه عالی، توانمندی بالا و احساسات پاک آنان چیزی نمی کاهد.
خلاصه مطلب اینکه، عشق و ارادت به یک شاعر و اشعار او، نباید مانع از تحلیل صحیح و بررسی علمی اشعار او بشود.
ساکت در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:
موضوع این رباعی، مانند بسیاری از رباعیات دیگر خیام، سفارش به استفاده از وقت و فرصتهای کوتاه و گذرای زندگی از جمله ایام نوروز است. چنان که میدانیم در میان آثار علمی و ادبی خیام کتابی با عنوان نوروزنامه وجود دارد که در مورد پیدایش جشن نوروز و آداب آن نوشته شده است. این کتاب که تا آن زمان در زبان فارسی مانند نداشته است از دل جوان و شادابی روان خیام خبر میدهد. تشبیه قدح به لاله (در مصرع اول) به جهت سرخی شراب گونه این گل بهاری است و از همین رو به کسی که دارای گونه های سرخ باشد نیز لاله رخ میگویند. اکنون سخن خیام این است که در بهترین روزهای زندگی که همان ایام خوش آب و هوای نوروز باشد، باید که با قدحی و زیبارویی به سرخی لاله تا فرصت باقی است به عیش و نوش پرداخت، چرا که هر لحظه ممکن است این جهان پیوسته در گردش ما را چون خاک پست و پایمال کند.
حسن در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶:
دفع غم یا رفع غم؟
omid در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ خلیلالله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:
دوست گرامی.ج.م
به عقیده بنده منظور بیت دوم این است که در عصرحاضر هرچند که به لحاظ علمی وتکنولوژی بشر پیشرفت زیادی کرده است.اما متاسفانه از علم وفن آوری برای رسیدن به مقاصد پست وکشتار وچپاول استفاده میکنند.واین رو به کوری تشبیه کرده است.برعکس عارف حقیقی که جهان رو با دیده دل نگاه میکنه وعاری از هرگونه خشونت وظلم است.
فرهاد ۲ در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰:
در اینجا شاعر دارد مخاطبش را نصیحت میکند : در دنیایی که حتی سلیمان هم شوی و تخت پادشاهی با ان عظمت هم داشته باشی اخرالامر به باد خواهد رفت و چیزی از ان نخواهد ماند ، تو شراب بنوش و غم سود و زیان بر دل راه مده که تو از سلیمان که بیشتر نیستی . تخت سلیمان هیچ بود و تو اگر دل به هیچ (مال دنیا )دهی عاقبت باد در دست خواهی داشت . یعنی هیچ نخواهی داشت و ضرر کامل کرده ای .
دکتر محمدداودی در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
بادرود
یکی ازدوستان عزیز کلمه(گاهآ )به کاربرده که باتوجه
به اینکه تنوین مختص کلمات عربی بوده وکاربرد آن درفارسی مجاز نیست بایدازکلمه گاهی استفاده شود.جسارت مرا ببخشید
یوسف در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:
سلام
بیت اول مصرع دوم: گل باغ آشنایی درست است.
مهدی قناعت پیشه در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۰۰ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۹:
مست می حقیم ،حقی میرقصیم
نی بیدل ودین، بی سروپا میرقصیم
هر ذره چو از هوای او خالی نیست
چون ذره شدیم ودر هوا میرقصیم
نگار در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۹:
این شعر مطمئنا از مولانا هست؟ به نظر متفاوت هست
دیوانه ی ماه در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۰:
چه عجب که در دل من گل و یاسمن بخندد
که سمن بری لطیفی چو تو در برم نیامد
بی سواد عزیز
در این بیت نیز به مانند دو بیت پیشین، خبری از یار هست. یاری سمن بر و لطیف که همانندش در بر شاعر نیامده است و باغ دل شاعر از شادی این آمدن، بهاری می شود و گل و یاسمن شکفته می شود در باغ
کورش بقائی راوری در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۸ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۸:
سلام بر دوستان
بیت سوم را چگونه معنا می کنید؟
علی در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۱۴ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
ابیات ابتدایی تشابه زیادی با این فراز از دعای عرفه دارد:
ایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدلّ علیک عمیت عین لا تراک
آیا برای غیر تو ظهوری هست که برای تو نباشد تا آن غیر بخواهد مظهر تو باشد؟ چه وقت غایب بودهای تا به دلیلی احتیاج باشد که بر تو دلالت کند؟
رضا سناء در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:
تصور من اینست که این مصراع اینگونه می بود ، بهتر بود .
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جوی نستانم
محمدامین در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:
سلام و درود
قسمت پایانی سریال مختار این مرد شجاع و بزرگ و کشنده قاتلان کربلا امشب بود و بعداز سریال دعا و تفعلی برایش زدم و این غزل زیبا برای مختار ثقفی هدیه شد.
من همان به که از او نیک نگه دارم دل
که بد و نیک ندیدهست و ندارد نگهش
مهرزاددهقان در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۱ - سعی و عمل:
سلام
ضمن تشکر من هم با آقای محمد زاده موافقم.
راه به وزن شعر نمیخوره
ره امروز را مسپار فردا صحیح بنظر میاد.
اضافه کنم که مصرع اول هم گه تدبیر چون پیام خطاب هست کُه تدبیر شاید صحیح تر باشه.
مسعود در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۹:
"صرف کردیم" در تمامی نسخ معتبر نوشته شده. آقای محسن نامجو گفته "طی نمودیم" و متاسفانه نشان می دهد تاثیر موسیقی ایشان بر ذهن مخاطب بیشتر از کتب معتبر و مرجع هست. دلیل اینکه نامجو این تغییر را لحاظ کرده، بهتر ادا شدن آوای کلام در آهنگ آقای نامجو هست. کاری که خوانندگان پاپ زیاد انجام می دهند و شعر را به شاعر برمیگردانند تا مطابق ملودی اصلاحش کند.
صوفیا در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶۸ - حکایت آن درویش کی در کوه خلوت کرده بود و بیان حلاوت انقطاع و خلوت و داخل شدن درین منقبت کی أَنا جَلیسُ مَنْ ذَکَرَني وَ أَنیسُ مَنِ اسْتَأنَسَ بي گر با همهای چو بی منی بی همهای ور بی همهای چو با منی با همهای:
حضرت مولانا در این ابیات زیبا ادراک خود از اینکه هر انسانی در این دنیا رسالتی بر عهده دارد بیان میکند ،
هر کسی را بهر کاری ساختند
میل انرا در دلش انداختند ،
اگر میل و علاقه ای نسبت به کاری در خود احساس میکنی بدان خداوند توانایی انجامش را هم بهت خواهد داد و ان کار رسالت و وظیفه تو در پازل این دنیا هست انجا خانه ایست که تو باید در ان ارام بگیری که حتی حرکت خار و خس به این سبکی هم بدون نیروی اب یا باد امکان ندارد که به خودی خود حرکت کند پس این علاقه بی دلیل نیست و نیروی حرکت تو به سمت ان کار و رسالت توست ...
گر ببینی میل خود سوی سما
پر دولت بگشا همچو هما
ور ببینی میل خود سوی زمین
نوحه میکن هیچ منشین از حنین ،
اگر دیدی میل و علاقه ات به سمت کارهای اسمانی و الهی است خوشحال باش که در زمره سعادتمندان و پیشروها هستی ولی اگر دیدی علاقه مند و پایبند کارهای زمینی و دنیوی هستی ناله کن و بر سر بزن و لحظه ای از زاری و ناله غافل نشو که جز شقاوتمندان عالم هستی و نقش و رسالت خوبی در این دنیا بر عهده نداری که بد نیست در اینجا از شیاطین انس یادی کنیم... عاقلان خود نوحه ها پیشین کنند
جاهلان اخر بر سر میزنند ،
عاقلان که منظور همون سعادتمندان این عالم هست از قبل نوحه و ناله هاشون رو کرده اند و از جهالت خود کاسته اند و به رشد لازم بر این رسالت رسیده اند که الان در چنین مدار و سطحی قرار گرفته اند و نادانان یا همان دسته دوم در اخر حرکت این چرخه کمال ادمی بدجور بر سر خواهند زد ...
دکتر محمدداودی در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:
گفت حافظ:درمیخانه ببستندخدایامپسند
گویم ای خواجه شیراز توخوش باش وبخند
آنقدرمیکده بازاست به هربرزن وکوی
که برای دل دیوانه ما وتو بسند
درتزویروریانیزچنان بگشودست
که زبهرگذرش صددرودروازه کمند
گیسوی چنگ به هم بافته شدبادف وساز
زلف بگشاده آن مغبچگان گشت پسند
ناله چنگ زهرخلوت وجمعی بر خاست
عارفی گفت که درگوش حریفان نرسند
ازدعای شب رندان صبوحی زدگان
هردربسته گشودست کنون بازدوبند
ای محمد برو ازحافظ خود رخصت خواه
تانگویدکه مراگفته تونیست پسند
دکتر محمدداودی در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:
بادرود... شکرایزدکه میان من واوصلح افتاد......
این بیت شاید اشاره به خشم خدابه ادم پس ازنافرمانی ورانده شدن اوازبهشت باشدکه درتفسیرهای عرفانی قران ذکرشده که انسان سالهامدام گریه وازخدا طلب مغفرت میکرده تااینکه خدااورابخشیده وبه پیغمبری مبعوث کردودرحقیقت بین خداوادم صلح بر قرار وباعث خوشحالی ساکنان ملکوت شد آمدن این بیت بلافاصله دردنباله بیت مربوط به افرینش انسان میتواندتاحدزیادی مؤیداین تفکرباشد.
درموردبیت آتش ان نیست....
دراینجامقایسه ای بین عشق بین فرستگان وادم نسبت به خداست فرشتگان فارغ ازهردغدغه ای دائمآوشادان درحال نیایش هستندودرحقیقت آتش این عشق به خدابه آتشی تشبیه شده که شمع راروشن وبه اصطلاح شعراخندان میکند.درحالیکه عشق انسان به خدا باسوزوگدازبوده وشعله اش همانطورکه پرپروانه رامیسوزاندتمام وجودانسانراشعله ور میسازد تاچه قبول افتدوچه درنظرآید
دکتر صحافیان در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴: