ج اروجی
ج اروجی در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:
بود عاشق فراق اندر چو اسمی خالی از معنی: عاشق در فراق (دوری) همچون اسمی است که از معنی خالی است. یعنی عاشق در دوری از معشوق، بیمحتوا و تهی از حقیقت است. همانطور که یک اسم بدون معنی بیارزش و بیمحتواست، عاشق نیز بدون معشوق بیارزش و بیمعنی میشود.
ولی معنی چو معشوقی فراغت دارد از اسما: اما معنی (مفهوم و حقیقت) مانند معشوقی است که از اسما (الفاظ و نامها) بینیاز و آزاد است. یعنی حقیقت و مفهوم مستقل از الفاظ و نامهاست و وابستگی به آنها ندارد. همانطور که معشوق به خودی خود کامل و بینیاز از عاشق است، معنی نیز بینیاز از اسماست.
باشد که در جستجوی حقیقت در بند نامها و صورتها و رنگها نباشیم.
ج اروجی در ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۲۶ در پاسخ به سعيد دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:
داداش برای خودت چقدر آسمون ریسمون بافتی، کلا داری اشتباه میزنی!
مفهوم شعر خیلی ساده هست:
یه خواجهای بوده که از علم و مال بهرهای داشته، فلذا چاپلوسان دورهاش کرده بودن و هی بادش میکردند. اونم امر بهش مشتبه شده بود که عقل کلی، چیزیه، و عاشقان (پیروان مذهب عشق) رو (احتمالا بواسطهی رفتارهای گاها نامرسومشون) تمسخر میکرد. تا اینکه دست تقدیر خواجهی قصهی مارو گرفتار یه عشق زمینی میکنه! و از آتش عشق و شهوت نسبت به دافی مذکور از وسط پاره و رسوای خاص و عام میشه... در ادامه هم مولانا بهش میگه: گوزو، این عشق زمینی مثل شمشیر چوبی در دست بچه تمرینیه برای تجربهی عشق الهی. خواجه هم میگه خدا منو ببخشه که چقدر خر بودم که به عاشقان نیش و کنایه میزدم.
ج اروجی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۴ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:
یکی جانیست در عالم که ننگش آید از صورت
بپوشد صورت انسان ولی انسان من باشددر طول ادوار مختلف همهی اساتید و مولانا شناسان بزرگ سعی در تفسیر این بیت داشتهاند. تفسیر حقیر هم بماند به یادگار:
مصرع اول: در این عالم روحی (روح شمس تبریزی) وجود دارد که از چنان فرکانس والایی برخوردار است که تجلی در زمین به صورت انسان برایش ننگ و عار است (از سمسارا یا چرخهی تناسخ یا به قول امروزیا از ماتریکس خارج است)
مصرع دوم: درست است که در صورت انسان تجلی یافته اما این انسان شدن او به خاطر دل من (مولانا) بوده.
ج اروجی در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۲ در پاسخ به هیچ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را:
داداش دمت گرم. ببین تو دیگه کی هستی که داری به حضرت خداوندگار درس وحدت میدی! حالا اینکه یه سری اسگل مثل اکهارت تله (شناخته شدهترین استاد معنوی زندهی دنیا) و پاراهامسا یوگاناندا (معروفترین یوگی جهان) مولانا رو از بزرگترین استادان معنوی تمام اعصار میدونن هم شکی تو دلت نمیندازه که شاید اشتباه از خودت باشه!
1- عزیز من درسته که وجود یکی است اما از منظر آگاهی در ذات خود مراتبی داره و تلاش تمام ذرات فردیت یافته و نیافته ی هستی رسیدن به محدوده های فرکانسی بالاتر آگاهیه. انسان بواسطه ی برخورداری از خودآگاهی دارای محدوده های فرکانسی بسیار بالاتری نسبت به جمادات و نباتات (نامی) و حیوانات است. واقعا سطح آگاهی انسان با گیاه و حیوان یکسانه؟!
2- در اینجا منظور از فرشتگان آندسته از ارواح برتری هستند که بواسطهی دستیابی به بالاترین درجات آگاهی و بیداری از چرخهی تناسخ رهایی یافتهاند و دیگر در قالب جسم به زمین (یا سایر سیارات) باز نمیگردند و به عنوان فرشتگان (استادان) راهنما به آموزش و پرورش ارواح انسانی با سطوح پایینتر اشتغال دارند (عجالتا داستان سجده ی فرشتگان بر انسان و الخ را فراموش کنید).
3- همان توضیحات بخش 1 برای ایراد سوم شما هم صادق است.
رحمت حق آب بود جز که به پستی نرود
خاکی و مرحوم شوم تا بر رحمان برسم
ج اروجی در ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۷ در پاسخ به امیرحسین دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۵:
شیرهی انگور که جای خود دارد، حضرت مولانا برای افادهی معانی عرفانی بارها به کیر خر توسل جسته. البته شخصا فکر نمیکنم ایشان مخالفتی با مصرف شراب انگوری داشته باشند. اما احتمالا اشاره به "شراب شیرهی انگور" از باب تاکید ضمنی بر بی ارزش بودن نظر مسلمین در مورد "من ذهنی" حضرت مولاناست (با توجه به اهمیت نابودی "من" در عرفان).
سرخوشی مد نظر ایشان از دولت عشق الهی است که در حالت خلسه، روشنبینی یا برونفکنی اختری و دستیابی به "وحدت" و "عقل کل" حاصل میشود. همچنانکه بلافاصله در بیت بعد میفرماید:
مرا بویی رسید از بوی حلاج...
ج اروجی در ۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۰۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۳:
بیت: "ز شیر شتر خوردن و سوسمار" در شاهنامه بایسنقری وجود دارد و ابدا جعلی نیست.
هرچند در روزگار مدرن امروز بحث در مورد نژاد کار بسیار ناپسند و سفیهانهای است.
اما گروهی از ماله کشان اسلامی که کاری جز دروغ پراکنی ندارند سعی دارند اینگونه القا کنند که این بیت بعدها اضافه شده است.