بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی
صنما چرا نیفتم ز چنان میی که دادی
صنما چنان فتادم که به حشر هم نخیزم
چو چنان قدح گرفتی سر مشک را گشادی
شدهام خراب لیکن قدری وقوف دارم
که سرم تو برگرفتی به کنار خود نهادی
صنما ز چشم مستت که شرابدار عشق است
بدهی می و قدح نی چه عظیم اوستادی
کرم تو است این هم که شراب برد عقلم
که اگر به عقل بودی شکافدی ز شادی
قدحی به من بدادی که همیزنم دو دستک
که به یک قدح برستم ز هزار بیمرادی
به دو چشم شوخ مستت که طرب بزاد از وی
که تو روح اولینی و ز هیچ کس نزادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به معشوق خود (صنما) میگوید که به خاطر نوشیدنی که به او داده است، به حالت مستی و شیدایی افتاده و حتی ممکن است نتواند در روز قیامت از این حالت خارج شود. او از معشوق درخواست میکند که شراب بدهد تا از این حالت جذاب و شیرین بیرون نیاید. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق و تاثیر آن بر عقل و احساسات خود اشاره میکند و میگوید که نوشیدنیای که او داده، عقلش را برده و او را در حالت شادی و شیدایی قرار داده است. نهایتاً، شاعر به زنده بودن روح و انرژی عشق در وجود معشوق اشاره میکند و به جدایی از او فکر نمیکند.
هوش مصنوعی: عشق من به من میگوید چرا در مسیر عشق گم شدهام، ای محبوب، چرا از آن نوشیدنی که به من دادی بیخبر ماندهام.
هوش مصنوعی: من چنان در عشق تو غرق شدهام که حتی اگر روز محشر هم فرا برسد، از این حالت خارج نخواهم شد. وقتی که تو این چنین لیوان را به دست گرفتی، گویی دریایی از احساسات در من به راه افتاده است.
هوش مصنوعی: من به حالتی ناامید و خراب رسیدم، اما درک و آگاهیهایی دارم. تو سرم را برداشتی و به سمتی نزدیک خودت آوردی.
هوش مصنوعی: به خاطر نگاه جذاب و فریبندهات که مثل شراب عشق است، اگر به من جام و می بدهی، چه بسا که آن استاد بزرگی باشی.
هوش مصنوعی: اینکه عقل من تحت تاثیر شراب تو قرار گرفته، نشانه مهربانی و کرم تو است. اگر به عقل بود، من هم باید از شادی میشکافتم و به اوج میرسیدم.
هوش مصنوعی: مستی و شادابی را به من هدیه کردی، به طوری که با دو دستم مشغول بازی هستم. با یک جرعه از این شراب میتوانم از هزار درد و ناراحتی رهایی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: به دو چشمان خرمی که تو داری، شادی و سروری به وجود آمده است. تو مانند روحی هستی که از هیچ کس دیگری به وجود نیامدهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بت من ز در درآمد به مبارکی و شادی
به مراد دل رسیدم به جهان بیمرادی
تو بپرس چون درآمد که برون نرفت هرگز
که درآمد و برون شد صفتی بود جمادی
غلطم مگو که چون شد ز چگونگی برون شد
[...]
تو و حسن و کامرنی من و عشق و نامرادی
که بروی خویش بستم در خرمی و شادی
ره و رسم نامرادی ز دل شکسته یی جو
که قدم بهستی خود زده در هزار وادی
چه بود سیاهی شب چو تویی چراغ منزل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.