امیر حسین در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۳:
عقل و خرد فقیر تو پرورشش ز شیر تو
چون نشود ز تیر تو آنک بدو کمان دهی
به نظر من یعنی عقل و خرد بشر در برابر دانش بی انتها خداوند واقعا ناچیز و فقیره هرچقدر هم که زیاد باشه
همچنین در جایی که میفرماید چون نشود ز تیر تو آنک بدو کمان دهی به نظر من یعنی کسی که تمام وجودش رو در راه حضرت دوست به کار نبره مثل کسیه که کمان داره و ازش استفاده نمیکنه و در اینجا بشر نیاز پیدا میکنه به وجود انسان هایی که مثل شیر با رفتار و کردارشون باعث پرورش خرد و درک بقیه میشن ( پرورشش ز شیر تو )
نظر دوستان چیه ؟
میثم ططری در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۲:
نام سهراب را می توان سهر- را همان سور لکی و کُردی در چشم گرفت که به چمِ قرمز است و -اب که همان آب می باشد، روی هم یعنی آب سرخ/خون. که به ریخته شدن خونش به دست پدر اشاره داشته دارد. در زبان لکی به وی سورآو و گویا در زبان کُردی سورئاو گفته می شود. خود این واژه sur و suxr در زبان پهلوی موجود و به همان چمار «قرمز/سرخ» است.
حسین در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۴۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد:
با سلام خدمت دوستان عزیز،،در سترگی و بزرگی این سروده است ک انسان پاکی روح لطیف شاعر رو درک می کنه، بانو عاطفه به نقل از شاعری فرمودند که اگه این میزان از عشق همه گیر بشه و بسیاری از انسانها ب این درجه برسن دیگه اینقدر شکوه و شور نداره، با کمال احترامی ک برای خودشون و نظرشون قائلم باید بگم نه اینطور نیست،این شور و سرور از عشق پاک و ناب میاد،هر جا باشه و چقدر هم ک باشه بازم هم شور داره،همونظور ک تعداد مادرها در جهان بسیار زیاد است و عشق و شور مادرانه هم در تک تکشون هست و برای همه شورانگیزه،چون عشق پاکه،من راغبانه غلام حلقه به گوش و زنجیر در پای این شور و عشق مادرانه هستم،، خدمت اون عزیزانی هم ک ازین دست مناظره ها رو خواستن،مناظره مادر حضرت موسی با خدا رو پیشنهاد میکنم،من ک با خوندنش همیشه اشک تو چشمام جمع میشه،برای همه خوانندگان محترم ارزوی میکنم ک خداوند تا زمانی که ارزویی در دل دارند عمرشونو نگیره،عاجزانه التماس دعا دارم
آرام نوبری نیا در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۰۸ دربارهٔ همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۸۹:
اشتباه تایپی:
مصرع دوم بیت اول بجای « ان » « آن » و در مصرع اول بیت هفت بجای « ثریتا » « ثریا » صحیح است.
شاد و پیروز باشید
آرام نوبری نیا در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳:
اشتباه تایپی:
مصرع دوم بیت سوم بجای « کد » « که » و در مصرع اول بجای « مر نجان » « مرنجان » صحیح است.
شاد و پیروز باشید
آرام نوبری نیا در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۰:
با سلام،
چند مورد اشتباه تایپی:
مصرع دوم بیت اول بجای « گر » « گو » و در مصرع دوم بیت چهارم بجای « میاش » « مباش » و پیشنهاد در مصرع اول بیت ششم بجای « اگر » « گر » صحیح است.
شاد و پیروز باشید
سورنا صدرا در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵:
واژه آزاده در اینجا اشاره با "انسان آزاده" است. انسانی که چاکر شهوت خویشتن نیست.
مصدق درخشان در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
درود خدا بر همگی؛
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
سالها پیش کتاب "منم تیمور جهانگشا" را می خواندم. در بخشی از آن که مربوط به حمله ی وی به شیراز بود، حکایت از ملاقاتش با حافظ (شمس الدین محمد) میکند... آنچنان که تیمور گورکانی (معروف به تیمور لنگ که خود حافظ قرآن بود) از آن واقعه چنین یاد می کند... او عادت داشت بر هر شهری که مسلط می شد، بزرگان و علما و اهل ادب آن شهر را جمع می کرد و با آنان به بحث و گفتگو می پرداخت... از قضا در آنجا نیز با مدعوین به سخن می نشیند که یکی از آنان خطاب به تیمور می گوید اگر غرضت دریافت معانی و مفاهیمی است که بکار آید و سخنی بدیع و نو می خواهی که بشنوی از جماعتی که کمتر خود و علمشان را به نمایش می گذارند دعوت کن و با آنها دمخور شو... از جمله ی این افراد، اسم حافظ را می برد که تیمور نیز به گفته ی آن مرد عمل می کند و از عرفا دعوت می کند... او (تیمور) از گفتگوی خود و حافظ نیز در زندگینامه اش سخن می گوید:
از او پرسیدم که شنیده ام تو حافظ قرآن هستی؟
- حافظ: بله ای امیر
- امیر تیمور: آیا می توانی قرآن را آیه به آیه از انتهای آن تا به ابتدا بخوانی؟
حافظ: نه ای امیر من تاکنون چنین نکرده ام..
امیر تیمور: مرا بیازمای
حافظ سوره بقره را انتخاب کرد و من آن را از انتها به ابتدا خواندم..
حافظ گفت: ای امیر در مقابل حافظی چون تو، من نمی توانم اسم خود را حافظ بگذارم..
و گفتگوهای دیگر و بازخواستهایی از حافظ و مفاهیم ظاهراً ضد شرعی برخی ابیاتش که تیمور می پرسد و حافظ پاسخ می گوید.
غرض از این نوشته این است که بگویم انسانها در هر عصری که زندگی می کنند، به نوعی در اسارت قالب فکری زمانه ی خود هستند و هر چیزی را از دریچه نگاه فکری و ذهنی خود می بینند و تعبیر و تفسیر می کنند.. از جمله اشعار شعرایی مانند حافظ.که ما مردم مبتلا به اسارت فکر در روزگار خود این چنین می کنیم.
قبل از حمله صفویان به ایران، عموم مردم ایران و حکام بر مذهب اهل سنت بودند که به واسطه یورش صفویان حکومتهای سنی برچیده شدند و کشتاری سترگ در گرفت و نواحی مرکزی ایران مجبور به پذیرش آیین تشیع شدند... آنچنانکه امروز نیز هست و تراکم اهل سنت ایران عموما در نواحی مرزی کشور می باشد.
دین اسلام پس از خلفای راشدین، دچار تکثر مذهبی و مکتبی گردید و کلمه واحد اسلام، به مذاهب و مکاتب بی شماری شاخه شاخه گردید و هر گروهی با اعتراف به مسلمان بودن خویش قائل به مذهب و مکتب و مشربی گردید.. مکاتب مختلف کلامی رواج پیدا کرد و بستر دین اسلام در سطحی دیگر تبدیل به بسترهای اساسی مذاهبی مانند اهل سنت و اهل تشیع گردید.. که برای تفکیک باورهای شرعی و اعتقادی، نامهای جداگانه ای پیدا کردند.. در آنزمان و تا قبل از صفویان، بستر اساسی مسلمانی، اهل سنت و جماعت بود که خود شامل مذاهب فقهی غالبی همچون حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی و ... بود که بعدها به همین چهار مذهب متوقف و البته در قرون اخیر مذهب اهل حدیث (سلفی یا بع تعبیر برخی: وهابی) نیز شایع شده است و شیعیان نیز بر مذاهبی چون زیدی، اسماعیلی، اثناعشری و ... که امروز قاطبه جمعیتی آنها بر مذهب اثناعشری است.
اما تصوف یا عرفان بستر دینی یا مذهبی نیست بلکه یک مشرب معرفتی است که در هر دو مذهب و علی الخصوص در مذهب اهل سنت مشهود بوده و هست و شاخه ها و طریقت های مختلفی همچون نقشبندی، مولویه، چشتی، قادری، سهروردی و ... داشته که با توجه به قالب زمانی هر عصر و رواج و توسعه آن بسیاری از مسلمانان در بستر اهل سنت (و گاهی اهل تشیع) در سیر و سلوک معنوی از این طریقتها پیروی کرده و بر آن منهج ها قدم می گذاشته اند و در واقع مذهبهای فقهی برای نحوه انجام شریعیات بوده و طریقت های عرفانی و تصوف، برای نحوه انجام تزکیه بوده است و می باشد.
این مقدمه را عرض کردم تا با نگاهی اجمالی به گذشته، کمی خود را از حصار ذهنی این عصر آزاد کنیم و با یک ذائقه آزاد به اطرافمان نگاه کنیم .. از جمله به حافظ شیرازی...
ایشان در زمان سلاطینی زندگی می کرد که همه از نظر فقهی بر مذهب اهل سنت بوده اند... و آنچنانکه حکما گویند: الناس علی دین ملوکهم... حکومت این زمان شیعه است و قاطبه مردم نیز بر دین حکومتشان شیعه هستند. حافظ نیز با حاکمان شیراز حشر و نشر داشت و بر مذهب ایشان یعنی اهل سنت بود. و در کنار آن بر مشرب عرفان بود..
فراگیر شدن عرفان و تصوف در میان مسلمانان به سبب ضرورتی بود که در آنزمان احساس می شد و همچنان این احساس نیاز وجود دارد.. و آن طریقی برای تزکیه نفس. چرا که با وجود دستورات و اوامر و نواهی شرعی مردم همچنان مبتلا به رذایل نفسانی بودند و انگار باید روحی در شرعیات دمیده می شد تا آن را در درون آدمی زنده نگاه دارد و یک مسلمان بصورت پویا و دینامیک مسلمان باشد... آنچنانی که قرآن گفته: أُدخلوا فی السِّلمِ کافَّه..
حافظ نیز بر مقتضای آنکه در جامعه اهل سنت و یکی از آنان بود، سنی مذهب بود و همچون بسیاری از اهل معرفت آن زمان که جویای دریافت حقیقت و کمال دین اسلام در پرتو معنویت آن بودند، عارف مسلک بود..
بسیار ضروری است که از اسارت قالبهای فکریِ محصور در برهه های تاریخی، آزاد شویم تا بتوانیم با نگاهی آزاد به پیرامون خود بنگریم...
دعایی از رسول مکرم اسلام (ص) نقل شده است که:
اللهم أرِنی الأشیاءَ کما هی.. (خدایا حقیقت اشیا را به من بنمایان)
ما به نحو اندوهباری در اسارت فکر هستیم که از آثار آن تعصب، تعبیر و تفسیر، زندگی در پندارهای ذهنی و نگاه از دریچه نفس است.
لازم است تا این حجاب نفس کنار گذارده شود تا حقایق به دور ازحجابها و پوششهای تعبیری و بطور عریان و خالص دیده شوند..
بقول مولوی:
دو سر انگشت بر دو چشم نِه
هیچ بینی از جهان؟، انصاف ده
گر نبینی، این جهان معدوم نیست
عیب، جز زانگشت نفس شوم نیست
تو ز چشم، انگشت را بردار، هین!
وانگهانی هر چه می خواهی ببین.
نکته ظریفی که باید بعنوان توجه به قالب ذهنی اثنا عشری امروز ایران بدان اشاره کرد این است که:
بر خلاف باور عموم مردم امروز شیعه، اهل سنت ارادت خالصانه ای نسبت به آل بیت رسول خدا و نوادگان او علی الخصوص حسن مجتبی و حسین و فاطمه زهرا و ... دارند.. و حب آل بیت را از ایمان می شمارند و تفکیک شیعه از سنی از این طریق امکان پذیر نیست... چون هر دو قائل به محبت آل رسول هستند.
دیوان حافظ و سایر بزرگان شعر و عرفان ایران مانند مولانا، سعذی، عطار، سنائی و ... سرشار از معارفی است که انسان را به سوی دید کلی فرا می خواند و از جزئی نگری نهی می کند.
این نوع نگرش، نگرشی است از بالادست و مانند چراغیست که از بالا که نور آن بر روی زمین می افتد و به هیچ کس تعلق ندارد. نه به مسلمان و نه غیر مسلمان..
مثالی عرض کنم: نور یک چراغ روشن باعث می شود هم یک گلستان و مرغزار به خوبی و روشنی دیده شود و هم یک باتلاق و شوره زار... این نو.ر منتسب به هیچکدام از آنان نیست اما اگر نگاه از منظر این نور باشد هر کدام که در هر جای باشند، مکان خود را بهتر و روشن تر می بینند.
عرفان به مثابه یک چراغ است که مسلمان و غیر مسلمان از آن استفاده می کنند... و نباید با عارف بودن یک کس او را منتسب به این یا آن مذهب یا دین کرد... بلکه مقوله ایست کلی و جداگانه و در عین حال مشرف بر همه.
امیدوارم توانسته باشم با این توضیحات چراغی بر مباحث مطرح شده بر حاشیه این شعر وزین لسان الغیب حافظ شیراز رحمه الله، افکنده باشم.
قدم دریغ مدار از جنازه ی حافظ
که گرچه غرق گناه است، می رود به بهشت
درود خداوند بر همه شما باد.
نادر یوسفی در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۹ - سرود خارکن:
بیت " همه کار ایام درس است و پند دریغا که شاگرد هشیار نیست" بی نظیر است و وصف حال بسیاری از انسانها
بابک کریمی در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵۴:
در بیت (10) بجای ((ژغرغ)) که بی معنیست ، واژه ژغژغ صحیح میباشد :
بگویمت که از این ها کیان برون آیند
شنودم از تکشان بانگ ژغژغ خلخال
منصور در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۲ دربارهٔ عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱ - باده جان:
مصرع دوم و چهارم یک کلمه جا افتاده. مصرع دوم به جای "گوید" باید "گفت" باشه
میثم ططری در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۰۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:
با درود.
خشثریته (= شهریار) شاه ماد در برابر اِسَرحَدون آشوری در کنار کوهستان کرکس در سمت کاشان برمی شورد و با از دست دادن هم پیمان هایش، از کارکاشی (= کاشان امروزی) به آمُل در مازندران می گریزد. پس از درگذشت اِسَرحَدون و در آغاز نخستین روزهای فرمانروایی آشوربانیپال آشوری، فردی به نام شانا بوشو (= سپید تن) را برای فرمانده ی سپاهش برگزیده و در پی خشثریتی می فرستد. آنها به مازندران فرود می آیند و جنگ با سپاه ماد در می گیرد. شاه ماد خود را در خطر و فروگیری می بیند و به آترادات (= آفریدۀ آتش) رهبر آماردها پناه می برد. و با یاری آترادات، در کنار دریای فراخکرت (= دریاچه مازندران؟) سپاه آشوریان نابود می شود.
همانی کیکاووس نیز همچون سرگذشت خشثریته می باشد. کیکاووس در سمت کوه اِرِزیفیَه (= کوهی در اوستا که همان کوهستان کرکس است) با دیوان (= همان آشوری ها) می جنگد، و از کوه البرز به آمُل در مازندران می گریزد و همین جاست که دیوان (= آشوری ها) آنها را به فروگیری می گیرند. وی به رستم (= نابودکننده ی ستم یا ستمگران/آترادات) پناه می برد، و رستم دیوان مازندران را تار و مار می کند و بزرگ ایشان دیو سپید را درهم می کوبد. دیو سپید همان شانا بوشو به معنی سپیدتَن است. این همان داستان خشثریته مادی با آشوریان است.
7 خوان رستم با دیو سپید به پایان می رسد، و همینجاست که مادی ها دست آشوری ها را پس از چند سده از سرزمین شان قطع می کنند و ماد برای نخستین بار در برابر آشور مستقل می شود.
از نگاه من، کی که همان کَوی اوستا است به معنی پادشاه و کاووس یعنی چشمه سار. روی هم رفته یعنی پادشاه چشمه ساران (= کارکاشی/کاشان) می باشد. یکی از جنبه های گردشگری کاشان، چشمه ها و قنات های آنجاست.
در باب چمِ خشثره 2 نمونه می آورم. هووخشثره از هوو که کوتاه شده اش هو است، از ریخت دگردیسی شده ی آن خو می باشد به معنی نیک/خوب است، و خشثره یعنی شاه، متشکل شده (= کیخسرو در شاهنامه و کیاخسار در روایت هرودوت). یا شائوشثره (= از شاهان میتانیان/پیشدادیان) که از شائو یعنی شایسته/سزاوار و شثره یعنی شاه: شاه شایسته/سزاوار.
حسین معتقدی فرد) در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:
سلام علی آل طه ویاسین سلام علی آل خیرالنبیین سلام علی روضه حل فیها امام یباهی به الملک والدین وسلام به دوستان اهل ادب دربیت اول محسوس نیست که معشوق شاعرزمینی است یاآسمانی امادربیت سوم مطلب کاملا"واضح میشودهرچندکازمودم ازوی نبودسودم وازهمین وضوح میتوان دربیت چهارم اصلاح جالبی انجام دادکه یقینا"درطول زمان ودرتحریرهای پی درپی کلمه سلامه جایگزین ملامه شده وقطعا"نظرشاعرملامه بوده زیرادرارتباط بامعشوق زمینی دردوران بعدوهجران عذاب است وازطرفی دردوران قرب وهمجواری هم ملامت وناسازگاری است بنابراین بیت اینگونه است(پرسیدم ازطبیبی احوال دوست گفتا=فی بعدهاعذاب فی قربها ملامه
تنها خراسانی در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:
خانه ٔ عقل مرا آتش میخانه بسوخت
حافظ
میخانه مقام محو است
عالم لاهوت می باشد!
علی در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۸:
حبه ٔ خضرا
لغتنامه دهخدا
حبه ٔ خضرا. [ ح َب ْ ب َ ی ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بنگ . چاتلانقوش . گیاه بنگ . (شرفنامه ٔ منیری ). حبةالخضراء. کسبور. رجوع به حبةالخضراء و بنگ شود
اطلاعات بیشتر واژه
واژه حبه ٔ خضرا
معادل ابجد 1616
تعداد حروف 8
نمایش تصویر حبه ٔ خضرا
حبه ٔ خضرا. [ ح َب ْ ب َ ی ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بنگ . چاتلانقوش . گیاه بنگ . (شرفنامه ٔ منیری ). حبةالخضراء. کسبور. رجوع به حبةالخضراء و بنگ شود :
زان حبه ٔ خضرا خور کز روی سبک روحی
هر کو بخورد یک جو بر سیخ زند سیمرغ .
(منسوب به حافظ).
مطالب مرتبط
چرخ خضرا
چرخ خضرا. [ چ َ خ ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چرخ . فلک . آسمان . سپهر : میر تو خدای
گنج خضرا
گنج خضرا. [ گ َ ج ِ خ َ ] (اِخ ) نام گنج ششم است از جمله ٔ هشت گنج خسروپرویز.
هفت خضرا
هفت خضرا. [ هََ خ َ ] (اِ مرکب ) به معنی دوم ِ هفت خزینه است که هفت آسمان باشد. (برهان ). هفت
خضرا شدن
خضرا شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سبز شدن . سبزه شدن : آب چو نیل برکه
خضرا
خضرا. [ خ َ ] (اِخ ) نام یکی از گنجهای هفتگانه ٔ پرویز. (یادداشت بخط مؤلف ) : دگر گنج کز در
خضرا
خضرا. [ خ َ ] (اِ) چمن کاری . جایی که چمن در آن کاشته اند : چون کولکی چنان دید
منبع:
پیوند به وبگاه بیرونی%
اسرا در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:
سلام
ترجمه عربی این شعر رو از چه منبعی میشه پیدا کرد؟
ممنون
علی در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۵۱ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۸:
واژه سیخ تنها در این اثر استفاده گردیده است
سید محسن در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰:
منه برسینه داغ عشق، در بیرون چرا سوزد----درست است
سید محسن در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲:
دیده رسوا شده ی گبر و مسلمانم کرد-----پیشنهاد میشود
نجمه برناس در ۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر: