گنجور

 
قدسی مشهدی

وجودم را نه از آتش، نه از گل پرورش دادند

سراپایم ز نور عشق چون دل پرورش دادند

منه بر سینه داغ عشق، در بیرون چرا سوزی

چراغی کز برای خلوت دل پرورش دادند

به یاد شعله دایم چون دل پروانه در جوشم

نمی‌دانم چرا ترکیبم از گل پرورش دادند

مقام لیلی‌اش در کعبه دل بود، حیرانم

که مجنون را چرا بر ذوق محمل پرورش دادند

گهی فانوس دیرم، گه چراغ کعبه، کز مهرت

چو ماه نو مرا منزل به منزل پرورش دادند

محبت از پی دل برد قدسی را به صحرایی

که خاکش را به خون صید بسمل پرورش دادند