لاابالی را اگر سامان نباشد گو مباش
بتپرستی را اگر ایمان نباشد گو مباش
دیگری گر بر سر جان میکشد خود را رواست
من به جانان زندهام گر جان نباشد گو مباش
کار وصل او اگر آسان برآید دولتیست
ورنه گر کار دگر آسان نباشد گو مباش
چون نمیخواهم که باشم یک زمان بیدرد او
با چنین دردی گرم درمان نباشد گو مباش
عاشقان را چون به دردی ذوق عالم حاصل است
در جهان گر چشمه حیوان نباشد گو مباش
گر به ظاهر دشمنی با ما و در دل دوستی
من بدین راضی شدم گر آن نباشد گو مباش
بر گدا و پادشا چون رنج و راحت بگذرد
گر گدا را نعمت سلطان نباشد گو مباش
گر کمال از عشق رویش بیسروسامان شده ست
عاشقان را گر سر و سامان نباشد گو مباش
بر سر میدان عشق این نفس کافرکیش را
میکشم گر لایق قربان نباشد گو مباش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و افکار عمیق عاشقانه شاعر میپردازد و به اهمیت عشق و درد در زندگی اشاره دارد. شاعر تأکید میکند که زندگی بدون عشق و وصال معشوق بیمعنی است و هر چیزی که بر خلاف این حقیقت باشد، پذیرفتنی نیست. او عشق را به عنوان منبع زندگی و معنا میداند و بیان میکند که اگر عشق و درد ناچیز شوند یا حذف گردند، زندگی ارزشی ندارد. به عبارتی، وجود عشق و درد جزئی تفکیکناپذیر از زندگی عاشقانه است و هر چیزی که این اصول را نقض کند، بیفایده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی بیخیال و بیمسئولیت باشد، حتی اگر ترتیب و نظم نداشته باشد، بهتر است نباشد. و اگر کسی به بتپرستی مشغول است، ولی اعتقادی نداشته باشد، نیز بهتر است که در این کار نباشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی برای خود جانش را به خطر بیندازد، برای او مشکلی ندارد، ولی من که به محبوبم زندهام، اگر جانم نباشد، بهتر است که نباشم.
هوش مصنوعی: اگر برقراری ارتباط با او راحت باشد، این یک نعمت بزرگ است، ولی اگر کار دیگری هم راحت نباشد، باید از آن چشمپوشی کرد.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم بدون درد او زندگی کنم، چون با چنین دردی که دارم، هیچ درمانی پیدا نمیشود. پس بهتر است که نباشی.
هوش مصنوعی: عاشقان وقتی به دردی مبتلا میشوند، از زیباییهای عالم لذت میبرند. حتی اگر در این دنیا چشمه حیات وجود نداشته باشد، باز هم نباید ناامید بود یا خود را از زندگی کنار بکشید.
هوش مصنوعی: اگر به طور ظاهری با ما دشمنی میکنی اما در دل دوست هستی، من به این وضعیت راضی شدهام. اما اگر این مودت در درونت وجود ندارد، دیگر نباش.
هوش مصنوعی: هر انسانی، چه فقیر و چه ثروتمند، در زندگی خود رنج و راحتی را تجربه میکند. اگر فقیر نتواند از نعمتهای پادشاه بهرهمند شود، نباید نگران باشد.
هوش مصنوعی: اگر عشق به او تمام کمال و زیبایی را به هم ریخته و بینظم کرده باشد، پس عاشقانی که بینظم شوند دیگر نباید وجود داشته باشند.
هوش مصنوعی: در میدان عشق، اگر نفس وابسته به دنیا و کافر باشد و شایسته قربانی کردن نباشد، آن را میکشم و فدای او نمیکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر مرا با درد تو درمان نباشد گو مباش
عاشق روی توام گر جان نباشد گو مباش
جامه ام کرباس بس کتان نباشد گو مباش
ورچه بالاپوش تابستان نباشد گو مباش
بستن لنکوته در ایام گرما راحتست
[...]
دردمندم، گر مرا درمان نباشد، گو: مباش
دردمندان ترا گر جان نباشد، گو: مباش
گر غریبی بر سر کویت بمیرد، گو: بمیر
ور گدایی بر در سلطان نباشد، گو: مباش
چند روزی با جمالت عشق پنهان باختم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.