گنجور

حاشیه‌ها

جاوید مدرس اول رافض در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸:

( وجود ) و معمای وجود
*********
وجود ما معماییست حافظ
که تحقیقش فسون است و فسانه
*********
حافظ در غزل های دیگر با ترکیب ( اقلیم وجود ) بیت خود را میسراید.
در هر صورت حقیر مباحثی را در مورد (وجود)- (هستی) دراین رابطه عرضه میدارم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
**
در اصل عالم هستی شامل 1- عالم فیزیک (عالم ماده یا بعبارتی کثیف) که مصادیق آن در حوزه علوم تجربی از جمله فیزیک کلاسیک و مکانیک کوانتومی مورد بحث قرار میگیرد 2 - عالم متافیزیک (عالم پاک از ماده و آثار ماده) که مصادیق آن میتواند شامل مفاهیم ذهنی و انتزاعی باشد.
حقیقت عالم هستی (وجود)، (ژلاتین هستی)
عوالم سه‌گانه
دنیای مادّی (فیزیکی) عالم کثیف.
دنیای نور و امواج (تشعشعات)، (اولترافیزیک) عالم خفیف آثار مادّی.
دنیای غیر مادی (متافیزیک) یا همان شعور کیهانی عالم (امر) عالم پاک از ماده.
وجود (جهان هستی) از ترکیب این عوالم سه‌گانه پدیدار گشته‌است. در واقع بخش متافیزیکی عالم هستی هم نقش پوست و هم نقش مغز جهان مادی و آثار آن را را بازی می‌کند که از آن بعنوان شعور کیهانی و عالم امر یاد کردیم و آن هم محیط بر جهان مادّه است و هم محاط.
عالم مادّی (جهان فیزیکی) اگر بعنوان یک اسفنج تصور شود و جهان متافیزیکی بعنوان دریای (نامحسوس) درون مایه و برون مایه این اسفنج از جنس این دریاست.[نیازمند منبع]
قدما با فرضیه (فضای اتری) از آن (دریا) صحبت کرده‌اند که بعدها این نظریه اعتبار خود را از دست داده‌است.
حال اگر این اسفنج را بدن تصور کنیم (سخت‌افزار) و جهان متافیزیکی روح این بدن (نرم‌افزار) آن می‌باشد. و نتیجه آن هستی (وجود) می‌شود.
با مثالی دیگر (هستی ژلاتینی) این ترکیب هستی را مطرح می‌کنیم؛ که در آن جهان مادّی پودر جامد ژلاتین و جهان متافیزیکی همانند آب در این ترکیب است که توده‌ای ژلاتینی را ایجاد می‌کند.
آب (جهان متافیزیک) در این ترکیب درون مایه و برون مایه می‌باشد. به‌طوری که مولکول‌های آب در سراسر آن پراکنده و موجود است؛ و (ژلاتین هستی) را ایجاد می‌کند.
صور مختلف وجود (موجودات) (خلق) تحت مدیریت عالم (امر) همان شعور کیهانی و با مصالح مادّی جهان فیزیکی پا به عرصه ظهور می‌نهند (لبس جدید) و بر حسب اقتضای وجودشان ماهیت پیدا می‌کنند. بنابر این خلقت از عدم نیست از (وجود) است فقط ماهیت است که در اثنای خلق شدن ظهور پیدا می‌کند؛ که همان کیفیت خلق بر حسب اقتضای ذاتی مخلوق است.
مسایل مدرن ما بعد الطبیعه در التزام دانش جهان اطلاعات و سایبری و داده‌ها و مکانیزم سخت‌افزاری و نرم‌افزاری ماشین‌های مربوط (کامپیوترها) و برنامه‌های کنترل این ماشینها مطرح می‌شود و معین می‌کند که کلیه نرم‌افزارها و اطلاعات (داده‌ها) جنس فیزیکی ندارند و ماهیت متافیزیکی دارند جنس داده‌ها و اطلاعات غیر فیزیکی می‌باشد. همانند انسان که دوبعد فیزیکی و متافیزیکی دارد. این سیستم‌ها نیز با دارا بودن دو بخش سخت‌افزاری و نرم‌افزاری یعنی دو بخش (فیزیکی و متافیزیکی می‌باشند).
عوامل متافیزیکی (بعنوان نرم‌افزار) می‌توانند در عالم فیزیکی و مادی آثارشان ظاهر شوند و از طریق سخت‌افزار مادی امکان یابند، در واقع متافیزیک با پوشیدن لباس فیزیکی (قالب) می‌تواند در عالم فیزیکی ظاهر شود اما قابل روئیت نیست فقط آثارش قابل درک می‌باشد. حتی اتم‌ها در بطن خود تحت قوانین متافیزیکی و الگوریتم خاص خود برای پایداری می‌باشند. متافیزیک بعنوان مغز ماده و ماده نقش پوست را بازی می‌کند؛ و از آن بعنوان (شعور کیهانی) و در قرآن از آن بعنوان (عالم امر) یاد شده‌است.

دکتر صحافیان در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۳) حکایت موسی علیه السلام در کوه طور با ابلیس:

5
آرزوی پسر دوم پادشاه( مقاله 5):
دلم آرزوی جادو دارد تا با آن همه جا را تماشا کنم و از ماهی تا ماه حکمرانی کنم.پاسخ پادشاه:
پدر گفتش که دیوت غالب آمد
دلت زان جادویی را طالب آمد
دیو( شیطان- تاریکی) بر تو چیره شده و این آرزوی اوست اگر از او برهی سعادتمند وگرنه شوربختی. پسر( مقاله 6):همه هواخواه نفسند، من هم جادویی می خواهم سپس تویه می کنم.
پدر: ای فریفته خویش امروز زندگی حقیقی ات را تباه نکن.هاروت و ماروت که استاد سحرند، خود در چاهی در بابل واژگونه اند و آب در کنارشان ولی نمی توانند بنوشند. وقتی استاد چنین پریشان است چه کسی شاگردی آنان را می کند؟
پسر(مقاله 7): این آرمانی بلند است و من نمی توانم شوق جادو را از خود دور کنم.
پاسخ پدر؛ مشتاق چیزی باش که خواستن آن درست باشد وگرنه تباه می شوی.
فرزند: جادو چیست که لحظه ای شوقش رهایم نمی کند؟و چرا در پیش تو معیوب است؟
پادشاه:شیطان در درونت شوق رانهاده و شوق از تو نیست.اگر دیو از درونت رخت بربست، همه دلها به سویت شوق دارند و سحر حلال برایت فراهم است.
تو را در سینه شیطانی است پیوست
که گردد ز آرزوی جادویی مست
اگر شیطان تو گردد مسلمان
شود سحر تو، فقه و کفر، ایمان
آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

سیروان در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:

واقعا از نظرات خوبتون سپاسگزارم.
به راستی از فر و سیمای این بزرگان پیداست که همگان از یک می نیوشیده اند و آن می اولین مشخصه اش احدیت هست.
خدارا سپاس که این چراغ‌ها در این ظلمات افروخته شدند.

همیرضا در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۳ - ماده تاریخ وفات (امیذ جود):

معادل ابجد «امید جود» برابر 68 است که مطمئنا معادل ماده تاریخ نخواهد بود. من حدس می‌زنم «امید» باید به شکل «امیذ» با ذال معجم نوشته شود که در این صورت «امیذ جود» معادل 764 خواهد بود.

سیروس در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶:

سلام
منظور از واژه جود در مصراع آخر چیست یا کیست؟

صدرا فقیه در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۰۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۵:

چرا حضرت سعدی میفرمایند ندیدم در جهان چون خاک شیراز، وزین ناساز تر آب و هوایی؟
ناساز تر یعنی آزار دهنده؟
شیراز به این خوبی/:

محمد در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

غم فراق که پیش تو پر کاهی نیست بیا و بر دل من بین که کوه الوند است

Nariman Farmanfarma در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۶ - حکایت دانشمند:

در مصراع دوم بیت سوم استفاده از فروتر مشین بجای فروتر نَشین ارجح گفتاری و نگارشی دارد و با رسایی کلام سعدی در ارائه مفهوم در تعارض است

حامد در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹:

درود به روان سعدی
اگر نصیب نبخشی نظر دریغ مدار
شکر فروش چنین ظلم بر مگس نکند

مدرسی در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۴۲:

ابوسعید ابوالخیر در حال احتضار به سر میبُرد یکی از افراد که اونجا بود گفت آیتی از قرآن بازگو تا بر سنگ قبرت نگارش کنیم ،ابوسعید گف این کاری بس بزرگ باشد بر سنگ قبر من این ابیات باید نوشت
خوبتر اندر جهان ازین چه بود کار
دوست بر دوست رفت و یار بر یار
آن همه اندوه بود و این همه شادی
آن همه گفتار بود و این همه کردار

محسن اسدی طاهری در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲:

در باب شهرت کاشان به مصر, از محتشم کاشانی:
در زمان تو اگر یوسف مصری باشد
خویش را بهر شرف نام کند کاشانی
همچنین:
کاشان که مصر روی زمین است در جهان
می‌خواست در ولای چنین یوسفی چنان

حامد در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴:

ادرود به روان پاک سعدی
خدمت جناب 7 عرض شود که نظر به اینکه خودتان استاد هستید بهتر از من واقفید که کلمه "میزند"ردیف این شعر است لذا برای اصلاح ایراد دستوری مصرع قابل تبدیل به "میزنند"نمیباشد،سالها قبل روزی در محضر دوست خوشنویسی راجع به خدمت خوشنویسان در طول تاریخ به اثار مکتوب چیزهایی میگفتم که دوست خوشنویس گفت از خیانتهاشونم بگو ،پرسیدم چه خیانتی؟گفت اینهمه تغییر و اختلاف و اشتباه در نسخ شاعران یک نمونه ریز و کوچکش هستش که دهها ساله تصحیح کننده های ریز و درشت رو در گیر خودش کرده که خدا میدونه سرانجام این تصحیحات به کجا ختم شه و چه زمینه هایی برای جنگ حیدری نعمتی ایجاد کنه .
و در خصوص بیت:
انگبین رویان نترسند از مگس
نوش میگیرند و نشتر میزند
واضح و مبرهن هستش که مصرع دوم ایراد دستوری داره و اظهر من الشمس هم هستش که مقام سعدی از این اشتباهات مبراست و زحمتکشان تهیه و تدارک این فضا و صفحه هم حفظ امانت کردند پس ایراد کار کجاست؟ایراد کار به احتمال زیاد همونجاایه که اون دوست خوشنویسم بهش اشاره کرده.

طالب حق در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تأمّل فاسد:

حضرت میفرمایند‌ هر کس از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من.وچه زیبا فرموده بودند در هفتصد سال پیش انگار میدونستن که با خوندن این ابیات تمام انسانها روشن نخاهند‌شد و عده ای همنجوری که میبینم گمراه میشوند.البته که اگر دنبالش باشن روشن خواهد شد دلشون.

زهرا در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » فی التوحید باری تعالی جل و علا:

سلام کاش خوانش اشعار عطار هم داخل سایت بگذارید...!
ممنون

زهراقلیلیان در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:

تقدیم به حضرت حافظ علیه الرحمه
زهی ایران تویی دارد غمش نیست
دلی مه پیکری دارد کمش نیست
ببوسم آن تپشهای دلت را
ببوسم جان مست و پیکرت را
بنازم اینهمه دلدادگی را
خدایا جان ببخشا سرورش را
الها یاربا این همت از کیست
دلی کین عشق را دارد چه نقلیست
همه عشق است و شور و مهربانی
ترحم بر اسیران خدایی
بجز عشقت نباشد نور این جان
بجز یادت ندارد همت این خان
همه از لطف نام و یادت آید
ز فضل و حسن و اکرام تو باید
ز یاران بلند و ماه رویت
به چهارده نور عشق و در حضورت
ز شکرت ناتوان هستم ببخشا
سپاسم زین همه خوبان پذیرا
تو بر ره یاوری اینگونه دادی
تفضل بر من مسکین نمودی
به مشک و عنبر رویت معطر
نمودی راه این دخت منادی
Zahra ghalilian...1398/11/10

رصا تنها در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:

معنی بیت هیچ کس بی دامن تر نیست لیکن پیش خلق را متوجه نمیشم ممنون میشم کسی توصزح بدهد

تنها خراسانی در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

«همچو حافظ بنوش باده ناب»
هر متنی از متون دیگر تاثیر پذیرفته است.به عبارتی تحلیل ار متن می گذرد.ژ ولیا کریستوا بطور کامل به این موضوع پرداخته است.به واقع تاثیر پذیری از متن گریز ناپذیر است.
حافظ دراین امر ممتاز از بقیه نیست.غزلیاتش تفکر و تاملی ، ازشعرای ماقبلش است. ان عالیجناب عاشق صبح است.
"قرآن کریم"
قوی ترین و جامع ترین متنی می باشد که حافظ مستغرق آن بوده است.
باری
می باید آب از سرچشمه برداشت!
نمی شود مخالف برداشت تاریخی از غزل بود.اما کجا می شود انسانی وارسته ، عاشق پگاه و سپیده دم، کله صبح علی الطلوع ذکر ابو اسحاق یا نقد شاه شجاع نماید.هرچند که نقد و اظهار نظر اجتماعی در غزل حافظ امری است بدیهی! همانگونه که «دعای خواجه تورانشاه» نمودن .... اما خب کله صبح زمان آن نیست.
تورا چنانکه تویی هر نظر کجا بیند/بقدر دانش خود هرکسی کند ادراک
حافظ هر صبحگاه "باده ناب"می نوشد.
«یسقون من رحیق مختوم».از باده ای مهر شده نوشانده شوند(ایه25/سوره مطفففین)
در شفق بامداد —بین الطلوعین—آرامشی نهفته است که مولانا ی عزیز آنرا این گونه دیده است.
هر بامداد تو جانب ما می‌کشی سبو
کای بدیده روی من روی به این و آن مکن
آری براستی که حافظ "باده خاص" خورده است و نقل خلاص خورده است بوی شراب هم در تمام غزل هایش استشمام می شود هتا اگر خربزه در دهان کند.
اوقات خوش ان بو که با دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
هر گنج سعادت که خدا دادبه حافظ
از یمن دعای شب و درس سحری بود
"هو الغنی"

کوروش شفیعی در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در مدح امیرکبیر میرزاتقی‌خان رحمه‌الله گوید:

با سلام خدمت گردانندگان گنجور، لطف کنید بخشی اضافه کنید تا اگر کسی قادر است، این جمله اشعار را نیز بخواند. فقط حافظ که خواندنی نیست. سریعا پیگیری نمایید. با تشکر ⁦♥️⁩

جمشید حیدری در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

سلام خانم شقایق، وا کردن به معنی جدا کردن هم استفاده می‌شود. شاید اینجا منظور جداکردن از آنچه که بودیم معنی می‌دهد.

۱
۲۰۲۸
۲۰۲۹
۲۰۳۰
۲۰۳۱
۲۰۳۲
۵۴۸۰