بخش ۱۳۹ - نمودن جبرئیل علیه السّلام خود را به مصطفی صلیالله علیه و سلّم به صورت خویش و از هفتصد پر او چون یک پر ظاهر شد افق را بگرفت و آفتاب محجوب شد با همهٔ شعاعش
مصطفی میگفت پیش جبرئیل
که چنانک صورت تست ای خلیل
مر مرا بنما تو محسوس آشکار
تا ببینم مر ترا نظارهوار
گفت نتوانی و طاقت نبوَدت
حس ضعیفست و تنک سخت آیدت
گفت بنما تا ببیند این جسد
تا چد حد حس نازکست و بیمدد
آدمی را هست حس تن سقیم
لیک در باطن یکی خلقی عظیم
بر مثال سنگ و آهن این تنه
لیک هست او در صفت آتشزنه
سنگ و آهن مولد ایجاد نار
زاد آتش بر دو والد قهربار
باز آتش دستکار وصف تن
هست قاهر بر تن او و شعلهزن
باز در تن شعله ابراهیموار
که ازو مقهور گردد برج نار
لاجرم گفت آن رسول ذو فنون
رمز نحن الاخرون السّابقون
ظاهر این دو بسندانی زبون
در صفت از کان آهنها فزون
پس به صورت آدمی فرع جهان
وز صفت اصل جهان این را بدان
ظاهرش را پشهای آرد به چرخ
باطنش باشد محیط هفت چرخ
چونک کرد الحاح بنمود اندکی
هیبتی که که شود زو مندکی
شهپری بگرفته شرق و غرب را
از مهابت گشت بیهش مصطفی
چون ز بیم و ترس بیهوشش بدید
جبرئیل آمد در آغوشش کشید
آن مهابت قسمت بیگانگان
وین تجمش دوستان را رایگان
هست شاهان را زمان بر نشست
هول سرهنگان و صارمها به دست
دور باش و نیزه و شمشیرها
که بلرزند از مهابت شیرها
بانگ چاوشان و آن چوگانها
که شود سست از نهیبش جانها
این برای خاص وعام رهگذر
که کندشان از شهنشاهی خبر
از برای عام باشد این شکوه
تا کلاه کبر ننهند آن گروه
تا من و ماهای ایشان بشکند
نفس خودبین فتنه و شر کم کند
شهر از آن آمن شود کان شهریار
دارد اندر قهر زخم و گیر و دار
پس بمیرد آن هوسها در نفوس
هیبت شه مانع آید زان نحوس
باز چون آید به سوی بزم خاص
کی بود آنجا مهابت یا قصاص
حلم در حلمست و رحمتها به جوش
نشنوی از غیر چنگ و ناخروش
طبل و کوس هول باشد وقت جنگ
وقت عشرت با خواص آواز چنگ
هست دیوان محاسب عام را
وان پری رویان حریف جام را
آن زره وآن خود مر چالیشراست
وین حریر و رود مر تعریشراست
این سخن پایان ندارد ای جواد
ختم کن والله اعلم بالرشاد
اندر احمد آن حسی کو غاربست
خفته این دم زیر خاک یثربست
وآن عظیم الخلق او کان صفدرست
بیتغیر مقعد صدق اندرست
جای تغییرات اوصاف تنست
روح باقی آفتابی روشنست
بی ز تغییری که لا شرقیة
بی ز تبدیلی که لا غربیة
آفتاب از ذره کی مدهوش شد
شمع از پروانه کی بیهوش شد
جسم احمد را تعلق بد بدآن
این تغیر آن تن باشد بدان
همچو رنجوری و همچون خواب و درد
جان ازین اوصاف باشد پاک و فرد
روبهش گر یک دمی آشفته بود
شیر جان مانا که آن دم خفته بود
خفته بود آن شیر کز خوابست پاک
اینت شیر نرمسار سهمناک
خفته سازد شیر خود را آنچنان
که تمامش مرده دانند این سگان
ورنه در عالم کرا زهره بدی
که ربودی از ضعیفی تربدی
کف احمد زان نظر مخدوش گشت
بحر او از مهر کف پرجوش گشت
مه همه کفست معطی نورپاش
ماه را گر کف نباشد گو مباش
احمد ار بگشاید آن پر جلیل
تا ابد بیهوش ماند جبرئیل
چون گذشت احمد ز سدره و مرصدش
وز مقام جبرئیل و از حدش
گفت او را هین بپر اندر پیم
گفت رو رو من حریف تو نیم
باز گفت او را بیا ای پردهسوز
من باوج خود نرفتستم هنوز
گفت بیرون زین حد ای خوشفر من
گر زنم پری بسوزد پر من
حیرت اندر حیرت آمد این قصص
بیهشی خاصگان اندر اخص
بیهشیها جمله اینجا بازیست
چند جان داری که جان پردازیست
جبرئیلا گر شریفی و عزیز
تو نهای پروانه و نه شمع نیز
شمع چون دعوت کند وقت فروز
جان پروانه نپرهیزد ز سوز
این حدیث منقلب را گور کن
شیر را برعکس صید گور کن
بند کن مشک سخنشاشیت را
وا مکن انبان قلماشیت را
آنک بر نگذشت اجزاش از زمین
پیش او معکوس و قلماشیست این
لا تخالفهم حبیبی دارهم
یا غریبا نازلا فی دارهم
اعط ما شائوا وراموا وارضهم
یا ظعینا ساکنا فیارضهم
تا رسیدن در شه و در ناز خوش
رازیا با مرغزی میساز خوش
موسیا در پیش فرعون زمن
نرم باید گفت قولا لینا
آب اگر در روغن جوشان کنی
دیگدان و دیگ را ویران کنی
نرم گو لیکن مگو غیر صواب
وسوسه مفروش در لین الخطاب
وقت عصر آمد سخن کوتاه کن
ای که عصرت عصر را آگاه کن
گو تو مر گلخواره را که قند به
نرمی فاسد مکن طینش مده
نطق جان را روضهٔ جانیستی
گر ز حرف و صوت مستغنیستی
این سر خر در میان قندزار
ای بسا کس را که بنهادست خار
ظن ببرد از دور کان آنست و بس
چون قج مغلوب وا میرفت پس
صورت حرف آن سر خر دان یقین
در رز معنی و فردوس برین
ای ضیاء الحق حسام الدین در آر
این سر خر را در آن بطیخزار
تا سر خر چون بمرد از مسلخه
نشو دیگر بخشدش آن مطبخه
هین ز ما صورتگری و جان ز تو
نه غلط هم این خود و هم آن ز تو
بر فلک محمودی ای خورشید فاش
بر زمین هم تا ابد محمود باش
تا زمینی با سمایی بلند
یکدل و یکقبله و یکخو شوند
تفرقه برخیزد و شرک و دوی
وحدتست اندر وجود معنوی
چون شناسد جان من جان ترا
یاد آرند اتحاد ماجری
موسی و هارون شوند اندر زمین
مختلط خوش همچو شیر و انگبین
چون شناسد اندک و منکر شود
منکریاش پردهٔ ساتر شود
پس شناسایی بگردانید رو
خشم کرد آن مه ز ناشکری او
زین سبب جان نبی را جان بد
ناشناسا گشت و پشت پای زد
این همه خواندی فرو خوان لم یکن
تا بدانی لج این گبر کهن
پیش از آنک نقش احمد فر نمود
نعت او هر گبر را تعویذ بود
کین چنین کس هست تا آید پدید
از خیال روش دلشان میطپید
سجده میکردند کای رب بشر
در عیان آریش هر چه زودتر
تا به نام احمد از یستفتحون
یاغیانشان میشدندی سرنگون
هر کجا حرب مهولی آمدی
غوثشان کراری احمد بدی
هر کجا بیماری مزمن بدی
یاد اوشان داروی شافی شدی
نقش او میگشت اندر راهشان
در دل و در گوش و در افواهشان
نقش او را کی بیابد هر شعال
بلک فرع نقش او یعنی خیال
نقش او بر روی دیوار ار فتد
از دل دیوار خون دل چکد
آنچنان فرخ بود نقشش برو
که رهد در حال دیوار از دو رو
گشته با یکرویی اهل صفا
آن دورویی عیب مر دیوار را
این همه تعظیم و تفخیم و وداد
چون بدیدندش به صورت برد باد
قلب آتش دید و در دم شد سیاه
قلب را در قلب کی بودست راه
قلب میزد لاف اشواق محک
تا مریدان را دراندازد به شک
افتد اندر دام مکرش ناکسی
این گمان سر بر زند از هر خسی
کین اگر نه نقد پاکیزه بدی
کی به سنگ امتحان راغب شدی
او محک میخواهد اما آنچنان
که نگردد قلبی او زان عیان
آن محک که او نهان دارد صفت
نی محک باشد نه نور معرفت
آینه کو عیب رو دارد نهان
از برای خاطر هر قلتبان
آینه نبود منافق باشد او
این چنین آیینه تا تانی مجو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر از زبان مصطفی (پیامبر اسلام) آغاز میشود که از جبرئیل میخواهد تا او را به صورت خود نشان دهد. جبرئیل پاسخ میدهد که آدمی توان دیدن ذات او را ندارد و حسی که انسان دارد، بسیار ضعیف است. او به تشبیه انسان به سنگ و آهن اشاره میکند که ظاهر سختی دارند، ولی باطنشان آتش و جاذبه قوی است. در ادامه به هیبت و عظمت پیامبر اشاره میشود که حتی باعث بیهوشی دیگران میگردد. این عظمت عمومی است و کسانی که در حضور او میرسند، نمیتوانند برتری خود را نشان دهند و باید نفسهای خود را فروکش کنند.
سپس بحثی درباره دو حالت انسانها پیش میآید: حالت عمومی و خاص. در حالت عمومی، خوف و ترس زندگی مردم را تحت تأثیر قرار میدهد، اما در حالت خاص، رحمت و حلم (خویشتنداری) حاکم است. شاعر میگوید که پیامبر در مقام خود بسیار عظیم و با صفات روحانی بینظیری است و هیچ تغییری نمیپذیرد.
بعد از آن، قصههایی از بینشها و حالات خاص پیامبر ذکر میشود و اینکه روح او از تغییرات ظاهری بدور است. در نهایت، شاعر تأکید میکند که اهمیت و عظمت پیامبر در ذهن و دلهاست و اینکه شناخت او باید از نظر معنوی باشد و نه صرفاً ظاهری. این متن به پیوند و اتحاد درونی انسانها تأکید دارد و بر وحدت در وجود معنوی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: مصطفی به جبرئیل میگفت: ای خلیل، تو همچون صورت من هستی.
هوش مصنوعی: مرا به چیز واضح و ملموس نشان بده تا بتوانم تو را به دقت ببینم.
هوش مصنوعی: میگوید که تو قادر نیستی و برایت دشوار خواهد بود، زیرا تواناییات کم است و جسمت ضعیف است.
هوش مصنوعی: گفت ببین تا چه اندازهی این بدن حساس و آسیبپذیر است و چگونه بدون کمک نمیتواند ادامه دهد.
هوش مصنوعی: آدمی ممکن است در ظاهر دچار مشکلاتی باشد و ضعیف به نظر برسد، اما در درون او، استعداد و ویژگیهای بزرگ و قابل توجهی وجود دارد.
هوش مصنوعی: این تنه مانند سنگ و آهن است، اما در ویژگیهایش به آتشزنه شبیه است.
هوش مصنوعی: سنگ و آهن، که خواص خاصی دارند، باعث ایجاد آتش میشوند و این آتش به وجود والدینی که از خشم و عصبانیت پر هستند، اشاره دارد.
هوش مصنوعی: آتش از دست هنر و مهارت بر تن او تسلط دارد و به طور مداوم در حال شعلهور شدن است.
هوش مصنوعی: در اینجا به درون آتش و شعلهای اشاره شده که شبیه به آتش ابراهیم است، که باعث میشود برجی از آتش تحت تأثیر آن قرار گیرد و به تسخیر او درآید. به عبارت دیگر، این شعله قدرتی دارد که میتواند آتش را تحت کنترل خود درآورد.
هوش مصنوعی: پس آن پیامبر که دارای دانشهای گوناگون بود، گفت: ما دیگران هستیم که در این مسیر پیشتازیم.
هوش مصنوعی: ظاهر این دو تا از زبونهای معمولی در توصیف، از تمام آهنها بیشتر است.
هوش مصنوعی: انسان به عنوان موجودی در این دنیا نمایان است و ویژگیهای واقعی او از وجود اصلیاش ناشی میشود. پس بر این نکته توجه کن که ظاهر آدمی تنها بخشی از حقیقت اوست، و صفات واقعی او به عمق وجودش برمیگردد.
هوش مصنوعی: ظاهرش مانند پشهای است که به دور میچرخد، اما در باطنش دنیایی بزرگ و وسیع همچون هفت آسمان وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که الحاح با اصرار و تکرار خود کمی از عظمت و وقار خود را نشان داد، مشخص شد که چه اندازه از او باید احتیاط کرد.
هوش مصنوعی: پرندهای بزرگ و عظیم به نام "شهپر" شرق و غرب را تسخیر کرده است و به خاطر شکوه و جلالش، مردم به حیرت و شگفتی افتادهاند، بهخصوص به خاطر شخصیت بزرگی مانند پیامبر اسلام، مصطفی (ص).
هوش مصنوعی: وقتی که او را به خاطر ترس و نگرانی در حالت بیهوشی دیدند، جبرئیل به نزد او آمد و او را در آغوش گرفت.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آن وقار و بزرگی مربوط به افراد غریبه است، در حالی که این زیبایی و شکوه برای دوستان به صورت رایگان و بدون زحمت است.
هوش مصنوعی: زمانی بر سر شاهان میگذرد که فرماندهان و جنگجویان دلیر در نگرانی و ترس به سر میبرند.
هوش مصنوعی: از فاصله دور باشید و از نیزهها و شمشیرها دوری کنید، زیرا از قدرت و شکوه شیرها به لرزه در میآیند.
هوش مصنوعی: صداهای چاووشان و ضربات چوگانها، زمانی که در اثر شدت صدا ضعیف و بیاثر میشوند، جانها را تحت تأثیر قرار میدهند.
هوش مصنوعی: این برای همه، چه افراد خاص و چه عابرین، به آگاهی و اطلاعاتی درباره قدرت و سلطنت شاه اشاره دارد.
هوش مصنوعی: این صحبت به این مفهوم اشاره دارد که برای عموم مردم باشد این اعتراض و شکایت، تا افرادی که دارای خودخواهی یا غرور هستند، به خود نبالند و در برابر این موضوع احساس superiority نکنند.
هوش مصنوعی: وقتی خودخواهی و فکر کردن به خود کم شود، مشکلات و ناپایداریها نیز کاهش مییابد.
هوش مصنوعی: شهر آرام و بیخطر میشود وقتی که پادشاه آن، درگیر کینهورزی و مشکلات نباشد.
هوش مصنوعی: بنابراین باید آرزوهای ناپسند از دلها بمیرند، زیرا عظمت و مقام شاه مانع از ایجاد چنین آرزوهایی است.
هوش مصنوعی: وقتی دوباره به مهمانی ویژه برگردد، آیا در آنجا ترس و تنبیه وجود خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: شکیبایی در شکیبایی است و مهربانیها به اوج خود رسیدهاند؛ تو از هیچ صدایی جز ناله و بیتابی خبر نمیگیری.
هوش مصنوعی: در زمان جنگ، صدای طبل و ساز بیرحم و ترسناک است، اما در هنگام خوشی و لذت، نغمات ملایم و دلنواز چنگ دلانگیز میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت به وجود یک حسابرس عمومی اشاره شده است که بر کارها نظارت میکند و همچنین به زیبایی و جذابیت خاص بانوانی که در مجالس نوشیدنی حاضر هستند، اشاره شده است. در واقع، این شعر به نوعی از رقابت و توجه به زیبایی در کنار مسئولیتهای اجتماعی پرداخته است.
هوش مصنوعی: آن زره و آن چال توست و این حریر و رود، به نوعی نشاندهندهی زیبایی و ظرافتی است که به تو بستگی دارد.
هوش مصنوعی: این صحبت ادامه دارد و پایانی ندارد، ای جواد، لطفاً آن را به پایان برسان. خداوند به راه راست آگاهتر است.
هوش مصنوعی: در وجود احمد (پیامبر اسلام) آن حس و روحی که در حال غروبی شگرف و عظیم است، اکنون در این لحظه در زیر خاک یثرب (مدینه) آرام گرفته است.
هوش مصنوعی: او بزرگ و باعظمت است، موجودی که در جایی ثابت و راست قرار دارد و جایگاه راست و درست را اشغال کرده است.
هوش مصنوعی: جای تغییرات و تغییری که در ویژگیهای جسمی وجود دارد، روح تو همچنان باقی است و مانند آفتابی روشن میدرخشد.
هوش مصنوعی: بی هیچ تغییری از شرق و بی هیچ تبدیلی از غرب.
هوش مصنوعی: آفتاب هرگز از ذرهای به وجد نمیآید و شمع هم به خاطر پروانهای بیخود نمیشود.
هوش مصنوعی: بدن احمد به این دنیا وابسته است و این تغییرات مربوط به همان بدن است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مانند بیماری و همچنین خواب، درد جان را به همراه دارد و از این ویژگیها پاک و مستقل است.
هوش مصنوعی: اگر در یک لحظه دل شیر جان آزرده بود، اما در آن لحظه خواب بود، نشان میدهد که او در آرامش و سکون به سر میبرد.
هوش مصنوعی: شیر خفتهای که از خواب بیدار شده است، نرم و آرام به نظر میرسد، اما در واقع بسیار خطرناک و ترسناک است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هجمه و حملات دیگران میتواند کسی را به حدی تحت فشار قرار دهد که حتی قدرت دفاع از خود را نداشته باشد و در نظر دیگران همچون کسی به نظر برسد که بیتحرک و از پا افتاده است. در واقع، ممکن است نگاه دیگران به ما از روی درک نادرست باشد و ما به خاطر شرایطی خاص، در وضعیت ضعف به نظر برسیم.
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا کسی وجود ندارد که به تو نگریسته و از ضعف تو بهرهبرداری کند، پس چگونه میتوانی خود را در معرض خطر قرار دهی؟
هوش مصنوعی: کف دست احمد باعث شد که دریا از محبت او طغیانی شدید پیدا کند و به طور کلی تحت تأثیر قرار گیرد.
هوش مصنوعی: مه (ماه) تنها وقتی نور میافشاند که در آسمان باشد، پس اگر در آسمان نباشد، چرا باید وجود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: اگر احمد در را بگشاید، جبرائیل تا ابد بیهوش خواهد ماند.
هوش مصنوعی: وقتی که احمد (پیامبر) از درخت سدره و مکان دیدار خداوند عبور کرد و از مقام جبرائیل و محدودیتهای او فراتر رفت.
هوش مصنوعی: او را با قاطعیت دعوت کردم که به درون بپرید. او پاسخ داد که نمیتواند بیاید و من رقیب تو نیستم.
هوش مصنوعی: او به من گفت: ای کسی که در دلم آتشی شعلهور کردی، هنوز از خوشیهای زندگی دور نشدهام.
هوش مصنوعی: به آن شخص زیبا و دلنشین میگوید که اگر از این چهارچوب و مرز فراتر بروم، ممکن است که روح و احساساتم بسوزد.
هوش مصنوعی: حیرت و شگفتی در این داستانها به اوج رسیده است، بهطوریکه افراد خاص در وضعیتی عمیقتر از ناآگاهی قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: این دنیا پر از بیخبری و نادانی است، انسانها مانند بازیگران در یک نمایش هستند. تو هرچقدر که توانایی و زندگی بیشتری داری، بیشتر در این نمایش نقشآفرینی میکنی.
هوش مصنوعی: اگر جبرئیل هم شریف و عزیز باشد، تو نه پروانهای هستی و نه شمعی.
هوش مصنوعی: وقتی شمعی انسان را به روشنی دعوت میکند، پروانه از سوز و سوختن نمیهراسد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که باید با نگاهی تازه و متفاوت به مسائل نگاه کرد. به جای اینکه به روشهای قدیمی ادامه دهیم، بهتر است که آنها را تغییر دهیم و به دنبال شیوههای جدید و خلاقانه باشیم. در واقع، از شیوههای معمول جدا شویم و با نگرش تازهای به موقعیتها پاسخ دهیم.
هوش مصنوعی: زبانت را در گفتار بهخوبی نگهدار و اجازه نده که کلمات ناپسند از تو خارج شوند.
هوش مصنوعی: او که اجزایش از زمین جدا نشده و در پیش او به طور وارونه و برعکس است، در واقع حالتی خاص دارد.
هوش مصنوعی: عزیزم، در سرزمین آنها زنده نمان، یا به عنوان غریبهای که در خانهشان ساکن است، به آنها نگو که در چیزی با آنها مخالفی.
هوش مصنوعی: به آنها هرچه میخواهند بدهید و هر آرزویی دارند را فراهم کنید و از آنها راضی نگهدارید، ای کاروانی که در سرزمین آنها ساکن هستید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به معشوق و زیباییاش نزدیک شویم، دلخوشی و راز و نیاز با پرندگان زیبا را فراموش نکنیم.
هوش مصنوعی: موسا باید با فرعون با زبانی نرم و محبتآمیز صحبت کند.
هوش مصنوعی: اگر آب را در روغن داغ بریزی، باعث آسیب و ویرانی دیگ و ظرف خواهد شد.
هوش مصنوعی: با ملایمت صحبت کن، اما از حق دور نشو و اجازه نده که در صحبتهایت تردید و وسوسه به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: زمان عصر فرارسیده است، پس سخن را کوتاه کن و به یاد داشته باش که باید این لحظات را ارزشمند بشماری.
هوش مصنوعی: به او بگو که به خیال خود، آن کسی که گل را مینوشد، قند را به آرامی فاسد نکند و طینتش را ندهد.
هوش مصنوعی: اگر دل تو از کلام و صدا بینیاز باشد، میتوانی از جان خود داستانی زیبا و دلنشین بسازی.
هوش مصنوعی: در میان مزرعهای پر از قند، ممکن است خیلیها به خاطر یک سنگ یا خار به زحمت بیفتند و آسیب ببینند.
هوش مصنوعی: شک میبرد که آن شخص همان است و هیچ چیز دیگری نیست، چون قج که شکست خورده بود، به عقب برمیگشت.
هوش مصنوعی: چهرهای از کلام آن سر خر را با اطمینان در گل سرخ و بهشت برین بشناسید.
هوش مصنوعی: ای نور حقیقت، حسامالدین، در آرزو دارم که این خر را در آن باغ خربزه بیندازم.
هوش مصنوعی: وقتی که سر خر از میدان عمل خارج شد، دیگر آن آشپزخانه به او ارزشی نمیدهد.
هوش مصنوعی: اینگونه بگویم که: به یاد داشته باش که شکل و ظاهر ما را یک هنرمند میسازد، اما جان و روح ما از توست. بنابراین، هر دو جنبه—چه شکل و چه معنای درون—از خود تو میباشد و نباید در این مورد اشتباه کرد.
هوش مصنوعی: ای خورشید روشن، نام نیک محمود بر آسمان همیشه درخشان بماند و بر زمین نیز تا همیشه باقی بماند.
هوش مصنوعی: تا زمین و آسمان با هم یکی شوند و در فکر و هدف مشترک قرار بگیرند.
هوش مصنوعی: اختلاف و تفرقه سبب ظهور شرک میشود، اما در ذات معنوی، تنها یک وحدت وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که روح من تو را بشناسد، یاد میآورم که ما به هم پیوستهایم.
هوش مصنوعی: موسی و هارون در میان مردم به خوبی و آرامش زندگی میکنند، مانند ترکیب شیر و انگبین که هر دو خوشطعم و دلپذیر هستند.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی چیزی را بشناسد و آن را انکار کند، انکار او مانند پردهای میشود که بر روی حقیقت قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: به دنبال درک و شناخت باشید، زیرا آن قمر زیبا از نادانی و ناشکری او خشمگین شد.
هوش مصنوعی: به همین دلیل، روح پیامبر (ص) به حالتی ناآشنا و ناشناخته تبدیل شد و از پشت سرش پا پس کشید.
هوش مصنوعی: این همه تلاش و کوشش کردی، اما هنوز به درک و شناختی نرسیدی. باید بدانی که این رفتار stubborn و ناپسند از آن فرد قدیمی است.
هوش مصنوعی: پیش از اینکه تصویر پیامبر احمد (ص) به نمایش درآید، ذکر و ستایش او برای هر کسی که غیر مسلمان بود، همچون یک دعا و طلسم به حساب میآمد.
هوش مصنوعی: شخصی وجود دارد که وقتی ظاهر میشود، دلها مانند خیال او به تپش میافتند.
هوش مصنوعی: آنها به سجده میافتادند و میگفتند: ای پروردگار انسانها، به روشنی و به سرعت هر چه زودتر به ما یاری رسان.
هوش مصنوعی: به نام احمد، یاغیانشان به زودی از بین میروند.
هوش مصنوعی: هرجا که دشمنی یا خطری پیش آمد، نجاتدهنده و یاور مهربان، احمد (پیامبر) به یاری آنها آمد.
هوش مصنوعی: هر جا که مشکلی یا دردی وجود دارد، یاد آنها میتواند بهبوددهنده و درمانگر باشد.
هوش مصنوعی: تصویر او در زندگی و گفتارشان حضور داشت و در دل، گوش و همچنین در صحبتهایشان همه جا به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند تصویر واقعی او را درک کند، بلکه تنها تصویر ذهنی او را تصور میکند.
هوش مصنوعی: اگر تصویری از او بر دیوار بیفتد، از دل آن دیوار به اندازهی عشق و درد دل من، اشکهای رنج میریزد.
هوش مصنوعی: نقش او به قدری خوش و زیباست که اگر به دیوار هم نگاه کنی، از هر دو طرف میتوانی زیباییاش را ببینی و مجذوبش شوی.
هوش مصنوعی: اهل صفا کسانی هستند که با یکدلی و صداقت زندگی میکنند، در حالی که افراد دو رو و نیرنگ باز، به عیبهای انسانها و رفتارهای ناپسند توجهی ندارند. در واقع، دو رویی به نوعی نقص و عیب محسوب میشود، مانند عیب دیوار که به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که مردم این همه احترام و بزرگداشت را برای او مشاهده کردند، به یکباره به خاطر ظاهرش از آن همه ادب و احترام دست کشیدند.
هوش مصنوعی: قلب در مواجهه با آتش دچار اندوه و تیرگی میشود و در آن لحظه، نمیداند که چگونه باید به دل دیگران راه پیدا کند.
هوش مصنوعی: قلب با شوق و اشتیاق میتپید تا مریدان را به تردید وادارد.
هوش مصنوعی: کسی که در دام فریب و نیرنگ دیگران بیفتد، نمیتواند از خوبیهای زندگی و انسانیت سر بلند کند و در نهایت از هر بیارزشی، خیالی بزرگ میسازد.
هوش مصنوعی: اگر این چیز حقیقی و با ارزش نبود، چرا از آزمون سخت آن استقبال کردی؟
هوش مصنوعی: او میخواهد به گونهای آزمایش شود که قلبش از آنچه آشکار است آزار نبیند.
هوش مصنوعی: آن چیزی که او در درون خود پنهان دارد، مانند معیار و دلیلی نیست که به ما نور معرفت ببخشد.
هوش مصنوعی: آینهای که عیبها را نشان میدهد، برای خاطر هر دروغگو چیزهایی را مخفی کرده است.
هوش مصنوعی: منافق همانند آینهای نیست که بتواند حقیقت را نشان دهد. تا زمانی که به دنبال حقیقت هستی، این گونه افراد را نادیده بگیر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.