سیما در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
یعنی سرمون رو بندازیم پایین( مثل همون سر به زیر بودن خودمون) و سِر و اسرار رو پنهان کنیم
الهه در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۱۶:
این رباعی نشون میده که خیام انسان باده گسار و خوش گذرانی نبوده و اگر می مینوشیده برای فراغت از غم بوده!
هر که درکش بیش / دردش بیش آنهم در زمان حکومت سلجوقی!!
روف شاهسواری در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۰ - گفتار اندر طلب نمودن شیرین استادان پرهنر را برای بنا نمودن قصر شیرین و یافتن خادمان فرهاد را:
در سرفصل "به دنبال استادان و معماران" در بیت "هنرمندی کا گاه خورده کاری/چو دادی تیشه را پیکرنگاری خورده کاری به چه معناست آیا منظور، به راحتی از عهده کار برآمدن است و به اصطلاح کار را درسته قورت دادن است؟ یا کار را کوچک و خرد شمردن است، هر قدر بزرگ هم که بزرگ باشد. در این صورت آیا منظور شاعر خرده کاری نبوده است و احیانا در نسخته پردازی اشتباه شده است؟ دارم شیرین و فرهاد را تصحیح میکنم، در صورت امکان راهنمایی فرمایید. با احترام فراوان
.. در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۵:
هر دمی روز است اندر کان جان..
الهه در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۱۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:
گاو مصرع دوم اشاره داره به حدیث امام علی که از او پرسیدند زمین بر چه چیز بنا شده است؟ گفت بر شاخ گاو ! و خیام به تمسخر بکار برده !
خیام از تو اندیشمند تر در تاریخ نیست!
.. در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸:
چون بر نتافت هر دو جهان بار جان من
بیرون ز هر دو در حرم جاودان شدم..
برگ بی برگی در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۲ - هم در بیان مکر خرگوش:
با درود و سپاس فراوان از شما استاد بزرگوار که با نام بلند بی نام به زیبایی و مبسوط این بخش از مثنوی را شرح داده و تفسیر نمودید . از دانشمندی چون شما جز این انتظار نمی رود . به امید حضور جنابعالی در بخشهایی دیگر و بهرمند نمودن تشنگان دریای مثنوی معنوی .
پایدار باشید استاد عزیز
بهرام میرزایی در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۴:
در بیت دوم واژه ی شد از قلم افتاده است؛ صورت صحیح این چنین است:
ز فیض حسن تو شد عالم آنچنان سیراب
که می توان ز گل کاغذی گلاب گرفت
الهه در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۵:
چقدر زیبا و هوشمندانه میگه ما همین یک جان و جهان رو داریم و وقتی بمیریم آگاهی ما از بین میره و زندگی به پایان خودش می رسه و آخرتی نیست !
Arman در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱:
بر تخت جم که تاجش ( خورشید ) آسمان است درست است،نه معراج آسمان
امیر علی شجریان در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » اشعار محلی » شمارهٔ ۳ - غزل:
درود
شعر بسیار زیباست
دو صد حیف که استاد بهار در این دوره نزیستند که شعرشان را با نوای ملکوتی عالیجناب استاد شجریان خسرو آواز ایران به گوش جان بسپارند.
Arman در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:
سلام،
در بیت دوم گفتم ای بخت بخسبیدی و خورشید دمید صحیح است. با استناد به نسخه چاپی 5 دهه قبل.
در بیت 4 تکیه بر ( اختر شبگرد ) صحیح میباشد و مصرع بعد تاج کاووس ( ربود و کمر کیخسرو ) صحیح است
علی در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۱ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:
غلط بعدی
ساخت غلط است و کرد درست است.
خویشتن را اعجمی کرد آن نگار
ملیحه کریمی پناه در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۸۸:
صورت صحیح این بیت چنین است:
دوردستان را به احسان یادکردن همّت است
ورنه هر نخلی به پای خود ثمر میافکند.
علی در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۱ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:
غلط بعدی
ریخت غلط است و درستش شد است.
کفر شد از زلف بر ایمان او
علی در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:
غلط بعدی جان درسته که به غلط آن نوشته شده.
همچو عیسی در سخن جان داشت او
علی در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:
بسیار بسیار متاسفانه ایراد بزرگ گنجور غلط بودن بسیاری از اشعار است. غلط های تایپی یا مفهومی
بیت هفتم کلمه عشق غلط است باید پیش باشد.
پیشوایانی که در پیش آمدند ......... پیش او از خویش بی خویش آمدند
عباس در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۴ - ساقینامهٔ ۹:
دانلود اهنگ شهرامی ناظری مریزید بر گور من جز شراب
بی نام در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او، او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت:
شرح و تفسیر بیت 1547
بود بازرگان و ، او را طوطیی / در قفص محبوس ، زیبا طوطیی
بازرگانی یک طوطی زیبا داشت و آن طوطی در قفس زندانی شده بود .
شرح و تفسیر بیت 1548
چونکه بازرگان ، سفر را ساز کرد / سوی هندستان شدن آغاز کرد
همینکه بازرگان وسایل سفر را آماده کرد و در تدارک کوچیدن سوی هندوستان بود . ( ساز کرد = قصد کرد )
شرح و تفسیر بیت 1549
هر غلام و هر کنیزک را ز جود / گفت : بهر تو چه آرم ؟ گوی زود
از روی بخشندگی و سخاوت به یکایک غلامان و کنیزان خود گفت : زود بگو ببینم از سفر هندوستان چه ارمغانی برایت بیاورم ؟
شرح و تفسیر بیت 1550
هر یکی از وی مرادی خواست کرد / جمله را وعده بداد آن نیک مرد
هر یک از آنان چیزی درخواست کرد و آن بازرگان نیکو خصال به همه آنان وعده داد . ( خواست کرد = تقاضا نمود ، درخواست کرد )
شرح و تفسیر بیت 1551
گفت طوطی را چه خواهی ارمغان ؟ / کارمت از خِطّه هندوستان
بازرگان به طوطی خود نیز گفت : تو چه ارمغانی میخواهی تا از سرزمین هندوستان برایت بیاورم ؟ ( خطه = سرزمین )
شرح و تفسیر بیت 1552
گفت آن طوطی که آنجا طوطیان / چون ببینی ، کن ز حال من بیان
طوطی در پاسخ بازرگان گفت : هر گاه طوطیان همنوع مرا در هندوستان دیدی . آنان را از حال من با خبر کن .
شرح و تفسیر بیت 1553
کان فلان طوطی که مشتاق شماست / از قضای آسمان ، در حبس ماست
بگو آن طوطی که اشتیاق فراوانی دارد که با شما دیدار کند به حکم تقدیر در قفس ما زندانی شده است .
شرح و تفسیر بیت 1554
بر شما کرد او سلام و داد خواست / وز شما چاره و رهِ اِرشاد خواست
آن طوطی برای شما سلام فرستاد و از شما دادخواهی کرد و گفت : برای رهایی از قفس منتظر راهنمایی شما هستم . ( دادخواست = تظلّم خواهی کرد ، دادخواهی کرد )
شرح و تفسیر بیت 1555
گفت می شاید که من در اشتیاق / جان دهم اینجا ، بمیرم از فراق ؟
طوطی به بازرگان گفت : به آن طوطیان بگو : آیا شایسته است که من در شوق دیدار شما جان بسپارم و در این قفس از غم فراق شما بمیرم ؟
شرح و تفسیر بیت 1556
این روا باشد که من در بند ِ سخت / گه شما بر سبزه ، گاهی بر درخت ؟
آیا این سزاوار است که من سخت در اسارت باشم و شما آزادانه گاهی بر سبزه زار گردش کنید و گاه بر سر درخت بنشینید .
شرح و تفسیر بیت 1557
این چنین باشد وفای دوستان / من در این حبس و شما در گُلسِتان ؟
آیا این است وفای شما دوستان که راضی بشوید من در این قفس زندانی باشم و شما در گلزار بگردید ؟
شرح و تفسیر بیت 1558
یاد آرید ای مِهان ، زین مُرغِ زار / یک صَبوحی در میانِ مَرغزار
ای بزرگان ، آنگاه که در میان گلزار از باده طرب سرخوش هستید . این مرغ ناتوان و زار را یاد آرید .
شرح و تفسیر بیت 1559
یاد یاران ، یار را میمون بُوَد / خاص کان لیلی و این مجنون بُوَد
زیرا یاد کردن یاران برای دوست ، فرخنده و مبارک است . به ویژه آنکه یارِ یاد شده لیلی باشد و یاِ یاد کننده مجنون .
شرح و تفسیر بیت 1560
ای حریفانِ بُتِ موزونِ خود / من قَدَح ها می خورم پُر خونِ خود
ای یارانی که با معشوقکانِ خوش اندام خود به سر برید . من در عالم فراق و هجران ، قدح های پر خون در می گشم . [ مولانا پیغام درد آلود طوطی قفس نشین را چنان با سوز و حرارت بیان می کند که دل هر شنونده ای از جا کنده می شود و به انفعال دچار می آید و از همین جاست که پیل مولانا یاد هندوستان شمس و فراق او می کند . قدح = کاسه بزرگ ]
شرح و تفسیر بیت 1561
یک قدح مَی نوش کن بر یادِ من / گر همی خواهی که بِدهی دادِ من
اگر می خواهید به فریاد من برسید . قدحی به یاد من درآشامید .
شرح و تفسیر بیت 1562
یا به یادِ این فتادۀ خاک بیز / چونکه خوردی ، جُرعه یی بر خاک ریز
یا به یاد این درمانده غریب ، هر گاه باده ای نوشیدید . جرعه ای از آن را روی خاک بیافشانید . [ خاک بیز = در لغت به معنی کسی است که خاک کوچه ها و بازارها را جاروب می کند . اما در اینجا کنایه از کسی است که ناتوان و بی کس باشد . همچنین از قدیم در میان میخواران رسم بر این بوده است که ته نشست و دُردِ جام خود را بر زمین می افشاندند تا با این کار ، دوستان و غایبان را یاد کرده باشند . از اینرو شعرای ایرانی و عرب ، این مضمون را در اشعار خود بسیار آورده اند . چنانکه حافظ گوید :
اگر شراب خوردی جرعه ای فشان بر خاک / زآن گناه که نفعی رسد به غیر ، چه باک
همانطور که گفته آمد . مولانا ضمن آنکه پیغام غریبانه طوطی را بیان می دارد . از فراق و غربت خود نیز حکایت می کند . ]
شرح و تفسیر بیت 1563
ای عجب آن عهد و آن سوگند کو ؟ / وعده های آن لبِ چون قند کو ؟
شگفتا آن عهد و سوگند کجا رفت ؟ و کو آن وعده هایی که از لبان شیرین گفتار شما شنیدم ؟
شرح و تفسیر بیت 1564
گر فِراقِ بنده از بَدبندگی است / چون تو با بَد ، بَدکُنی ، پس فرق چیست ؟
اگر من به واسطه بجا نیاوردن وظیفه بندگی ام . دچار این فراق گشته ام و تو بدی را با بدی عوض دهی . پس فرق میان خداوند و بنده چیست ؟ [ بِدبندگی حالت بنده ای است که به وظایف بندگی خود عمل نکند ]
شرح و تفسیر بیت 1565
ای بدی که تو کُنی در خَشم و جَنگ / با طرب تر از سماع و بانگِ چَنگ
ای معشوق حقیقی ، هر بدی و جفایی که تو به گاه خشم بر من می کنی . برای من شوق انگیزتر و دلنشین تر از استماع الحان شورانگیز و نغمات چنگ است .
شرح و تفسیر بیت 1566
ای جفایِ تو ، ز دولت ، خوبتر / وانتقامِ تو ، ز جان ، محبوبتر
ای محبوب حقیقی ، جفای تو از اقبال دنیوی و دولت ظاهری ، زیباتر است چنانکه انتقام تو از جان و حیات ، نکوتر و مرغوبتر است .
شرح و تفسیر بیت 1567
نارِ تو اینست ، نورت چون بُوَد ؟ / ماتم این ، تا خود که سورت چون بود ؟
اگر شراره قهرت اینست پس فروغ لطفت چگونه است ؟ و اگر سوگ تو اینست پس شادی و جشن تو چگونه است ؟ [ اکبر آبادی گوید : وقتی در جلوه قهر و عذاب ، چنین مهربانی کنی ، پس در صورت لطف و ثواب چه لذت ها که نمی دهی . (شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر اول ، ص 100) ماتم = سوگ و عزا ، سور = جشن و ضیافت ]
شرح و تفسیر بیت 1568
از حلاوت ها که دارد جورِ تو / وز لطافت کس نیابد غورِ تو
قهر و جفای تو چنان پر لطف است که به وصف در نگنجد و تو چنان لطیفی که کسی نمی تواند به کُنهِ وجود تو رسد . [ لطیف از اسمای حُسنای الهی است . حکیم سبزواری گوید : حق تعالی لطیف است از آنرو که از همه تعیّنات ، مجرد است . از اینرو نمی توان کُنهِ او را درک کرد . ظرف عقول و سعۀ افهام و عقول آدمیان به قدری محدود است که حقیقت نامتعیّن او را نتوانند دریافت . (شرح الاسماء الحسنی ، ص 102) ]
شرح و تفسیر بیت 1569
نالم و ترسم که او باور کند / وز کرم آن جور را کمتر کند
از جفای او می نالم در حالیکه می ترسم آن محبوب حقیقی ، ناله هایم را باور کند یعنی ناله ام را نشان ناخشنودی ام محسوب دارد و از روی بزرگواری و مهربانی ، جور و جفای خویش را از من دریغ دارد .
شرح و تفسیر بیت 1570
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِد / بوالعجب ، من عاشق این هر دو ضد
براستی که من عاشق لطف و قهر آن محبوب حقیقی هستم . شگفتا که من نسبت به این هر دو ضد عشق می ورزم . یعنی هم عاشق لطف او هستم و هم عاشق قهر او . [ این ابیات جملگی ناظر بر مقام رضاست . در باب مقام رضا در شرح بیت 1574 همین بخش توضیح کامل آمده است . در عالم عاشقی این مسلم است که قهر و بلا ، محک صدق طلب و خلوص عشق است و معشوق بدین وسیله عاشق را در بوته امتحان می نهد . و چون عاشق بر بلا صابر باشد نقد وجودش آشکار شود . ]
شرح و تفسیر بیت 1571
وَالله ار زین خار ، در بُستان شوم / همچو بلبل ، زین سبب نالان شوم
به خدا سوگند ، اگر من از این خارستان به گلستان بروم . یعنی از خار بلا بگریزم و به بوستان راحتی و آسایش درآیم . مانند بلبل از اینکه از خار بلا گریخته ام و به راحتی رسیده ام . ناله و فغان سر می دهم .
شرح و تفسیر بیت 1572
این عجب بلبل که بگشاید دهان / تا خورد او خار را با گلستان
شگفتا از اینکه بلبل دهان بگشاید تا خار و گل را با هم بخورد . یعنی جفا و بلا را همچون لطف و صفا بپذیرد . [ مولانا در این ابیات از زبان آن طوطی قفس نشین ، ابتدا خود را به بلبل تشبیه کرد . اما دید که بلبل ، سست عهد و ناپایدار است زیرا بوستان را تا وقتی می خواهد که یغماجیِ خزان برآن نتاخته و زرد و خوشیده اش نکرده است . حال آنکه در ابیات پیشین خواندیم که عاشق صادق ، بر قهر و بلا مرحبا می گوید و سینه چاک به استقبال آن می رود . از اینرو تشبیه را عوض می کند و در بیت بعدی می گوید :
شرح و تفسیر بیت 1573
این چه بلبل ؟ این نهنگِ آتشی است / جمله ناخوش ها ز عشق ، او را خوشی است
این عاشق بلا کش (مولانا) دیگر چه بلبلی است ؟ این اصلا بلبل نیست بلکه نهنگی آتشین و آتش خوار است . یعنی نه تنها از قهر و جفای معشوق نمی گریزد بلکه خود را در بطن و متن جفا می افکند . او همه ناخوشی ها را عاشقانه می پذیرد و آن را خوشی و دلپذیری می شمرد .
شرح و تفسیر بیت 1574
عاشق کُل است و خود کُل است او / عاشق خویش است و عشق خویش جو
این بنده عاشق در واقع بر کُلِ عالم عشق می ورزد زیرا او به مرتبه کُل رسیده است . یعنی عاشق حقیقی ، چون از منِ جزییِ خود گذشته و به حقیقتِ حق پیوسته است دیگر به عنوان « فرد » مطرح نیست . به عبارتی دیگر ، وجودش مناسب با هستی حضرت معشوق بسط یافته بطوریکه خود را در همه چیز و همه چیز را در خود می بیند . بدین جهت بر مظاهر عالم هستی عشق می ورزد و همگان را صرف نظر از خون و نژاد و ملیت و مرام و مسلک ، دوست می دارد . او عاشق خود است اما نه خودِ شخصی ، بلکه عاشق خودِ نوعی و کُلی است یعنی عاشق همه هستی است .
– ابیات اخیر ناظر بر مقام والای رضاست . رضا از مقامات عالی سالک بلکه آخرین آنهاست . سالک همینکه به برکت ریاضت و تهذیب نفس و حصول کشف و شهود از دام شرک خفی بیرون جَست و از دل و جان به آیین حنیف توحید درآمد و ابراهیم وار بر همه معبودهای آفل نفسانی و ظاهری ندایِ لااُحِبّ الآفِلِین زد به مقام رضا می رسد . و رضا ، ثمره محبت و ولایت کامل الهی است . چنین شخصی از صمیم دل معتقد می شود که در قسمت ازلی ، خطا و زللی نرفته و هر چه بر او رسد خیر محض است . عبدالرزاق کاشانی در تعریف رضا گوید : رضا عبارت است از فانی کردن اراده خود در اراده حضرت حق تعالی ، و فانی کردن صفت ، قبل از فنای ذات . و این شاق ترین امر بر عامه است زیرا فانی کردن خواست و اراده شخص ، انجام نشود با ترک بهره ها و خوشی ها ، و این امر بس دشوار است . (شرح منازل السائرین ، ص 89)
– دکتر قاسم غنی گوید : در قرن سوم ، میان مشایخ صوفیه در اینکه آیا رضا را باید از جمله مقامات شمرد یا از جمله احوال ، اختلاف بوده است . فرقه مُحاسِبیّه یعنی پیروان ابوعبدالله حارث بن اسد محاسبی که غالب صوفیان خراسان تابع او بوده اند . می گفتند که رضا از جمله احوال است ولی صوفیان عراق بر خلاف عقیده حارث محاسبی ، رضا را از جمله مقامات سلوک می شمرده اند . (تاریخ تصوف در اسلام ، ص 316) .
بهروز در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۶ - تزییف سخن هامان علیه اللعنة: