گنجور

 
مولانا

عاقبت ای جان فزا نشکیفتم

خشم رفتم بی‌شما نشکیفتم

در جدایی خواستم تا خو کنم

راستی گویم جدا نشکیفتم

کی شکیبد خود کهی از کهربا

کاهم و از کهربا نشکیفتم

هر جفاکش طالب روز وفاست

من جفاکش از وفا نشکیفتم

نرم نرمک گویدم بازآمدی

گویمش ای جان ما نشکیفتم

ای دل و ای جان و چشم روشنم

بی‌پناه توتیا نشکیفتم

بر سرم می زد که دیدی تو سزا

ناسزایم ناسزا نشکیفتم

آزمودم مردگی و زندگی

در فنا و در بقا نشکیفتم

مطربا این پرده گو بهر خدا

ای خدا و ای خدا نشکیفتم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۶۷۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم