فریب رهزن دیو و پری تو چون نخوری
که راه آدم و حوا زده است دیو و پری
اگر نه شاهسوارستی و شکارانداز
دریغ توسن تازی و ترکش تتری
به پردهداری شب بود عیب ما پنهان
ولی سپیدهدمان میرسد پردهدری
جهان چه مکتب آموزشی و پرورشیست
به گونه گونه تعالیم سمعی و بصری
به چارفصل نگارین، چنان تماشایی
که آسمان کند از پشت کوهها کمری
بهار رنگرزش تا بساط خود برچید
خزان زرگرش آید به تازههای زری
سرود جنگل و دریاچه سنفونیهایی است
برون ز دایره درک و دانش بشری
خروس صبح هنرپیشهای نوازنده است
به چنگ و سنج صبوحی و صیحهٔ سحری
به باغ چهچههٔ سِحر بلبلان سَحَر
به کوه قهقههٔ شوق کبکهای دری
همه به شاهد وحدت خطاب و میگویند:
«نه در برابر چشمی نه غایب از نظری»
زمینهایست سکوت از برای صوت و صدا
ولی سکوت طبیعت زبان لال و کری
مگر نه شاهد شبگرد اختر آموزد
به دختران چمن شور عشق و عشوهگری
چه فتنههاست به نجوای صبحگاه نسیم
که طفل غنچه به گهواره میکند ددری
چه جای غنچه که گر این نسیم شاهدباز
عروس لاله هم از اتّهام نیست بری
از آن زمان که دلم در به در ترا جوید
حبیب من چه دلی دادهام به دربهدری
سرشک و دیده جمال تو مینمایندم
یکی به آینهسازی دگر به شیشهگری
به تیر عشق تو تا سینهها سپر نشود
چه عمرها که به بیهوده میشود سپری
پناه سایه آزادگی است بر سر سرو
که جور اره نبیند به جرم بیثمری
نه تیر آه من از حلقهٔ هلال گذشت
چرا به حلقهٔ زندانیان نمیگذری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی معانی و پیامهای عمیق زندگی و طبیعت میپردازد. شاعر به مخاطب هشدار میدهد که فریب دیو و پری (نماد آرزوهای فریبی) را نخورد و یادآور میشود که اگر انسان مقتدر و شجاعی نیست، باید از تمام ابزارهایش بهدرستی استفاده کند. همچنین شاعر به زیباییهای طبیعت و تغییر فصلها اشاره میکند و نحوه زندگی و یادگیری انسان از این تغییرات را تبیین میکند.
نغمههای صبح و سحر و صدای طبیعت، همگی از عشق و زیباییها سخن میگویند. شاعر در نهایت به دلتنگی و جستجو برای محاکات معشوقهاش میپردازد و ابراز میکند که عشق واقعی با گذر زمان از بین نمیرود و پلیدیها نمیتوانند بر عشق و زیبایی غلبه کنند. این اشعار عمیقاً به احساسات انسانی و ارتباط انسان با طبیعت و عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر فریب مخلوقاتی از جنس دیو و پری را نخورید، از مسیر صحیح و درست منحرف نخواهید شد؛ چرا که این راه تنها برای انسانها، مثل آدم و حوا، مشخص شده است.
هوش مصنوعی: اگر تو سوارکار ماهر و شکارچی نیستی، پس افسوس به اسب اصیل و کمانت که ارزششان هدر میرود.
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، عیبها و کمبودهای ما پنهان بودند، اما با طلوع صبح، آن عیوب آشکار میشوند و دیگر نمیتوان آنها را مخفی نگه داشت.
هوش مصنوعی: جهان یک مدرسه بزرگ است که با آموزشها و تجربیات مختلف به ما یاد میدهد.
هوش مصنوعی: بهار و تابستان و پاییز و زمستان به زیبایی همدیگر را تماشا میکنند، بهگونهای که آسمان از پشت کوهها خود را به نمایش میگذارد و جلوهای دلانگیز دارد.
هوش مصنوعی: وقتی بهار با زیبایی و رنگهای دلانگیزش به پایان میرسد و از صحنه خارج میشود، از آن پس پاییز با زینت و جلوههای جدیدش وارد میشود.
هوش مصنوعی: آوازهای جنگل و دریاچه، آهنگهایی هستند که فراتر از توانایی فهم و شناخت انسان قرار دارند.
هوش مصنوعی: خروس صبح مانند یک هنرپیشه است که با ساز و آوازش فضایی شاداب و پرانرژی را به صبح میبخشد. صدای او مانند موسیقیای است که آغاز روز را نوید میدهد و حال و هوای صبحگاهی را زنده میکند.
هوش مصنوعی: در باغ، صدای دلنواز بلبلها در سحرگاه طنینانداز است و در کوهستان، خنده و شادی کبکهای دری به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: همه به معشوق یکتا اشاره میکنند و میگویند: «نه او در برابر چشمی است و نه از نگاه کسی پنهان است.»
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در دنیای اطراف، سکوتی وجود دارد که فضایی برای صدا و صدای دیگر فراهم میکند، اما سکوت طبیعت به خاطر عدم گفتوگو و بیان، خود را به صورت لال و ناشنوا نشان میدهد.
هوش مصنوعی: آیا ستاره شب نمیتواند به دختران گلها عشق و ناز و کرشمه را بیاموزد؟
هوش مصنوعی: در صبحگاه نسیم، حوادث و شورشهای بسیاری وجود دارد، هنگامی که گل غنچهای مانند یک کودک بر روی تخت خود آرام میگیرد.
هوش مصنوعی: هیچگاه نمیتوان انتظار داشت که یک غنچه در برابر نسیمی که زیبایی و تازگی را به همراه دارد، جایگاه و ارزشی داشته باشد. حتی عروس لاله نیز نمیتواند از شائبه و قضاوتهای ناخواسته رهایی یابد.
هوش مصنوعی: از زمانی که دلم در جستجوی توست، ای عزیزم، چه دل پر از التهاب و بیقراری به این جستجو دادهام.
هوش مصنوعی: چشمم و اشکهایم به زیبایی تو اشاره دارند؛ یکی مانند آینهای که تو را نشان میدهد و دیگری به شیوهای شیشهای که تصویر تو را منعکس میکند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دلم را در برابر عشق تو محافظت نکنم، عمرهایی را بیفایده و بدون هدف گذراندهام.
هوش مصنوعی: پناه آزادی مانند سایهای است که بر بالای درخت سرو قرار دارد و باعث میشود که این درخت از ظلم و آسیب دیگران در امان بماند، چرا که به خاطر بیفایده بودنش تحت هیچ فشار و سختی قرار نخواهد گرفت.
هوش مصنوعی: آه من مثل تیر از دور رد شد، اما چرا تو از دایرهٔ زندانیان عبور نمیکنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری
شکنج تو علم پرنیان شوشتری
بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو
بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری
چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای
[...]
ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری
تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری
توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش
عفیفه مریم مر پور خویش را پدری
به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی
[...]
پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری
پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری
عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب
که گر پریست چنین آمدست رسم پری
گر آبگینه پری را ببیندی بدرست
[...]
بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری
خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری
ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر
چو یادم آید از آن سی ستاره سحری
بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو
[...]
اگر به داد بود نام شاه دادگری
وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری
چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی
چو روز رزم شود آسمان با کمری
فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.