پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
ما به بغداد جهان جان اناالحق میزدیم
پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود
پیش از آن کاین نفس کل در آب و گل معمار شد
در خرابات حقایق عیش ما معمور بود
جان ما همچون جهان بد جام جان چون آفتاب
از شراب جان جهان تا گردن اندر نور بود
ساقیا این معجبان آب و گل را مست کن
تا بداند هر یکی کو از چه دولت دور بود
جان فدای ساقیی کز راه جان در میرسد
تا براندازد نقاب از هر چه آن مستور بود
ما دهانها باز مانده پیش آن ساقی کز او
خمرهای بیخمار و شهد بیزنبور بود
یا دهان ما بگیر ای ساقی ور نی فاش شد
آنچ در هفتم زمین چون گنجها گنجور بود
شهر تبریز ار خبر داری بگو آن عهد را
آن زمان کی شمس دین بیشمس دین مشهور بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به فلسفه و عرفان اشاره دارد و به توصیف حالاتی از دل و جان میپردازد که پیش از ظهور عرفان و حقیقت معنوی وجود داشت. شاعر از باغ، می و انگور سخن میگوید و تاثیری که شراب لایزال بر جان او دارد را توصیف میکند. او به زندگی در بغداد و جستجوی حقیقت اشاره میکند و به قدرت ونگاهی عمیقتر به جان و روح میپردازد.
ساقی به عنوان نماد هدایتکننده و بیانگر حقیقت، به مینوشان دعوت میکند تا از بیداری و وجود روحی خود آگاه شوند و از غفلت بیرون آیند. شاعر همچنین از شمس دین، شخصیت محبوب و معنوی، یاد میکند و به اوج و فراموشی گذشته اشاره میکند. شعر به نوعی پیوند دهندهی زمانهای مختلف و تجربیات دینی و عرفانی است.
هوش مصنوعی: پیش از این که در دنیا باغ و شراب و انگور وجود داشت، جان ما به خاطر شراب بیپایان مست بود.
هوش مصنوعی: ما در بغداد، پیش از آن که این مشکلات و شرایط سخت وجود داشته باشد، به حقیقت وجود خودمان آگاه بودیم و اعلام میکردیم که وجود واقعی ما یکی است با آن حقیقت بزرگ.
هوش مصنوعی: پیش از آنکه این نفس که در جسم و دنیای مادی وجود دارد شکل بگیرد و به معمار زندگی ما تبدیل شود، در مکانهای مذهبی و روحانی، خوشی و لذتهای واقعی ما برقرار و موجود بوده است.
هوش مصنوعی: جان ما مانند جهانی است که در آن جام جان قرار دارد و مانند آفتابی که در شراب جان جهان میدرخشد، تا جایی که گردن ما در نور غوطهور است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، این گلهای زیبا و جذاب را باده بنوشان تا بفهمند هر کدام از آنها به چه سعادت و خوشبختی دست نیافتهاند.
هوش مصنوعی: من جانم را فدای ساقی میکنم که با جانش به من میرسد و پرده از روی هر چیزی که پنهان بوده برمیدارد.
هوش مصنوعی: ما در حضور آن ساقی، که نوشیدنیهایش بدون نشئگی و عسلش بدون زنبور است، فقط به حالت حیرت و شگفتی دهانمان باز مانده است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، اگر دهان ما را ببندی و سکوت کنی، بهتر است؛ چراکه اگر به بیان آنچه در دل داریم بپردازیم، رازهایی آشکار خواهد شد که در دنیای زیرین، مانند گنجهای نهفته و ارزشمند هستند.
هوش مصنوعی: اگر از شهر تبریز خبری داری، بگو آن زمان که شمسالدین بدون معروفیت و شهرتش بود، چه زمانی بود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای رفیقان دوش ما را در سرایی سور بود
رفتم آنجا گر چه راهی صعب و شب دیجور بود
دیدم اندر راه زی درگاه آن شاه بتان
هر چه اندر کل عالم عاشقی مستور بود
از چراغ و شمع کس را یاد نامد زان سبب
[...]
آن زمانی را که چشم از چشم او مخمور بود
چون رسیدش چشم بد کز چشمها مستور بود
شادی شبهای ما کز مشک و عنبر پرده داشت
شادی آن صبحها کز یار پرکافور بود
از فراز عرش و کرسی بانگ تحسین میرسید
[...]
دوش چشم جانم از دیدار شه پرنور بود
مطرب ما زهره و ساقی مجلس حور بود
با عذار ساقی فتان و چشم مست او
زاهد ار بشکست توبه همچو ما معذور بود
تا قدح کرده حدق بهر حمیای جمال
[...]
پایمزد عجز ما بیداد دست زور بود
آنچه کرد اصلاح عیش تلخ بخت شور بود
دوش از بزم نشاط ما نوائی برنخاست
تار گفتی بی تو موی کاسه طنبور بود
با گرانان درنمی آید سبکروحست عشق
[...]
تا خیال آن بهشتی رو مرا منظور بود
پرده های چشم حیرانم نقاب حور بود
در کدوی من می وحدت به کام دل رسید
خام بود این باده تا در کاسه منصور بود
بی تأمل مهر خاموشی زلب برداشتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.