احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com در ۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳:
ــــــ
عشق را
یا مالْ باید
یا صبوری
یا «سفر».
ـ سفر انگار دراین عبارتِ سعدی، بیرون کشیدنِ آهسته آهسته یِ خود است از گودالی که به تعبیری، رویِ آن را با گُلِ سرخ پوشانده بودند و تو بی هوا درآن افتادی، و یا درمانِ آهسته آهسته یِ جایِ نیشِ کژدُمی که تو دستِ خود را به عمد سویِ آن کژ کردی.
ــــــــــــــ
ـ در یک غذاخوریِ بینِ راهی نشسته ام. ابرها دارند نم پس می دهند. دارم به خشکیِ درخشنده ی زیر اتوبوس نگاه می کنم...
#سعدی
#احمد_آذرکمان، چهاردهم مهر 1399
ناشناس در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۹:
کوس یعنی چه؟
احسان در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:
رهایی جان عزیز من هم مثل شما هستم و آگاهی چندانی ندارم اما چون کسی به شما پاسخ نداده من سعی میکنم توضیح دهم. برای معنی دو بیت آخر که عرض کردید باید سه بیت آخر را معنی کرد. به عشق می گوید که تو دستار ما که منظور میتواند دل باشد را از ما ربودی و همان طور که میدانید عیاران چابک و سریع بودند پس عشق به اشارتی دل را ربوده و حال به عشق میگوید که خود را به آن راه نزن! کار تو بوده! و عشق در بیت بعد پاسخ میدهد که نه کار من نبود و کار خودت بود زیرا ما همچون کوه صدای تورا به خود برگرداندیم. در این بیت به صفت انعکاس دهنده بودن کوه اشاره شده و در بیت آخر کوه نمایانگر بی اختیار بودن است. مولانا می گوید که بی اختیار ما هستیم و مختار مطلق تو هستی ای عشق یا ای خداوند. اگر در دوبیت اخر دقیق شویم مشکل جبر و اختیار حل میشود. در قرآن آمده خدا هر آنکه را بخواهد هدایت میکند و هر آنکه را بخواهد گمراه میسازد و عده ای می اندیشند که اعمال و تصمیمات انها بی نتیجه است. در حالی که چنین نیست. خداوند از اختیار خود که مختار مطلق است استفاده کرده و به ما اختیار داده و ما هرچه اختیار کنیم ، گویی او اختیار کرده است ( چه خوب و چه بد ) . پس از یک دید ما مختار هستیم و هر چه عمل کنیم و اندیشه کنیم ، همان نصیب ما میشود (انعکاس صدا در کوه). و از یک دید خدایی و بسیار بالا که فعلا آن را نداریم، همه چیز در کف دلبر همچون موم است، حتی سنگ خارا! به نظر من دوبیت آخر که شما آن را خواستید درباره جبر و اختیار بود و اگر با حضور دل آن را بخوانید ، هر آنچه من نوشتم بی خاصیت می شود و کلام را صاحب کلام خود زیبا تر گفته
حسین در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۱ - سرآغاز:
بسیار عالی
احمد نیکو در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:
در کارگه کوزهگری بودم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
هریک به زبان حال با من گفتند
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروشرباعی از خیام
Tak در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
در دیوانی که من دارم بیت آخر به این صورت هست .
مصرع دوم : کان چشم مست شنگ او بسیاری مکاری کند .
باتوجه به مصرع اول به نظر میاد درست باشه .
حسین چمنسرا در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۹ - در ستایش کهف الادانی و الاقاصی وزیر بینظیر جناب حاجی آقاسی:
وزن رو اصلاح بفرمایید: مستفعلن فعل مستفعلن فعل
گمنام ۲ در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۴ - نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل:
از مطالبی که نوشته شده بسیار ممنونم. اگر چه نتوانستم متوجه شوم که حتی کدام روایت به صحت نزدیک تر است ولی نکات جدی مطرح شده باعث می شود که پیگیری دقیق تری بنمایم.
سپهر سالارکیا در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۴۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۱:
با سلام و خسته نباشید خدمت شما.سوالی داشتم از خدمتتون.برای تضمین یک بیت از این شعر یا بیشتر ،از کس یا نهادی باید اجازه بگیریم یا تضمین بدون اجازه آزاد است؟
nabavar در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۲۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی:
گرامی غلامحسین
بالغ نظر علوم کونین
به مانای کسی است که به عقل کامل و شعور کافی به علوم هر دو جهان رسیده باشد
انسان کاملی که از دانش و شناخت جهان ماده و معنا بر خوردار است.
بیژن مقدسی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴ - سؤال کردن از عیسی علیهالسلام کی در وجود از همهٔ صعبها صعبتر چیست:
امروز سه بیت اول این شعر را با صدای زیبای خسرو شکیبایی در یکی از قسمتهای سریال خانه سبز شنیدم. بسیار زیبا خوانده بود. روحش شاد
برگ بی برگی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
طلب اولین مرحله از سلوک عاشقانه است و سالک درد عشق را احساس میکند ، یعنی در می یابد که این زندگی تقلیدی روزمره دارای اشکالی اساسی بوده و حتی با وجود برآورده شدن بسیاری از خواسته های دنیوی هنوز به شادی و خوشبختی درونی دست نیافته است . پس چنین انسانی درد عشق را درک کرده و میداند از جنس چیزهای این جهانی نبوده و اصل خدایی خود را طلب میکند و این سرآغاز عاشقی ست .
پس در مصراع دوم چنین انسانی که سالک طریق عشق نامیده میشود برای حرکت در مسیر رسیدن به این معشوق و وصال او قرار از کف داده و در غم این هجران و جدایی میسوزد هر چیز دیگر این جهان بجز حضرت معشوق برای او مانند زهر کشنده و درد آور میباشد . مولانا میفرماید : "عشق از اول سرکش و خونی بود / تا گریزد هرکه بیرونی بود " .خون در ادبیات عارفانه غالبا استعاره ای از درد آگاهانه با شوق و رضایت میباشد.
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
همه انسانها درجهان گشته اند و با چیزهای گوناگون آن هم هویت و وابسته آن شده و تصور میکنند با افزودن بر چیزها ، به آرامش رسیده و حس غریبی انسان در این جهان ماده را فراموش میکنند . برخی تا پایان عمر درهمان توهم باقی مانده ،و انسانهای معدودی تشخیص میدهند چون جنس انسان ماده و چیزهای گذرا نیست پس در اینجا غریب بوده و باید به مکان بی مکانی و بینهایت خود باز گردند حافظ میفرماید که او چنین کرده و از سایر انسانها نیز میخواهد که عاشقی کنند و بجای عشق به چیزهای گذرا ، دلبری را که در وصف و ذهن نمی گنجد برگزینند .
آن چنان در هوای خاک درش
میرود آب دیدهام که مپرس
پس از شناخت خود و غربت خود و در آرزوی رسیدن به خاک درگاهش است که سالک وارد مرحله نیاز شده و هرچه معشوق ناز میکند او باید ابراز نیاز کرده تا عشق خود را ثابت کند .آب دیده استعاره ای از تسلیم و ابراز نیاز عاشق میباشد و با ناز معشوق او با تضرع بیشتری ابراز نیاز میکند .
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
پس از این ابراز نیاز همراه با زاریست که سالک کوی عشق همین لحظه(دوش) با گوش جان سخنانی از سوی حضرت معشوق میشنود که حکایت از توجه و عنایت حضرتش دارد .حافظ میفرماید این نجواها توصیف شدنی نیستند .دوش یعنی زمان بی زمانی یا فاصله بین دو فکر ، لحظه ای که انسان حایلی بین خود و خدا نمی بیند .سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیدهام که مپرس
و سرانجام عاشق لذت اولین بوسه را درک کرده ، از شوق این بوسه سر زپا نشناخته و علیرغم اینکه حضرتش او را به خویشتن داری فرا میخواند سالک آن را بیان میکند . علت لب گزیدن حضرتش برای پنهان ماندن این حضور ، بمنظور جلوگیری از دخالت و حسادت رقیبان که دربند و تسلیم خود دروغین شان هستند ، میباشد . چنین انسانهایی بدون شک در ادامه راه سالک کار شکنی کرده و او را از ادامه راه باز می دارند . همه عرفای بزرگ بر پوشیده ماندن این حضور و عدم اظهار آن بوسه توصیه اکید میکنند :
مولانا : بر بند در خانه ، متمای به بیگانه
آن چهره که بر بستی ، وآن زلف که بر بستی
حافظ : دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
ناموس عشق و رونق عشاق میبرند
عیب جوان و سرزنش پیر میکنند
پس از آنکه سالک راز معشوق را برملا کرد حضرتش از او روگردان شده و سالک بواسطه خود دروغین خود و سایرین بار دیگر به ذهن خواهد رفت و حافظ در بیت بعد به همین مطلب می پردازد .
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
پس از آنکه سالک بدون یار دگر بار در کلبه ذهن خود دروغین خویش گرفتار شد دچار رنجهایی بسا بیشتر از قبل خواهد شد و سالک باید علاوه بر تحمل غم هجران سعی و تلاشی مضاعف برای رهایی دوباره از این کلبه گدایی از دنیا انجام داده و مراحل قبل را نیز طی کند تا بار دیگر بتواند لب لعل حضرتش را بوسیده و با او به وحدت رسیده و یکی شود . غالب ما انسانها که در کلبه ذهن خود گرفتار هستیم از این جهان مادی گدایی کرده و برخی حتی خدایی ذهنی را برای افزودن و توفیق بیشتر بر گدایی خود خلق میکنیم تا به یاری ما بیاید .
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیدهام که مپرس
همانطور که ذکر شد مقام آخرین مرتبه عرفان عملی ست که به آن فنا نیز میگویند و حافظ میفرماید همچو حافظ همه انسانها این قابلیت تبدیل را داشته و میتوانند به حضرت معشوق زنده شده و به سرمنزل مقصود یا مقام برسند بشرط طی کردن راه بسیار خطرناک و صعب العبور که تنهاپهلوانانی مانند رستم شاهنامه توان عبور از آن را دارند .انسانهای بسیاری از این گونه پهلوانان بودند ، هستند و خواهند بود . برخی نام آور و برخی گمنام .
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
محمود سیاوش در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:
خدایت بیامرزد که مامورشدی ویکی از راه رسم ذکر گفتن را به ما آموختی ثوابش تا ابد هدیه به روح بزرگوارت
Moheb در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
من نکات شما عزیزان رو دیدم. ببینید ما نباید به ظاهر شعر های حافظ نگاه کنیم. حافظ یک عارف بود. یک عارف بزرگ. اصلا به دلیل این نامش را حافظ گذاشت که حافظ جهارده روایت قرآن بود. مگر همچین آدمی با می و مطرب سر و کار دارد؟؟ ما نباید انتقاد تند خود را بی توجه به باطن بیان کنیم. ما با این کار بهانه ای دست بهانه جویان کثیف می دهیم. می دانید اگر شهید مطهری نبودند دیگر غزل حافظی وجود نداشت. در آن موقع همین بهانه جویان گفتند که حافظ کفر می گوید. پس چرا شهید مطهری از حافظ این همه تعریف کردن؟؟؟ ما باید باطن را ببینیم.
والسلام
غلامحسین در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۰۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی:
سلام بالغ نظر علوم کونین یعنی چه
پریوش در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۴۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۷:
یا وهمیست
یا خوابیست
یا افسانه ای
درستش اینه☝️
علی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:
<<دفترعمر»
#ابوعطا
#محمدرضا_شجریان
#فرهنگ_شریف
#علی_اصغر_بهاری
#منصورنریمان
#حسن_ناهید
غزل سعدی
امروز دیگرم به فراق تو شام شد
درانتظار وصل تو عمرم تمام شد
همایون در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۴:
جلال دین یکی از غزل های قدیمی خود را با همین مطلع اینجا بازنویسی و تصحیح میکند
و اگر خودرا خرقه بخش میدانسته اکنون علت آنرا بخاطر حضور شمس در وجود خود میداند
و این آتش و این نور را از وجود او می بیند و روح خود را آن آینه صاف و پاکی میداند که توانایی دیدن و نمودن شمس را دارد
محمدمهدی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۵۸ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق:
اون بیت رو باید(( موسی ))خواند نه ((موسا)) براهمین شما آهنگش رو تایید نکردی و پیشنهاد(( میکند)) رو بجای ((کند ))دادی
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۹: