شاهد در ۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵:
این شعر را در آهنگش به نام "ای صبا آنچه شنیدی" استاد ناشناس خوانده.
آدریان در ۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳۳:
بیتی که تکرار شده لب کلام این شعره...!!!
مهدی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:
چون عهده نمیشود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را
موسی حقانی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:
در پاسخ جناب یوسفی که پرسیده است مگردر آن زمان هم قطار بوده، عرض می کنم با توجه به قرینه: ای مهار عاشقان در درست تو،مراد قطار شتران و تشبیه خیل عاشقان به قطار شتران است که در یک صف حرکت میکنند.قطار در گذشته به صف و ردیف شتران گفته میشد.
M در ۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱:
سلام
مفهوم مصراع «اشیان در عالم عنقاست اوهام مرا» چیست؟
محمدرضا در ۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱ - سر آغاز:
شاید اصطلاح ،،«ذهن سوختن »فعلی از همین زیت سوختن آمده باشد !؟ روغن زیتون را میتوان سوخت اما ذهن را خیر!
سید عماد در ۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۸:
...درست هست اینها را برای شمس میگوید ، برای حسام الدین میگوید ، برای صلاح الدین میگوید ، اما خیر ، اینها را برای او میگوید ، برای آن ولی مطلق...
مخاطبش چه کسانی هستند؟...
...میگوید با کسی که سینه اش شرحه شرحه از فراق باشد ، پاره پاره از فراق باشد ، درد فراق سینه را تکه تکه کرده باشد... با اینها حرف میزنم ، نه با آن آقای دکتری که در دانشگاه سوربن نشسته است...
...هر چه میگوید حسام الدین ، صلاح الدین... اینها خیر ، میخواهد بگوید《 مهدی 》میخواهد بگوید من به او رسیدم . توصیفاتی که دارد میکند ، توصیفات مناسب با انسان معمولی نیست ، مناسب با ولایت مقیده نیست ، مناسب با ولایت مطلق هست...
...به که سلام میکند؟
ای آرزوی آرزو ، آن پرده را بردار از او...
غیبت کرده ای رفته ای پشت پرده غیبت ، بردار آن پرده را...
...میگویی خیر ، من با او ارتباط ندارم ؟ بیا مرا بو بکش ، تا بویش را از من بشنوی...
...آنجا میگوید مرا بو بکش تا بوی او را از من... اینجا میگوید لبت را بر لب بگذار تا شرابی را که در مجلس آنها خورده ام از من احساس...
علامه مروجی سبزواری
برگرفته از جلسات #مثنوی
@shams_sabzevari کانال تلگرام
سید عماد در ۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:
...درست هست اینها را برای شمس میگوید ، برای حسام الدین میگوید ، برای صلاح الدین میگوید ، اما خیر ، اینها را برای او میگوید ، برای آن ولی مطلق...
مخاطبش چه کسانی هستند؟...
...میگوید با کسی که سینه اش شرحه شرحه از فراق باشد ، پاره پاره از فراق باشد ، درد فراق سینه را تکه تکه کرده باشد... با اینها حرف میزنم ، نه با آن آقای دکتری که در دانشگاه سوربن نشسته است...
...هر چه میگوید حسام الدین ، صلاح الدین... اینها خیر ، میخواهد بگوید《 مهدی 》میخواهد بگوید من به او رسیدم . توصیفاتی که دارد میکند ، توصیفات مناسب با انسان معمولی نیست ، مناسب با ولایت مقیده نیست ، مناسب با ولایت مطلق هست...
...به که سلام میکند؟
ای آرزوی آرزو ، آن پرده را بردار از او...
غیبت کرده ای رفته ای پشت پرده غیبت ، بردار آن پرده را...
...میگویی خیر ، من با او ارتباط ندارم ؟ بیا مرا بو بکش ، تا بویش را از من بشنوی...
...آنجا میگوید مرا بو بکش تا بوی او را از من... اینجا میگوید لبت را بر لب بگذار تا شرابی را که در مجلس آنها خورده ام از من احساس...
علامه مروجی سبزواری
برگرفته از جلسات #مثنوی
@shams_sabzevari کانال تلگرام
سید در ۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۲۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۴:
سلام .چه قدر نسل امروز محتاج نصیحتهای حکیمانه سعدیست.
رضا س در ۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱:
Sousan Fatai
بله اینطور به نظر میاد که بیت دوم دو معنی کاملا متضاد داشته باشه. همت در شعر حافظ هم به معنی نیت خوب و بلندنظری اومده و هم اراده و کوشش:
شاه منصور واقف است که ما/ روی همت به هرکجا که نهیم
دشمنان را ز خون کفن سازیم/ دوستان را قبای فتح دهیم
که کاملا مشخصه که همت در ابیات بالا فقط معنی نیت نداره و بیشتر کوشش و اراده و دلیری رو به ذهن میاره. یا:
بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است/ همت نگر که موری با آن حقارت آمد
دو پهلویی و در پرده سخن گفتن در اکثر ابیات حافظ وجود داره و تا جایی که از چارچوب معانی و مفاهیم خارج نشیم میتونیم به این کشفیات برسیم و لذت مضاعف ببریم.
nabavar در ۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:
گرامی اسماعیل
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
درین ماناست: در شوق دیدن یار سر از پای نشناختم تا به او رسیدم.
nabavar در ۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:
گرامی جعفر
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی
وقتی اشک چشم از غم فراق رخ دوست را چون دریا توصیف می کند، جام باده ی او هم به جای لیوان باید کشتی باشد.
این گونه غلو در شعر نشان از احساس شدید شاعر دارد، البته برای زیبایی کلام و ابداع و نو آوری در سخن چنین خیال پردازی ها را جایز می شمارند.
علی شهیدی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۳ - گفتار اندر پروردن فرزندان:
مصرع اول پسر نیست دختر هست
یه بنده خدا در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۱۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴:
استاد اگه میدونست در آینده کسی میاد و موعظه رو مینویسه موعضه ...
پشت دستشو داغ می کرد و موعظه نمیکرد
جعفر موفقjifi در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:
سلام خدمت دوستان در بیت کشتی باده بیاور معنی (کشتی )چیست؟ممنونم
سیدجعفرکاظمی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۴ - نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل:
درزمان مولانا لفظ " گنده " به معنی بزرگ ودرشت وجود نداشته وبعدازقاجاریه متداول شده ومعنای اصلی همان " گنده " بمعنای گندیده شده است
احمدی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۳۶ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:
در بیت آخر ننشاند غبار ما به نظر صحیح تر میرسد
ایمان دوکانه ای در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴:
سلام
استاد سخن این موعضه و پند را در باب اتحاد و همدلی فرمایش کردند
مانند همان پدری که در هنگام مرگ از فرزندان خودش میخاد که مثل تکه های چوب کنار هم باشند و پشت همدیگر را خالی نکنند
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷:
این غزل از شاهکارهای حضرت حافظ است به شرط این که غزل را بخوانیم و لذت ببریم. نیازی نیست دائما بنویسیم حافظ فلان غزل را برای شاه شجاع یا برای حالت عرفانی یا ... فرموده است. بنده زیاد از ادبیات سر در نمی آورم ولی این نکات به ذهنم می رسد برگرفته از دقتی که در آوازهای استاد داشته ام.
به هر نیتی سروده است ما فقط باید از زیبایی آن لذت ببریم.
این غزل سراسر سوز و گداز و شکوه و شکاست است.
- دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
معشوق حافظ (هرکسی بوده مهم نیست) دلبری کرده و دل حافظ را ربوده و احیانا وعده هایی هم به حافظ داده بوده ولی در عمل روی نهان کرده و حافظ را در درد و رنج هجران گذاشته است.
- میان مهربانان کی توان گفت
که یار ما چنین گفت و چنان کرد
از این بیت می توان فهمید که معشوق با حافظ وعده و وعیدی هم داشته است. چون می گوید یار من چنین گفت ولی چنان کرد یعنی حرف هایی زد و قول هایی داد اما در عمل (به قول خودمانی) دست حافظ را در پوست گردو گذاشته است.
ممکن است این معنا هم برداشت شود که یار من این طور گفت و این طور کرد یعنی شرح آن چه بینشان رفته است ولی به نظر بنده، درست همان است که حافظ می خواهد بگوید حرف و عملش یکی نبود.
- شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد
وقتی مرا رها کرد و تنها گذاشت، نزدیک بود که از هجر یار، جانم از دست برود ولی به لطف خیالش زندگی کردم و این لطفْ بیکران و بسیار بود.
به قول مولانا:
بگذاشتیَم غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادارتر است
بیت بعد:
- چرا چون لاله خونین دل نباشم
که با ما نرگس او سرگران کرد
نرگس کنایه از چشم است. اولین گلی است که در زمستان پیدا می شود و قبل از رسیدن بقیه گل ها عمرش تمام می شود. چرا مانند گل لاله که در پی نرگس می آید دل پر خون نداشته باشم در حالی که چشم او با من سرگرانی کرد و تنهایم گذاشت.
- که را گویم که با این درد جان سوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد
طبیب همیشه در پی مداوای بیمار است اما طبیب دل حافظ (معشوق) با وجودی که درد جانسوز حافظ را می بیند قصد جان رنجور حافظ را دارد و این به واسطه همان روی گردانی از حافظ است.
- بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
صُراحی گریه و بربط فغان کرد
سوزناک ترین بیت، این بیت است. آن چنان مانند شمع سوختم که صُراحی بر من اشک ریخت و ساز بربط افغان و ناله کرد.
صُراحی همان جام بزرگ شراب است که گاهی دهانه آن به شکل گردن مرغابی است و بربط ساز محزون ایرانی است. (شاید بشود بین شکل گردن صراحی و بط به معنی مرغابی هم ارتباطی تصویری برقرار کرد.)
مشخص است که حافظ می خواهد بگوید برای تسکین درد به موسیقی و شراب پناه بردم و این ها غمگسار من شدند.
نکته: استاد شجریان (که نامش جاودانه باد) در آلبوم افتخار آفاق این غزل را در سه گاه اجرا نموده است و وقتی به این بیت می رسد با یک تحریر، نوازندگان را متوجه می کند که باید وارد شور بشوند و این بیت را در دشتی (از متعلقات شور) که بسیار سوزناک است اجرا می کند و سپس به سه گاه و فرود بازمی گردد.
- صبا گر چاره داری وقتِ وقت است
که درد اشتیاقم قصد جان کرد
حافظ پس از شکوه و شکایت ها به باد صبا پناه می برد و خطاب می کند اگر برای مشکل من چاره ای داری الآن موقع کمک کردن است. تکرار کلمه وقت یک معنای ظریف هم دارد و مشخص است باد صبا قبلا به حافظ قول داده که وقتش بشود مشکلت را چاره می کنم و حافظ می گوید الآن وقتِ همان وقتی است که قول داده ای. حافظ از باد صبا چه چیزی می خواهد؟ باد صبا کارش نقل و انتقال پیام است و حافظ از باد صبا می خواهد که پیام را به معشوق برساند و پاسخ بیاورد.
میان مهربانان کی توان گفت
که یار ما چنین گفت و چنان کرد
شاید این پیام حافظ باشد که به یارم بگو من چطور میان مهربانان بگویم که چنین حرف ها زدی ولی در عمل کار دیگری کردی.
عدو با جان حافظ آن نکردی
که تیر چشم آن ابروکمان کرد
به نظر می رسد که معشوق، اشاره چشمی به حافظ داشته است چون بر خلاف جاهای دیگر که ابروی یار حافظ را صید کرده در اینجا چشم آن یار ابرو کمان حافظ را صید کرده است و سپس سرگرانی کرده
کامران در ۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵: