گنجور

حاشیه‌ها

حیدر هارونی در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰:

درود
بگمانم منظور خیام از 4 و 7 ,اشاره به مراحل کیمیاگریست. چرا که حکیمان گذشته جملگی دستی بر آتش کیمیاگری داشته اند.
بر طبق تحقیقی که کارل گوستاو یونگ تدارک دیده, کیمیاگری شامل مراحل 12 گانه ایست. که مراحل چهارم آن : ترکیب و درآمیختن و مرحله هفتم تغذیه است.
با در نظر گرفتن این موارد میتوان بیت اول را اینگونه معنی کرد:
ای آنکه وجودت حاصل درآمیختن دیگران با هم , و غذا رسانیدنشان به توست
و تو هم اکنون تمام هم و غمت خوردن و آمیزش است!

حبیب الله زارع کمالی در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۲۷ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۹:

درود بر شما،.. به نظر میریه که صحیح این بیت در مصرع دوم چنین باشد؛
گر چه ما بیتو زهر می‌نوشیم
باده و می که می‌خوری نوشت
....___________________
که در متن شعر چنین آمده؛
گر چه ما بیتو زهر می‌نوشیم
باد هرمی که می‌خوری نوشت
)و به نظر میرسه که اشتباه تایپی باشد

رضا س در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:

در مورد بیت دوم: یعنی بیا که آتش موسی نمود گل/ تا از درخت نکته توحید بشنوی. آتش بر ابراهیم به گل و گلستان تبدیل شد و به نظر میرسه علاوه بر موسی به ابراهیم هم اشاره شده. در بیت چهارم از جمشید اسم برده میشه که در قدیم معمولا با حضرت سلیمان یکی در نظر گرفته میشده. در بیت پنجم از عیسی نام برده شده. به نظرم اینا رو آورده که خواننده رو متوجه این نکته کنه که ابیات اول، سوم و هشتم هم به یکی از پیامبران که زرتشت باشه مربوطه و خیلی ظریف و زیرکانه به یکی از آموزه‌های اصلیش برسه: {به جز از کشته ندروی}. غزلهای پهلوی در بیت سوم اشاره مستقیم به اوستا داره که در زمان ساسانیان برای استفاده عموم مردم از اوستایی به پهلوی ترجمه شده بود. بیت اول هم میتونه دوپهلو باشه. هم اشاره به بلبل و آوازخوانیش داره و هم میتونه بلبل اشاره به شخصی خوش‌زبان و خوش‌صدا که قدی مثل سرو داشته باشه که مشغول خواندن اوستا به زبان پهلوی بوده. به خاطر شرایط در پرده گفته شده ولی بیت آخر تقریبا جای تردید نمیذاره که حافظ حرفی زده که آشفتگی به وجود آورده و به رندی میگه گویا در شرایط هوشیاری سروده نشده.

همایون در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷:

زندگی بی دوست برای جلال دین زندان است
دوست همه چیز است در فرهنگ او
این غزل که پیشتر بصورت فی البداهه و بی آماد سروده شده بوده با ردیف "بیا بیا بیا بیا" در اینجا "باری بیا رویی نما "شده و زیبایی بیشتری یافته است

رضا بنابی در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۱۴ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۰۸ - از همه کس کناره گیر صحبت آشنا طلب:

ضربت روزگار اگر ناله چو نی دهد تو را
بادهٔ من ز کف بنه چاره ز مومیا طلب
"مومیایی" در ادبیات فارسی مومیایی کردن به روش مصریان نیست بلکه نوعی درمان بیشتر در درمان شکستگی ها و گاهی برای بیماری های دیگر بکار می رفته
اقبال لاهوری غزل دیگری دارد :
من فقیرم بی نیازم مشربم این است و بس
مومیائی خواستن نتوان ، شکستن میتوان
و در میان شعرا نظامی و بیدل اشعار فراوان در این مورد دارند
چه داند استخوان نشکسته قدر مومیایی را
بیدل
توئی کز شکستم رهائی دهی
وگر بشکنی مومیائی دهی
نظامی

امیرشریعتی در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۲۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۷:

هر چی خوندم نتونستم معنای مصراع دوم از بیت اول رو بفهمم...
درود به معنای سلام هست، یا درود به معنای درو کردن؟
با این وزن و قافیه ففط میتوان معنای سلام و تحیت رو اخذ کرد.
لطفا اگر کسی میدونه بنده رو راهنمایی کنه....

مجتبی در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸:

ما زبان را ننگریم قال را ما درون را بنگریم حال را
در وادی حقیقت بزرگترین دیوی که انسان با ان روبروست دیو من است.30 سال که سهل است اگر 3000هزار سال هم درس ادبیات عرفان فلسفه داده باشی و 100000هزار شاگرد تربیت کرده باشی ولی این دیو را از بین نبرده باشی هنوز اسیری.
فریاد که در رهگذر ادم خاکی
بسی دانه فشاندن بسی دام تنیدند
خداوند همه مارا به راه راست هدایت نماید.
السلام علی من التبع الهدی.

احمدآرام نژاد در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۹:

بادرود وعرض ادب:
در مصرع دوم بیت دوم"یعنی که خموش، بیع … که ارزان است"نیاز به تغییر یا افزودن وکاستن یزی نیست
قدما در مواقعی که کلمه ای در آخری حرف خود دارای سکون بود برای خواندن راحت تر حرکتی مانند اِ ویا اٌبه آن حرف ساکن میدادندکه هنوز هم در اکثر مداحی ها رعایت میشودبنابراین مصرع را میتوان اینگونه خواند"یعنی که خموش، بیعٌ … که ارزان است"

سعید کافی انارکی- ساربان در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۵۳ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۰:

نخست آنکه ردیف صحیح در این غزل شیکنک است نه سنگنک و علامه دهخدا ذیل شرح واژه شیکنک آن را به غزل حافظ نسبت داده و سنگنک را خطا و عاری از معنا دانسته است
دوم آنکه به نظر می آید برخی از ابیات توسط کاتبان متعصب حذف شده است تا جزئیات واقعه مشروح در غزل بر خواننده مشکوف نباشد
از این رو با امعان نظر در چند نسخه خطی آن ابیات و تفاوتهای موجود با شرح ابیات گنجور به استحضار می رسد
اگر این غزل را حافظ سروده باشد بی گمان اشارتی به روابط مستور او با شاهزاده جهان ملک خاتون در دوران شیخ ابواسحاق اینجو دارد و با جستجوی مطلبی با عنوان حافظ و یک عشق زمینی راز آلود به قلم نگارنده حقیر این سطوردر متور جستجو گر گوگل به قلم نگارنده حقیر این سطور اطلاعات کاملتری در این خصوص را در خواهید یافت
ابیات مربوطه :
دیدم نگار خویش را بر تخت زر در خواب خوش
من از نهیب عشق او چون بید لرزان شیکنک
یک نیمه نرگس باز کرد از خواب و جنبانیدمش
شد بر رخ همجون مهش زلفش پریشان شیگنک
گفتا که هی ای بی ادب گفتم منم مسکین تو
ناگه کسی یابد خبر ای راحت جان سنگنک
بر روی مویش بوسها می دادم و می گفت او
چون کافران غارت مکن آخر مسلمان شیکنک
گفتم همی خواهم بتا کندر برت گیرم همی
گفتا که اول شمع را برخیز و بنشان شیکنگ
باری به کام خویشتن آوردمش اندر کنار
بانگ نوا زد بعد از آن مرغ سحر خوان شیکنگ

همایون در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۶:

غزل آتش، از غزل های پخته و ناب صلاح دینی که در اوج عرفان شمس و جلالی در دیوان شمس است
هرکسی در کل شناسی در مقامی و جایگاهی متوقف میشود، حتی کسانی که هفت خوان را هم طی میکنند و فنا میشوند و بسمل میشوند تا آتش نشوند و در آتش نروند و از جنس آن نشوند هنوز در خدمت معشوق نیستند، شاید آتش را بشناسند و با آن برخسند و بخوانند و برای همه از آتش بگویند و آتش بپرستند ولی هنوز آتش نشده باشند. این تعریف از کل شدن ویژه جلال دین است و این معنی از معنی های نوین اوست

سعید در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵:

متن شعر احتیاج به بازنگری و ویرایش دارد
به جای گربه یحتمل گریه باید باشد
نور معنی از تضع باختیم؟!
به نظر تصنع باشد!
بازنگری کنید لطفاً

امیر در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:

این شعر رو استاد شجریان در گوشه مخالف سه گاه اجرا کردند که این آهنگ جزو زیرخاکی های استاد هستش و خیلی خیلی هم سخت گیر میاد و خیلی از عاشقای استاد شجریان همه حتی این تصنیف رو گوش ندادن چون آلبوم خاصی برای این تصنیف نبوده و فقط در یک برنامه رادیویی اجرا شده
خواستین؛توی تلگرام به این آیدی پیام بدین تا براتون بفرستم@armic007

فرشید در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

قطعا حداقل یکی از اهداف خواجه, به فکر واداشتن هم وطن هاش بوده و این اتفاق در اینجا افتاده. همتون زنده باشین. از نظراتتون بسیار بهرمند شدم و لذت بردم. زیبایی شعر حافظ در همین عمق و بطن های مختلفش هست. دم همتون گرم. و انشاللله همیشه دیوان حافظ یار و مونستون باشه.

محسن در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۵ - نکوهش بیجا:

بانو پروین در سنینی کمتر از 30 سالگی این اشعار را اینچنین ساده و‌ دلنشین و اثرگذار سروده اند. اگر عمری طولانی میداشتند چه شاهکارهایی از ایشان در دست میداشتیم
روانش شاد

سئنا در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۹:

مصراع اخر همان «گذاری» درست است که شکل امروزین آن اینگونه است: تا کی مرا در انتظار میگذاری

فراز در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:

این حاشیه گذاری های گنجور واقعا ملال آوره. همش دارید غلط املایی میگیرید، اگر 4 تا معنی و تفسیر بگذارید بازخورد و استقبال بیشتری نصیبتون میشه.

احمد نیکو در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:

بسیار تحیر است در دور فلک
اوهام شده است عاجز از غور فلک
چون می نرهد هیچ کس از جور فلک
فریاد چه سود از حمل و ثور فلک

کامران در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

برداشت این حقیر در مورد بیت اول چنین است ؛
تصور میشود که اعیان و اشراف در رختخواب نفیس بهتر میتوانند بخوابند و از خواب خود چنان لذت می برند که متوجه درازی شب نیمشوند، در حالی که فقرا بر رختخواب بوریا و حصیر، خوابی ناخوش دارند و از خواب خود هیچ لذتی نمیبرند و به کرات در طول شب از خواب بیدار میشوند و آرزو میکنند زودتر صبح شود بلکه از این وضعیت بد رهایی یابند...
اما استاد سخن با ظرافت این مضمون را نقل میکند که نه تنها لحاف ابریشمی بلکه هیج رختخوابی آنقدر راحت نیست که بتوان در شب فراق در آن خوابی راحت داشت و متوجه گذر زمان نشد.
در شب فراق در نفیس ترین رختخواب هم نمیتوان راحت خوابید و نیمه شب به کرات از خواب بیدار شده و آرزو میکند که زودتر صبح شود تا از شر این وضعیت رهایی یابد طوری که آنان که در آن شب بدون درد فراق بر حصیر و بوریا خوابیده اند خوابی راحتتر را تجربه میکنند.
بنابر این هر دو مفهوم شب دراز ، همزمان در این تعبیر صدق میکند.

آباندخت در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴:

چاوشی با یک واو!

کامران در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

یا درود... بیت الغزل بلامنازع بیت سوم است :
گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی
روا بود که ملامت کنی زلیخا را
.

۱
۱۶۸۶
۱۶۸۷
۱۶۸۸
۱۶۸۹
۱۶۹۰
۵۴۱۷