گنجور

حاشیه‌ها

سپهر در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۱۰ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل بیست و یکم - الاصل ان یحفظ ابن چاوش حفظ الغیب:

یه بزرگواری نیست ترجمه اینو بزاره ؟

اینجانب در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

بیت پنجم آیا به جای «زدن تو» نباید «ز دم تو» باشد.

رامین عباسی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۵۹ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷:

در بیت چهارم مصرع دوم :
در دامنش آویز که در وی اثری هست
بنظر جفت و جور در میاد

محمد علی شهریزی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دیوانه‌ای که تگرگی بر سرش خورد و گمان برد کودکان بر سر او سنگ می‌زنند:

سلام امیر عزیز
بابت بیت دهم خطاب کننده کیست؟
بنظرم این طور که شما می فرمایید ضمایر دو مصرع متفاوت می شود

علی شاهنوشی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰۷:

این شعر یکی از عمیق ترین مفاهیم را در دو بیت هویدا می‌سازد. این مفهوم که همه ی دنیای هستی و خارجی، بر اساس ذهنیات و تصورات ما عمل می کند. اگر ما دنیا را زیبا و نعمت و عشق بدانیم، چیزی غیر از این نمی‌بینیم. بر این اساس است که بزرگان گفته اند گنج و نیرو از درون ماست.
در جای دیگری مولانا می فرماید:
گنج دل زمین منم سر چه نهی تو برزمین
قبله ی آسمان منم رو چه به آسمان کنی؟
از محبوب ترین رباعیات مولوی از نظر بنده

فرهاد حیدری در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۸ - چالیش عقل با نفس هم چون تنازع مجنون با ناقه میل مجنون سوی حره میل ناقه واپس سوی کره چنانک گفت مجنون هوا ناقتی خلفی و قدامی الهوی و انی و ایاها لمختلفان:

با درود به دوستداران گنجور، بالاخص علاقمندان به مولانا؛
برخی از دوستان طالب شرح و تفسیر هستند، لذا بنده در حد وسع، تعبیر خودم را مرقوم میکنم، البته که این تعبیر شخصی بنده هست و کوچکترین ادعایی بر صحتش نیست. با تشکر.
ابتدا معنی ظاهری:
در این شعر مولانا از مجنون سخن می‌گوید که سوار بر شتری به سوی یار خود در حرکت است، مجنون غرق در سودای لیلی و شترش حیران در پی کره اش است. به محض اینکه مجنون در فکر معشوق، حواسش مختل می شود، شتر که مترصد این حواس پرتی مجنون است، راه کج می‌کند به سمت کره ش!! تا مجنون به خود آید، فرسنگ ها از مبدا دور شده. با چنین وضعیتی، مجنون سالها در راه خواهد بود و به منزل نمی‌رسد، به همین خاطر رو به شترش گوید: من و تو هر دو عاشقیم، در حالیکه معشوق های ما در دو مسیر متضاد هستند، پس همراهی ما مناسبتی ندارد! تو نه میل با من داری نه اختیارت با من است!
از اینجا حضرت مولانا اشاراتی به دو مشبه اصلی شعرش می‌کند، درواقع مجنون استعاره از جان(یا روح آدمیست) و اشتر استعاره از تن(نفس آدمیست)، از این رو مخاطب می‌تواند به سایر مشبهات نیز پی برد، لیلی استعاره از هدف غایی آدمی در این دنیا است، درواقع به حضور رسیدن آدمی را به وصال عشق لیلی تشبیه کرده است. از طرفی هوا و هوس های نفس را به کره شتر تشبیه کرده است. لذا تا مجنون سوار بر این شتر است، نه تنها به وصال نمی‌رسد، بلکه هرلحظه از هدف دورتر می‌شود! (البته به نظر حقیر، از آنجا که اگر شتر، کره ای نداشته باشد، مهارش ممکن و در جهت هدف روان خواهد شد، پس اگر آدمی بتواند هوا و هوسش را حذف کند، می‌تواند سوار بر مرکب خود(جسم فیزیکی) نیز به وصال حق رسد. درست است جسم و تن از جنس متعالی آدمی نیست، اما اولا مرکب آدم برای گذر از این دنیاست و امانت الهیست، ثانیا نمی‌توان آن را رها کرد! لذا به نظر می‌رسد مقصود از فتادن ز شتر، خلاص کردن خود از هوا و هوس نفسانیست، خلاص کردن خود از دلبستگی های دنیوی، از درگیری هایی که مانع صلح ما با خود و دیگران می‌شود.)
حضرت مولانا در ادامه از تضادهای مجنون(جان و روح) و شتر(تن و نفس) می‌گوید. جان(روح) از هجرانِ مقصود و در فقر و نداری(کنایه از اینکه دوری از خدا، نهایت فقر و نداریست) سعی می‌کند به سمت عرش رود، اما تن و نفس مثل شتر از عشق بوته‌ی خاری(چیزی بی ارزش، کنایه از دلبستگی های دنیوی) به زمین چسبیده!! پس مجنون می‌گوید: تا وقتی تو که هلاک و دلبسته ی وطن هستی با منی، به وصل لیلی نخواهم رسید(وطن یعنی جایی که کره‌ی شتر هست، کنایه از دلبستگی های دنیای مادی است، درواقع تن و جسم فیزیکی ما به دنیای مادی تعلق دارد که معنای وطن می‌دهد. بنابراین تا وقتی ما دلبسته دنیای مادی هستیم، دلبسته ی قدرت، ثروت، همسر، فرزند، هوس های مادی و... باشیم، به وصال حق نخواهیم رسید)
مجنون ادامه می‌دهد: تا به حال با تو عمر خودم را تلف کردم، مثل قوم بنی اسرائیل که سال‌ها در بیابان دربه در بودند! بین من و مقصودم فقط دو قدم فاصله بود، اما بخاطر گیر کردن در تله ی تو، شصت سال دربه در شدم و هنوزم به عشقم نرسیدم!!
مجنون خودش را از شتر به پایین پرت می‌کند، این کار باعث می‌شود بدنش تکه تکه و زخمی شود و از قضا یک پایش هم بشکند(این ابیات کنایه از سختی فوق‌العاده‌ی دل کندن از هوا و هوس نفسانی و دلبستگی های دنیاست. حضرت مولانا به زیبایی هرچه تمام تر به شکستن پای مجنون اشاره می‌کند. مجنون می‌خواهد سفرش را پیاده طی کند و از اتفاق پایش می‌شکند، این شکستگی پا چقدر می‌تواند او را از تصمیمش برگرداند؟؟ این شکستگی پا کنایه از ریاضت بی نهایت و قدرت بسیار زیاد وسوسه های دنیوی دارد که می‌توانند آدمی را از رفتن به سمت وصال بازدارد و انسان باید مصمم و اراده ای پولادین برای وصل یار داشته باشد!!) مجنون با اراده ای هرچه تمام تر می‌گوید حالا که پایم شکسته، غلط غلطان به سمت معشوق میروم(مثل گوی در انحنای چوب چوگان، میتونه کنایه از حرکت سریع تر هم داشته باشه)
بعد حصرت مولانا می‌فرماید، به خاطر همین آن حکیم خوش سخن، نفرین می‌کند سواری را که از هوا و هوس نفسانی جدا نمی‌شود.
البته که راه سخت است، اما مگر مجنون به خاطر وصل لیلی خودش را به آب و آتش نزد؟ حال عشق مولی از عشق لیلی کم‌تر است؟ پس مث مجنون گوی شو غلط غلطان به سمت عشق برو، از مشقات و ریاضت های راه هم هراسی به دل راه نده که این راه، راه رسیدن به خداست، خداوند وقتی گوی شدن تو را ببیند(عزم جزم تو را ببیند) تو را به سمت خودش خواهد کشید(مثل چوب چوگان که گوی را با سرعت هدایت می‌کند)
این را بسیار عظیم است و پاداش وصال حق از ثواب زهد تمامی جنیان و انسیان بیشتر است. راهی هم نیست که هرکسی توان طی نمودن داشته باشد، تنها ستوده ترین و شایسته ترین ها می‌توانند به وصال حق برسند، والسلام.
مجددا تاکید می‌کنم که اینها برداشت های شخصی بنده است، اگر تعابیر حقیری چون من بر خلاف نظرات کسی است، ارزش ستیز ندارد، لذا ضمن پوزش از دلخوری احتمالی برخی از دوستان، پیشنهاد می‌دهم آن دسته از دوستان وقت گرانبهای خود را برای حقیری همچو منی هدر ندهند.
آرزوی شادمانی و سلامتی برای همگان دارم...

امیرحسین ۹۸.amirhosein@gmail.com در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱ - آغاز داستان:

این شعر یکی از زیبا ترین حسن تعلیل‌هایی است که من در اشعار فارسی مشاهده کردم. آن جا که صدای بلبل را به مویه‌ی آن برای اسفندیار به زبان پهلوی بیان می‌کند

پارمین در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:

به نظر من خیام نه بی دین بوده نه دین دار خدای خودش رو داشته و نهایت اعتقاد و بندگی رو به جا می‌آورده. هر کسی برداشت خودش رو از شعر داره زیبایی ادبیات و شعر ها همینه مثل ریاضی نیست که همیشه دو ضربدر دو بشه چهار. شعر های خیام پر از درس زندگیه.

قلی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش:

آیا در نسخه های قدیمی دیوان وحشی "سد" آمده است یا صد؟

حمید در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳ - تو بمان و دگران:

وایی حمید هیراد هم اینو خونده ینی اشکه که میریزه ها

محسن در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۳:

یاران به مرافقت(دوستی و رفاقت) چو دیدار کنید
شاید (شایسته است) که ز دوست یاد بسیار کنید (منظور دوستانی که نیستند یا در این جهان و یا در آن مکان)
چون باده خوشگوار نوشید به هم (در قدیم نوبتی مینوشیده اند و همه در یک پیاله)
نوبت چو به ما رسد( که حضور نداریم) نگونسار کنید
در قدیم پس از یک دور، پیاله ای هم به روی زمین به یاد دوستان غایب می ریخته اند حافظ میفرماید اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک

Taji Samii در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در تعلیم طی طریق معرفت:

کاملا درست گفتند،درکند عشق،اشتباه تایپ شده ودرکمندعشق درسته،ازمسئولین سایت درخواست میکن اصلاح کنند

امیر در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱ - ماه بر سر مهر:

سلام برداشت کلی دو بیت اول چی میشه

امیر در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱ - ماه بر سر مهر:

سلام ببخشید برداشت بیت اول و دوم و میشه بگید

علی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:

هر چه گویی ای دم هستی از آن
پرده دیگر بر او بستی بدان
گر چه تفسیر زبان روشنگر است
لیک عشق بی زبان روشن تر است
یک ظرافت و لطافت خاصی در این غزل هست که هر چه بگویی حق مطلب را نمی توانی بیان کنی
پس خموشی پیشه کن و از ظن و گمان ملاف و آنچه نمی دانی نگو

حمزه بصیری در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷ - نالهٔ ناکامی:

درود بزرگواران.
نظرات دوستان را خواندم اما جای تاسف که به معنی بیت هفتم دقت نکردید و بنده را متعجب کردید.
در بیت هفتم منظور از دریتیم پیامبر اکرم است و خودش را به پیامبر تشبیه کرده که حضرت محمد در سن 6 سالگی پدرومادرش را از دست داد. بخاطر همین شهریار میگه داغ پدر دیدم و هوس دامن مادر کردم. کنایه از پیامبر بودنِ در یتیم در فرهنگ نامه ها نیز ثبت شده و نمونه های زیادی داریم که شاعران دریتیم را به کنایه مورد استفاده قرار دادند.

بیان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۸:

«آن آتش سوزنده» اشاره است به علت تجلی هستی که همان عشق حقتعالی به خودش است
عشق در پیکره کفر نمونه اش ابلیس است
عشق در پیکره ایمان نمونه اش اولیا و امامان اند

آزادبخت در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۴۴ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح علی‌بن محمد:

کِشنده نی و سرکش نی و توست
این شعر بیگمان کشنده با کسره است و یاداور شعر بسیار معروفیست که ترجمه اش اینست
نه راهش کج شود از تیز پایی
نه رفتش کند می گردد به پیچان

حسین واعظی نژاد در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۳۷ - حکایت زنده دلی که با مردگان انس گرفته بود و از زندگان فرار می نمود:

گفت پلیدان به مغاک اندرند
پلیدان صحیح است

nabavar در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

گرامی مهدیه
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
منظور از دو سه، وفا، خبر وصل و مرگ رقیب است

۱
۱۶۴۲
۱۶۴۳
۱۶۴۴
۱۶۴۵
۱۶۴۶
۵۴۵۱