همایون در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵۶:
از غزل های بسیار شیوا و پخته محصول دوستی و همنشینی با صلاح دین
عارف همیشه از یک تو واز یک غایب صحبت میکند که به تمامی در وجود خود او جای دارد گویی عارف همیشه در جستجوی خویشتن است و این کار را وقتی به زیبایی صورت می بخشد که دوستی مهربان و مهریار و مهرپویا در کنار خود دارد
این غزل را میتوان 'مادر دولت' و یا 'دختر جان' و یا 'جمال خرد' و 'مجلس دل' نامید
انسان نه نام مشخص دارد و نه تعریف معینی
بلکه هر روز شراب تازه ای و مستی دیگری و دولت فرخنده تری را بدست میاورد و به هستی میاورد همچون دختر جان و دختر تاک
دوست برای جلال دین دولت است که روزگار او را میسازد و دولت او را تازه و با سامان
و دل شاعر را دگرگون و خرد را مجنون میکند تا ماه دیگری و گلی تازه و لاله رخی نو و شرابی شاده تر بیاورد و هستی را عاشق و انسان را معشوق و عشق را شکر اندر شکر خبر اندر خبر و نظر اندر نظر و شاه هستی سازد
رضا در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵:
در بیت دوم به جای به سر صدر بر سر صدر مناسب تر به نظر میرسد
مهدیه در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:
بود آیا که فلک زین دو-سه کاری بکند
چرا "دو-سه"؟ منظور خاصی مطرحه؟
امیر در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۲:
سلام
استاد علی نژاد هر چند در خواندن شعر مذکور سلوک عرفانی ادا نموده اند ولی این شعر در طرب آمدن مهمان و یار است پس لحن طرب انگیز در وصل دلدار لازم و واجب است همایون شجریان این مضمون را به نظر حقیر بهتر و رساتر اجرا نموده اند. ضمنا در اشعار مولانا دف جز لاینفک سروده ها است و استفاده از تار و سه تار در مرتبت دوم حادث میشود در ترنم نوا ،موسیقی همایون شجریان بسیار بجا می باشد
خیلی ناشناس در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۹۶:
به نظرم سَماع درستتر است تا سِماع.
مجتبی اکرمی در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۵۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۷:
یافت گم کردنی میخواهد اما چاره نیست
کاش گم گردم ، چه سازم؟ گم شدن گم کرده ام
سامان در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶:
روفیا...بسیار توجه جالبی کردید...حالها رفت...
مجید صداقت در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۷ - حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان:
درود بر دوستان عزیز
امروز داشتم از دفتر مثنوی مولانا این شعر زیبا رو میخوندم که یادِ کلاس های بینش دانشگاه افتادم
آن یکی نحوی به کشتی در نشست
رو به کشتیبان نهاد آن خودپرست
گفت هیچ از نحو خواندی گفت لا
گفت نیم عمر تو شد در فنا
دلشکسته گشت کشتیبان ز تاب
لیک آن دم کرد خامش از جواب
باد کشتی را به گردابی فکند
گفت کشتیبان بدان نحوی بلند
هیچ دانی آشنا کردن بگو
گفت نی ای خوشجواب خوبرو
گفت کل عمرت ای نحوی فناست
زانک کشتی غرق این گردابهاست
محو میباید نه نحو اینجا بدان
گر تو محوی بیخطر در آب ران
آب دریا مرده را بر سر نهد
ور بود زنده ز دریا کی رهد
چون بمردی تو ز اوصاف بشر
بحر اسرارت نهد بر فرق سر
ای که خلقان را تو خر میخواندهای
این زمان چون خر برین یخ ماندهای
گر تو علامه زمانی در جهان
نک فنای این جهان بین وین زمان
مرد نحوی را از آن در دوختیم
تا شما را نحو محو آموختیم
فقه فقه و نحو نحو و صرف صرف
در کم آمد یابی ای یار شگرف
آن سبوی آب دانشهای ماست
وان خلیفه دجلهٔ علم خداست
ما سبوها پر به دجله میبریم
گرنه خر دانیم خود را ما خریم
باری اعرابی بدان معذور بود
کو ز دجله غافل و بس دور بود
گر ز دجله با خبر بودی چو ما
او نبردی آن سبو را جا بجا
بلک از دجله چو واقف آمدی
آن سبو را بر سر سنگی زدی
گرچه میدانم همهءما اشراف به معانی داریم یا حداقل با یک جستجوی ساده در فرهنگ لغت معانی درست کلمات رو پیدا می کنیم اما زیبایی ادبیات وزبان فارسی به این است که باخواندن یک شعر میتوان برداشت ها و پیوست های متفاوتی را برشمرد . داستان از این قرار است که یک عالمی که در علم صرف و نحو ادعایی دارد سوارکشتی می شود وبه کشتیبان میگوید آیا از علم نحو چیزی میدانی؟
با شنیدن کلمه نه از سوی کشتیبان، عالم به او میگوید که نصف عمرت در فناست ومرد کشتیبان دلشکسته و نا امید می شود. ولی جواب مرد عالم را نمیدهد، تا اینکه گردابی کشتی را در برمیگیرد. مرد کشتیبان به علامه میگوید آیا شنا کردن بلدی؟مردعالم پاسخ میدهد نه!. مرد کشتیبان به او میگوید، کل عمرت ای نحوی فناست چونکه کشتی دراین گرداب غرق میشود، محو میباید نه نحو اینجابدان گرتو محوی بی خطر در آب ران. باید از خود بگذری، خودبینی و خودپرستی و غرور را اگر کنار بگذاری از این دریای متلاطم عبور خواهی کرد . دریا انسان مرده رو روی آب نگه میدارد، یعنی کسی که مرده شود از اوصاف بشر، در اصل مولانا میخواهد بگویید
مانند علم صرف ونحو به ظاهر کلمات یا کسی نگاه نکنید بلکه آن چیز که افراد را متمایز میسازد باطن آنان است، نه ظاهر.
..
...
بگذریم
به کلاس بینش دانشگاه بر میگردیم، جایی که استاد صرف ونحو اصرار داشت نماز بچه ها را تصحیح کند.
به اصلاح هرچه والضالین رو بیشتر می کشیدی بیشتر مورد تشویق استاد قرار میگرفتی .تا اینکه نوبت به من حقیر رسید. استاد نیش خندی زد وگفت نمازت را بخوان. من شروع به خواندن نماز کردم به والضالین که رسیدم استاد گفت والضضضضضالین. من هم به استاد گفتم چرا زمانی که این همه کلمات خوب در نماز هست ما باید به کلمه گمراهان اینقدر توجه کنیم وخوبی ها رااصلا نبینیم. امروز درسی که از شعر مولانا می گیریم اینست که هیچ زمان ظاهر بین نباشیم وبیشتر به باطن هر چیزی توجه داشته باشیم.همیشه استوار باشید
محمد در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:
سلام ، در نسخه مرحوم قدسی آمده است: گرچه "صبا" همی برد ، قصه من به هر طرف.
به نظر استفاده از صبا به جای سخن لطیف تر و شاعرانه تر است چرا که سخن و قصه هر دو یک جنس اند.
Tahmine G در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
این تن اگر کم تندی یعنی: اگر این جسم من( پله عقل و آگاهی قابل ترجمه برای انسان زمینی) کمتر تلاش کنه
راه دلم کم زندی یعنی: کمتر به دست و پای دل بپیچه و کمتر راهزنی دل را بکند ( راهزنان در مسیر اصلی راه کاروان را می بستند و راه می زدند)
راه شدی یعنی: از راه اصلی خارج میشود (دل) برای اینکه تن نتواند راهزنی اورا بکند
تا نبدی این همه گفتار مرا یعنی: این همه شعر برای من نبود( وقتی که دل از دست جسم می گریزد و در واقع جسم نمیتواند کلام او را به صورت ظاهری در آورد شعر پایان می یابد)
در واقع شعر در دل جریان دارد ولی وقتی که توسط تن( عقل) ترجمه می شود به صورت شعر زمینی سروده می شود.
تک بیت در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح شمسالدین حسین علکانی:
درود آقای مهدی
بله وزن درست هست فعلاتن رو بنا بر اختیارات شاعری و اختیار تسکین دو هجای کوتاه تبدیل به یک هجای بلند شده ، این اختیار فقط در اولین رکن نباید استفاده بشه در رکن دوم ، سوم هم اگه استفاده نشه بهتر هست ولی مشکلی ایجاد نمی کنه ، و حافظ به کرات در رکن آخر از این قاعده استفاده کرده
برقرار باشید
درویسی در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:
وه که بس پاینده بد عطار ما
در مقامات تبتل تا فنا
منطق الطیرش که پاینده ست و بس
هر زمان ما را شود فریاد رس
پرده از اسرار ره برداشته
هیچ پاسخ را فرو نگذاشته
جای آن باشد که گوییم این کلام
بر روان شیخ بادا صد سلام
غلامحسین درویشی
ندا در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷:
بیت چهارم اشتباه نوشته شده.
گو یک زبانه بر سرِ آن صد زبانه باش
(دیوان وحشی، به تصحیح سعید نفیسی، ص 116)
مهدی در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۱۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح شمسالدین حسین علکانی:
زمین دنیا، بستان زرع آخرتست
وزنشه درسته؟ هرجوری می خونم درست در نمیاد
محمود عبادی در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:
آقا یا خانم یاسی
اگر انتظار ارید که سعدی مثل شما فمنیست بوده باشد زهی خیال باطل . جرا که در عهد سعدی حتی چنین تفکری وجود نداشته است. مضافا سعدی در مقام اثبات چیزی از طریق مثال زدن است. طبیعی است بین زن ومرد از لحاظ ظاهر و از لحاظ بیولوژیک تفاوت هائی است.
علی در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۵:
لطفا تصحیح شود:
که این مرد بیدار و روشن روان ----> که ای مرد بیدار و روشن روان
علی در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۴:
لطفا تصحیح شود:
چنین گفت موبد که این نیک بخت ----> چنین گفت موبد که ای نیک بخت
علی در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۲:
لطفا تصحیح شود:
چو اندر کیخسرو آرم به یاد ----> چو اندرز کیخسرو آرم به یاد
تک بیت در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:
مهیار جان شما بزرگوارید
منم مثل شما فقط یک شاعر هستم از این دریای بیکران فقط قطره ای رو چشیدم
خوشحال میشم اگر مشورتی خواستید ، زنده باشی هم کیش (شاعر جان )
آزادبخت در ۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح علیبن محمد: