نصرالله در ۴ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۲ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۹ دربارهٔ فایز » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۰:
ابن بجای بن درسته
نصرالله در ۴ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۲ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۸ دربارهٔ فایز » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۲:
الحان بجای لحان درسته
نصرالله در ۴ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۲ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۳ دربارهٔ فایز » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۹۶:
بنظرم بجای کشت باید گشت نوشته می شد..
گشت و پیچ منظور چرخش تنبان محلی زنان در منطقه دشتستان است
عبداله در ۴ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۲ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:
تبریز واذربایجان بزرگ در زمان مولوی مخلوط جمعیتی ارامنه ومسلمانان و.... بودند
کورش قیصری نیا در ۴ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۲ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۸ - شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را:
تا دل اهل دلی نامد به درد
هیچ قومی را خدا رسوا نکرد
لطفا بجای کلمه قرنی که اشتباه است کلمه قومی را جایگزین و ویرایش کنید . زیرا رسوا کردن به قرن منتسب نمیشود و مربوط به قوم است . با تشکر
علی محمدی در ۴ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۲ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱:
بعضی ها بر این باورند که حکایت های شاهنانه حقیقی است در حالی فردوسی کتاب تاریخ ننوشته و نامهای که در اشعارش بکار می برد اکثرا مستعار است اما برای انها حقیقتی وجود دارد که فردوسی هدفش بیان ان حقیقت نیست البته بعضی نامها حقیقی است اما حکایت فردوسی به حقیقت ان نامها ارتباطی نداد مثل همین اسکند ر که در اینجا از نام اسطو هم استفاده شده و لی انچه واقع می شود به ان دو اصلا ربطی ندارد فردوسی داستانی را بر این دو نام بزبان شعر می نویسید که مردم با علاقه مندی انها را بخوانند تا زبان پارسی زنده بماند در این حکایت اسکند = کوروش است که سد ذوالقنین در انتهای کوه قفقاز به دریای خزر نوشتهتا ادربایجان را از هجوم ترکان تاتار و مغول حفظ کند و کرد و ترکان از طرف شرق خزر امدندو ایران و اذربایجان را اشغال کردند و زبان ترکی را به اذربایجان وارد کردند تا ان زمان مردم اذربایجان به زبان تاتی که از پهلوی جدا شده سخن می گفتند و اسکندر به معنی یاوری کننده است که مردم تات زبان اذربایجان ان زمان به کوروش داده اند چون بر انها کمک کرد و با ساختن سد ذوالقرنین = در بند و جلوی هجوم تاتار و مغول = یاجوج و ماجوج را سد کرد
سعید در ۴ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۲ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۸ - حکایت:
موضوع: غلط املایی
حسن بود آن ز صورت عذار
(عذرا صحیح است. همقافیه صحرا)
عذر وامق نهاده بر صحرا
موسوی فاخر fakher۱۳۳۸@gmail.com در ۴ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۵۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹۰:
در این مصرع: وقت آن کس خوش گردد سرخوش از پیمانه اش
بین خوش و گردد «که» باید اضافه شود
عبدالهی در ۴ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۲:
این غزل شورانگیز از مولوی و شعر فارسی تنها با فریاد دل استاد شجریان غوغا میکند. گوش دهید و لدت ببرید.
نصرالله در ۴ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ فایز » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۲:
بجای «کنند مردم» که سکته وزنی داره بهتر بود بنویسند
«کند هرکس» خیلی خیلی موزون تر میشه
محسن در ۴ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان:
پاسخ به مجید:
زمین نسبت به موجودات روی آن ساکن است و اشتباهی در کار نیست؛ هدف سعدی هم استفاده تمثیلی است، نه واقعیت علمی، که کاملا درست بکار برده؛ اثبات متحرک بودن زمین هم حاصل کارهای گالیله، کپرنیک و کپلره و در این مورد جوردانو برونو نقشی نداشته.
پدرام در ۴ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:
چشم بد دور کز آن تفرقه خوش بازآورد
بر اساس نسخه غنی
اصلاح فرمایید
آزادبخت در ۴ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۶:
نه زبان و نه سبک به رودکی مبرد - از کسی به نام غواص اورده اند اینرا
سوره صادقی در ۴ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:
درباره ماه نو اگر به جنبه نجومی آن توجه داشته باشید مفهوم بیت را خوب مشخص میکند: ماه نو چنان نازک است که به راحتی دیده نمیشود و اصولا تخصصی در بین اهالی نجوم بوجود آورده سالیان سال، به اسم رویت هلال و شکار ماه نو. فاکتورهای متعددی هم دارد که اصولا قابل رویت باشد یا نه که بحث تخصصی است. معمولا ارتفاع ماه نو بسیار کوتاه است از افق و چه بسا تا شکار شد (دیده شد)، غروب میکند یا چنان نزدیک به خورشید است که نور خورشید مانع دیدنش میشود. خلاصه اینکه بینندگانش را و رویتکنندگانش را گاه بیچاره و مستاصل میکند انقدر که به دنبالش میگردند و گاه به محض رویت شدن ناپدید میشود و به قول حافظ اینجا در نقاب میرود. شکلش هم که هلالی بسیار نازک است و مجموعه اینها ایماژ بسیار زیبایی در غزلهای حافظ ایجاد کرده درباره ابرو نمودن یار که همچون شکار کردن ماه نوست.
پریا در ۴ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰:
درود. دوستم یک نفر رو دوست دارد. ولی آن شخص ظاهرا علاقه ای به دوستم ندارد. از دیوان حافظ فال گرفته که از احساس ایشان با خبر شود. یعنی بفهمد که که آیا علاقه ای بهش دارد؟ این غزل آمده. لطفا براش معنا کنید .
مهدی در ۴ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:
این شعر یکی از زیبا ترین و فلسفی ترین شعریست که از زبان یک شرقی کفته شده جه چالش کشیدن و سئوال کردن از خدا وبر هم زدن که نظمی وجود ندارد یک سئوال بی جواب؟
ریحانه در ۴ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷:
هرچه در این شعر نظر میکنم معشوق را جز خداوند باری تعالی نمی بینم.
گرچه ظاهر شعر عشق دنیوی باشد.لکن تماما تجلی گه ایزدمنان است.
چه اوست که در شرق و غرب عالم است(چگل و ختن)
چه اوست که سایه اش بر سر تمام موجودات موجب اطمینان خاطر است
چه اوست که عشقش موجب انگشتری سلیمانی بر دست و دولت است
ااوست که همه ی عالم را مسخر انسان ساخت...
چه اوست که هرچه هوادار داشته باشد تولیش موجب تقرب بیشتر و تبری از دشمنانش نیز...
اگر از دلی پیمان شکن سخن میگوید مقصود توبه است که برای عاشق الهی شیرین ترین لحظه مناجات است
در بیت آخر نامی که برده شده میتواند معرف دوستی با دوستان اهل معرفت باشد.که خود مقدمه ایی برای عشق بازی با پروردگار عالم است.
آرش در ۴ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:
مهدی در ۴ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۰۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۱۷:
در تاجیکستان پاییز را «تیرهماه» میخوانند.
براتی در ۴ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۲ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۳۱ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴: