گنجور

 
شهریار

چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی

چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی

به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود

چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی

منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم

تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی

بیا که با همه نامهربانیت ای ماه

خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی

بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد ،کس

نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی

زکات قامت چون سرو ناز و زلف دوتا

بیا که پشت من از بار غم دوتا کردی

منت به یک نگه آهوانه می بخشم

هر آنچه ای ختنی خط من خطا کردی

اگرچه کار جهان بر مراد ما نشود

بیا که کار جهان بر مراد ما کردی

هزار درد فرستادیم به جان لیکن

چو آمدی همه آن دردها دوا کردی

کلید گنج غزل‌های شهریار تویی

بیا که پادشه ملک دل گدا کردی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۳۱ - ماه بر سر مهر به خوانش نوح منوری
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیرخسرو دهلوی

به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی

چو جان به سینه درون آمدی و جا کردی

خدنگ ناز چو از غمزه راست بگشادی

به دل درست زدی، گر ز تن خطا کردی

من ار چه تیغ زنم، دل ز تو جدا نشود

[...]

خواجوی کرمانی

چه چرم رفت که رفتی و ترک ما کردی

به خوان ما خطی آوردی و خطا کردی

گرت کدورتی از دوستان مخلص بود

چرا برفتی و با دشمنان صفا کردی

کنون که قامت من در پس تو شد چو کمان

[...]

کلیم

خموش باش دلا عرض مدعا کردی

زبان به بند، سر گریه را چو وا کردی

ز شوخی ارچه بیکجا قرار نیست ترا

برون نمی روی از خاطری که جا کردی

بگلشن از قدمت داغ لاله مرهم یافت

[...]

سیدای نسفی

چه کرده ام که مرا همدم بلا کردی

به درد و محنت ایام مبتلا کردی

چنین که رسم تو بیگانه مشربی بودست

چرا ز روز ازل با خود آشنا کردی

به چشم اهل نظر همچو سرمه جایم بود

[...]

حزین لاهیجی

به جلوه، جامهٔ صبر مرا قبا کردی

به یک نگه، من و دل را، ز هم جدا کردی

مشام یوسف اگر می شنید بوی تو را

هزار جامهٔ جان در غمت قبا کردی

دلم ز داغ تو ای عشق، کام خویش گرفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه