چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی
به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود
چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی
منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم
تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی
بیا که با همه نامهربانیت ای ماه
خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی
بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد ،کس
نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی
زکات قامت چون سرو ناز و زلف دوتا
بیا که پشت من از بار غم دوتا کردی
منت به یک نگه آهوانه می بخشم
هر آنچه ای ختنی خط من خطا کردی
اگرچه کار جهان بر مراد ما نشود
بیا که کار جهان بر مراد ما کردی
هزار درد فرستادیم به جان لیکن
چو آمدی همه آن دردها دوا کردی
کلید گنج غزلهای شهریار تویی
بیا که پادشه ملک دل گدا کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از محبوب خود میخواهد که به او برگردد و با محبت و مهربانی، روابط را ترمیم کند. او به یادآوری میآورد که چگونه محبوبش به راحتی بیوفایی کرده و محبت را فراموش کرده است. شاعر از درد و ظلمی که تحمل کرده سخن میگوید و به محبوب خود میگوید که تنها با یک نگاه، میتواند تمام غمها و دردهایش را برطرف کند. او عشق و وفاداری خود را نسبت به محبوب ابراز میکند و در نهایت از او میخواهد که با آمدنش، زندگی را شیرینتر کند و دردها را به شادی تبدیل نماید. در کل، شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و حسرتی است که شاعر به محبوب دارد.
هوش مصنوعی: چرا دوباره به یاد کسی که با او آشنا هستی افتادی؟ چرا روش غریبه بودن را کنار گذاشتی؟
هوش مصنوعی: تو همیشه با قهر و ظلم زندگی کردی، اما حالا چرا با محبت و وفا پیش آمدی؟
هوش مصنوعی: من کسی هستم که سختیها و بدیها را تجربه کردهام ولی همچنان وفادار ماندهام. تو اما محبت و وفاداری را دیدهای و با من بدی کردهای.
هوش مصنوعی: بیا که با وجود همه بیمهریهایت، ای ماه زیبا، خوش آمدی و همراه خود گل و تازگی آوردهای.
هوش مصنوعی: بیا که زیبایی و حجب و حیا چشمان تو به قدری است که هیچکس از تو نمیپرسد چرا چنین کاری کردی.
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی تو مانند قامت سرو است و موهایت چون دو رشته است. بیا و ببین که چقدر غم بر دوش من سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: من به خاطر یک نگاه عطرآگین و دلربا، هر چیزی را که از دست دادهام به تو میبخشم، حتی اگر خطایی در کار من باشد.
هوش مصنوعی: هرچند که کارهای دنیا به میل و خواسته ما پیش نمیرود، اما بیا که تو همیشه به خواسته ما رسیدی.
هوش مصنوعی: هزاران رنج و غم به جانم فرستاده بودیم، اما هنگامی که تو آمدی، همه آن دردها را درمان کردی.
هوش مصنوعی: تو همان کلید رازهای عشق و شعرهای شهریار هستی، بیا که تو قلب من را به عزیزترین مخلوق تبدیل کردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی
چو جان به سینه درون آمدی و جا کردی
خدنگ ناز چو از غمزه راست بگشادی
به دل درست زدی، گر ز تن خطا کردی
من ار چه تیغ زنم، دل ز تو جدا نشود
[...]
چه چرم رفت که رفتی و ترک ما کردی
به خوان ما خطی آوردی و خطا کردی
گرت کدورتی از دوستان مخلص بود
چرا برفتی و با دشمنان صفا کردی
کنون که قامت من در پس تو شد چو کمان
[...]
خموش باش دلا عرض مدعا کردی
زبان به بند، سر گریه را چو وا کردی
ز شوخی ارچه بیکجا قرار نیست ترا
برون نمی روی از خاطری که جا کردی
بگلشن از قدمت داغ لاله مرهم یافت
[...]
چه کرده ام که مرا همدم بلا کردی
به درد و محنت ایام مبتلا کردی
چنین که رسم تو بیگانه مشربی بودست
چرا ز روز ازل با خود آشنا کردی
به چشم اهل نظر همچو سرمه جایم بود
[...]
به جلوه، جامهٔ صبر مرا قبا کردی
به یک نگه، من و دل را، ز هم جدا کردی
مشام یوسف اگر می شنید بوی تو را
هزار جامهٔ جان در غمت قبا کردی
دلم ز داغ تو ای عشق، کام خویش گرفت
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.