گنجور

حاشیه‌ها

آزادبخت در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۲۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:

تک تک مصرع ها و بیتهای شعرهای سعدی خصوصا قصایدش کتابیست و انچنان اسان گفته که هر ابلهی ببند بگوید این که چیزی نیست ولی دانایان روزگار عاجز باشند مانندش بیاورند
ببنید بیت را
ما بین اسمان و زمین جای عیش نیست
یک دانه چون جهد ز میان دو اسیا
گویی میبینمش که بالای منبر نشسته است و مخاطبانش را می بیند که از همه گون مردمان است
انچنان استادانه میگوید که در دل روستایی مینشیند در دل عارف مینشیند در دل مسلمان و کافر مینشیند ادم درک نمیکند این رسایی از کجا امد و نادان گمان میکند چیزی نگفته اما ببنیم که نمیگوید روی زمین جای عیش نیست میگوید ما بین زمین و اسمان
وقتی کسی میگوید فلان جا جای عیش نیست یعنی جای امنبطلبید اما نه روی خاک و نه روی
و نمیگوید روی زمین بلکه می گوید مابین اسمان و زمین - این اصلاح تا کنون برای جای خطر میگویند میان زمین اسمون -
یک دانه چون جهد ز میان دو اسیا
جانم به این خدای سخن

آزادبخت در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:

دوستی که گفت سعدی شافعی است با اینکه ان زمان بیشینه اهل فارس شافعی بودند و دایی و پدر بزرگ مادری ش شافعی بودند گمان نمی کنم سعدی شافعی بوده باشد چرا که من در تاریخ 17 شخص از شیراز از علمای حنبلی دیدم که همگی در عصر سعدی بودند و از یاد نبریم که میگوید همه قبیله من عالمان دین بودند و از انجا که سعدی گفته بود در جامع بعلبک سخنرانی میکردم و بعلبک از شهرهای شیعی است گمان میکردم با وجود بسیاری مدایح علوی شیعه بودم که در جامعه بعلبک هم سخنرانی میکرده انگاه تحقیق کردم دیدمدر بعلبک ان زمان خنبلی هم بوده و اینکه امروزه شافعی نزدیک تر به شیعه دانسته میشود و حنبلی دورترین این نسبت به هر زمان فرق میکند یک زمان حنفی ها به شیعه نزدیک تر بودند تا شافعی و پیش از ابن تیمیه
در زمان سعدی در بیش از دو قرن عجیب علمای حنفی به تشیع نزدیک میشوند تا جایی ککه یکی از علمای بزرگ حنبلی در ذم ابوبکر حدیث میگفت و میخواند
حنبلی رافضی اشعری
هذه احدی عبری
و سبط ابن جوزی در جامع دمشق ذکر مصیبت میگفت و گریه میکرد و خود ابن جو.زی بزرگ یزید را لعن میگفت و کتاب نوشت در این باره - و همان زمان شافعی ها از تشیع دور بودند و حتی با مذاهب سنی هم مشکل داشتند نمونه اش نظام الملک -
اما اینکه در نظامیه بوده و نظامیه خاص شافعیان بوده درست است اما میدانیم که با همه سختگیری نظام الملک و اداره مدارس نظامیه داشتند بسیاری توانستند با تظاهر به شافعی بودن وارد نظامیه بشوند و حتی پایه استادی داشته باشند
وانگهیبه قول استاد بزرگمان سعدی گفته مرا در نظامیه ادرار بود در نظامیه ادرار داشته ههههه
اما سعدی مفتی ملت اصحاب نظر است عاشق محمد و ال محمد است مسلمان است و اهل سنت خانواده او هستند و با جهانیان برادر است
سعدی تنها شاعریست که مخاطبانش را جان برادر خطاب کرده و البته غزلیات اتشینش عشق را باید در غزل سعدی دید و چشید عشق خالص بی غش عرفان و مصلحت
مرا شکیب نمی باشد ای مسلمانان
ز روی خوب لکم دینکم و لی دینی

ارمغان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۱:

غزل ؛ ما در ره عشق تو اسیران بلاییم
منسوب به مولانا است
احساس می کنم این غزل از خود شمس باشد .

آزادبخت در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:

پیغمبر، آفتاب منیر است در جهان
الش ستارگان بزرگند و مقتدا
-
ببنیم که سعدی در این قصیده در هر بیت برای بیت بعدی دری باز میکند پس از علی گاه مدح ال رسول و شهیدان کربلا و بنی فاطمه است وکلمه الش به نزدیک ترین بیتهای این بیت جور میاید و نیازی به بازگشت به بیتهای بسیار بالا تر نیست

پاینده ایران در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۲ - گفتار اندر گردش روزگار:

درود بر شما؛
تو با خلق نیکی کن ای نیکبخت
در یکی از نسخ معتبر کلمه نیکی بجای سهلی آمده بود.

بابک در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۹:

به نقل از منوچهر جمالی: این از خدا یا حقیقت ، گریختن ، و از او پنهان شدن ، ولی از او، باز یافته شدن ، « بازی همی‌شگی جفت انسان و خدا » هست ، چون انسان ، ماهئی هست که سرقلاب در کامش افتاده هست، و هرچند او به تک دریا می‌شتابد تا از صیادش ، بگریزد ، ولی شکارچی با همین رشته پیوند ناپذیر ، جفتش را می‌یابد .

زهرا در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۵:

بله این شعر نشانه ای از مردسالاری نداره ولی اینا چی؟
فضل مردان بر زن‌ای حالی پرست
زآن بُوَد که مرد پایان بین‌تر است
**
عقل را شودان و زن را حرص و طمع
این دو ظلمانی و منکر، عقل شمع
**
خواب زن کمتر ز خواب مرد دان
از پی نقصان عقل و ضعف جان
**
وصف حیوانی بُوَد بر زن فزون
زآنکه سوی رنگ و بو دارد رکون
در این ابیات زن اساسا ضعیف، ناقص العقل، حریص،حیوان و کم تر از مرد شمرده شده اصلا از مولانا چنین انتظاری نداشتم.
زن با همچین اوصافی باید بره بمیره که ):
هر کس دیگه بود اصلا تحت تاثیر قرار نمیگرفتم ولی چرا مولانا؟؟!

پژمان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:

@نگار: خانم نگار عزیز، بیتهای این چنین که در اشعار بسیاری از شاعران دیده می شود، شایسته است که در بازه زمانی خودش قضاوت شود. نقد به نگاه جنسیتی در پنجاه سال اخیر است که پا گرفته و همچنین نگاهی که به زنان در جوامع مختلف هست، در صد سال اخیر رشد کرده و بالنده شده. نمی توان به سعدی یا مولانا خرده گرفت که نگاه های جنسیتی داشته اند چون با توجه به شرایط جامعه زمان خودشان و برای ارتباط بیشتر با مخاطب از تمثیلهایی استفاده می کردند که بتوانند با مخاطب آن روز ارتباز برقرار کنند.

محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۵:

با درود و سلام
شماره این غزل
کتاب: کلیات دیوان شمس تبریزی
اثر : مولانا جلال الدین محمد بیخی مولوی
مقدمه: داکتر جواد سلماسی زاده
تصحیح و غلط گیری: کاظم کاظم زاده ایرانشهر - عباس ایمانی
نوبت چاپ: دوم - 1378
چاپ: اقبال
2056 نوشته شده. و در گنجور 2055./ این اشتباه شماست یا چاپ اقبال؟

محمدعلی آتش سودا در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۲:

در بیت سوم جت را به جست اصلاح کنید:
میخواره جست از پل...

علی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۷:

در خانه ی نقشینی دیدم صنم چینی
در دفتر ششم داستان آخر رموز خانه ی نقشین صنم چینی را توضیح داده

علی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۳۹ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲:

بیت اول
تا کی کنم از طرّه طرّار تو فریاد
تا کی کشم از غمزه غمّاز تو بیداد
این شعر را استاد بیژن کامکار در آلبوم "دف و نی" خوانده اند

بدون اسم در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

سلام
در این قشمت پیش من جز سخی غلطه پیش من جز شخن سخی در این شعر معنی نداره

فردوس در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۳۴ دربارهٔ سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶۴ - الوحدة خیر من جلیس السوء‌، والجلیس الصالح خیر من الوحده:

چرا در اصلاح نوشته های اشتباه اهتمام نمی ورزید؟

پژمان گراوند در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۳ - بیان آنک حصول علم و مال و جاه بدگوهران را فضیحت اوست و چون شمشیریست کی افتادست به دست راه‌زن:

منظور از بیت بصورت عامیانه اینه که دادن تیغ برنده رو دست زنگی(سیاه پوست) مست بدی که خودش خیلی خطرناکه اما خطرش کمتر از اینه که آدم نا اهل علمی رو به دست بیاره که میتونه خرابی به بار بیاره

یحیی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲:

ببخشید ولی بعضی نظرات به غایت ضعیف و بی بنیاد هست. می فرماید حافظ از بند تعلقات دینی و دنیوی گسسته، بعد در جمله بعدی می فرماید در سوگ شراب نشسته؟!
نه لحظه ای به این فکر می کنه که تخلص این شاعر حافظ هست و اشاره به حافظ قرآن بودن داره، پس تعلق دینی داره و اگر برای شراب به سوگ نشسته تعلق دنیوی داره.
البته همین قدر که وز فلک در مصرع دوم رو به طور کلی نادیده گرفته اند و منظور شاعر رو به اجرام فلکی یا فلک مکتب‌خانه نسبت نداده اند باید شکرگذار بود

nabavar در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

گرامی دانیال
قابلی نداشت.
شاد زی بر دوام.

حسام بیگ مرادبیگ در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

سلام
من علیرغم اینکه از این سایت بسیار راضی ام و انصافا پاره ای از نوشته های دوستان در حاشیه به قدری عالی و فنی ست که بسیاری از درک و دریافت هایم از همینجا بود.تا اینکه هر غزلی یا قصیده ای یا مثنوی معروفی را باز میکردم شخصی بنام ( من حقم = اناالحق ) فقط و فقط از خودش تعریف و تمجید میکرد .فقط خجالت میکشید بگوید ایشان همان شمس !!! هست که مولانا را مولانا کرد.آنقدر نوشته های این شخص بظاهر ادیب ولی سراپا فریب ؛ هرز و نابجا بود که از خیر خواندن شروح دوستان میگذشتم چون واقعا دیگر حالت تهوع بمن دست میداد از بس این انسان خود را محق میدانست و با عالم و آدم سر جنگ و جدال داشت.آخر جناب ؛ شما که خود را حق مطلق میدانی چرا با دیگران چالش میکنی ؟ احتمالا سن و سالتان همسن نوح ع است.4تا کتاب از دیگران هم بیشتر خواندی .... هنری نکردی که این همه زحمت ما را زیاد میکنی و از فتوحات و دانسته های خود و بایسته های دیگران میگویی. جناب ؛ تمام حق ! قدری خودت را درست کن بجای اینکه دیگران را عوض کنی ! آن دانسته های شما اگر بکار خودتان نیاید احدالناسی را نمیتوانید مجاب کنید که قبول کند شما عالم دهر و قطب علم و دریای معرف اید.
الحمدالله از ایشان در چند صفحه ای که باز کردم چیزی ندیدم.
خواهش میکنم از ایشان بخواهید اینقدر حرافی پرت و پلا نکنند تا فقرایی چون حقیر بتوانیم ذره ای معرفت و آگاهی از دوستان کسب کنیم
درود به همه بزرگواران و عزیزان
بخصوص رضا ساقی که شرح همایش یگانه است.جمله به حملاتش را پرینت گرفتم و همیشه در حال مطالعه آنها هستم. عالیست.
عرض ارادت و تعظیم

دانیال در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

جناب ناباور! با همین چند واژه، سپاسم را بجای می آورم. عزت و احترامتان زیاد.

فرهاد شیرازی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۶ - قصهٔ آن حکیم کی دید طاوسی را کی پر زیبای خود را می‌کند به منقار و می‌انداخت و تن خود را کل و زشت می‌کرد از تعجب پرسید کی دریغت نمی‌آید گفت می‌آید اما پیش من جان از پر عزیزتر است و این پر عدوی جان منست:

دکتر صحافیان عزیز، تشکر از زحمتی که کشیدید و شرحی که مرقوم فرمودید؛ با این حال گمان می‌کنم حضرتعالی اندکی در درک مفهوم شعر دچار اشتباه شدید.
شما به درستی گفتید که طاووس نماد انسان است، اما اینجا منظور حضرت مولانا، تحسین عمل طاووس نیست، بلکه به عکس این کار طاووس را به ناز کردن تشبیه کرده و بشدت شماتت می‌کند! به ابیات زیر توجه بفرمایید:
یا همی‌دانی و نازی می‌کنی قاصدا قلع طرازی می‌کنی
ای بسا نازا که گردد آن گناه افکند مر بنده را از چشم شاه
ناز کردن خوشتر آید از شکر لیک کم خایش که دارد صد خطر
ایمن آبادست آن راه نیاز ترک نازش گیر و با آن ره بساز
می‌فرماید می‌دانی نابود کردن این زیبایی های با ارزش، ناز کردن است(ناز کردن در مقابل آنچه پروردگار انجام داده و می‌خواهد انجام دهد)، درسته ناز کردن ممکنه در ابتدا از شکر هم خوشتر باشد، اما کم جویدن شکر هزاران خطر دارد! راه نیاز(ابراز نیاز و توکل به پروردگار در برابر دلبستگی های دنیوی) یک راه بسیار امن است، پس ناز کردن را ترک کن و با این راه بساز!
طاووس استعاره از انسان های به اصطلاح تارک الدنیا هست! انسان هایی که می‌خواهند نعمات دنیوی حضرت حق را تباه کنند تا مبادا دلبسته شوند! اما چنین عدم دلبستگی چندان ارزشی ندارد! کما اینکه در دفتر پنجم میفرماید:
بی هوا، نهی از هوا ممکن نبود غازیی بر مردگان نتوان نمود
یعنی اگر میل به دنیا نباشد، کلا نمیشه نهی کرد! مثل کسی هست که بره در قبرستان برای مردگان شمشیر بکشه، این کار کاملا عبث و بیهوده هست!!!
در کل منظور حضرت مولانا اینه که از تمام نعمات دنیا باید به کفایت بهره برد و تباه کردنشون نه تنها خوب نیست، بلکه ناشکری(و به اصطلاح ناز کردن ) و اعلام بی نیازی در برابر خداست(بی نیازی به این ترتیب که چنین افرادی گمان می‌کنند اگر تارک الدنیا شوند، می‌توانند به حضور برسند و نیازی به مدد خداوند نیست!!!) ما باید در برابر تمام نعمات، شاکر حقتعالی باشیم و به قدر نیاز از آنها بهره نیز ببریم، اما نباید دلبسته ی آنها شویم و داشتن آن نعمات، باعث منیت و غرورمان شود!!!

۱
۱۶۳۱
۱۶۳۲
۱۶۳۳
۱۶۳۴
۱۶۳۵
۵۴۵۶