گنجور

حاشیه‌ها

افسانه چراغی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۰ - افسانه‌سرایی ده دختر:

عروس شب چو نقش افکند بر دست ...

شب را به عروسی تشبیه کرده که نقش ماه را بر دست خود کشیده است. شهر را برای جشن عروسی می‌آراستند و اینجا ستارگان پراکنده در آسمان گویی برای شهرآرایی، چادر نازکی مثل تور برای او بسته‌اند.

معنی بیت این است که شب شده و ماه و ستارگان پدیدار شده‌اند.

نیما در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۱:

سلام؛

در عبارت "دین به دنیا فروشان خرند"، واژهٔ "خرند" تنها به معنی "می‌خرند" (از مصدر خریدن) است و ربطی به معنای حیوان "خر" ندارد. اما این عبارت به‌صورت کنایه‌ای طنزآمیز، همان افراد را "خر" خطاب می‌کند. 

اگرچه "خرند" به معنی خر نیست، اما کل عبارت کنایه از حماقت دین‌فروشان دارد:  

- آنان چون خر، دین را در ازای دنیای پست معامله می‌کنند!

با استفاده از ظرفیت هنری زبان فارسی، حضرت سعدی به هوشمندی از این واژه استفاده کرده تا هم معامله‌گری و هم حماقت دین‌فروشان را نشان دهد.

سوره صادقی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

به مجلس گر می‌ و ساقی نماند ...

آنچه می‌‌فهمم اینست که شاه قزل ارسلان را به اینکه برای مجلس شادی، همچون ساقی و می است، می‌ستاید. می‌گوید اگر می تمام شود و کاری برای ساقی نمانده باشد همینکه شاه در مهمانی باقی مانده کافی است که مجلس ادامه پیدا کند و در حکم ساقی و می، باشد. و ساقی و می‌ای که تمام شده مجلس را ترک می‌کنند.

پس شاه در بزم هم پر استعداد بوده ــــ کما اینکه در رزم.

سوره صادقی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

چو بر دریا زند تیغ پلالک به ماهی‌گاو گوید کیف حالک

اشاره دارد به باور قدیمی که زمین روی شاخ گاوی است و خود این گاو روی یک ماهی است: گاوزمین- گاو ماهی.

سوره صادقی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

ز ادراکش عطارد خوشه‌چین است ...

عطارد در نجوم قدیم نماد ارتباطات و انتقال دانش و تفکر و تحلیل منطقی بوده.

جایگاه و خانه اصلی عطارد هم خوشه یا همان سنبله (ویرگو) است. خوشه نماد نظم، تحلیل دقیق، و توجه به جزئیات است.

احتمالا مقصود آنست  که قزل ارسلان را شخصیتی با قدرت کلامی و نظم فکری بالا توصیف کند.

کوروش در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷ - در بیان آنک این غرور تنها آن هندو را نبود بلک هر آدمیی به چنین غرور مبتلاست در هر مرحله‌ای الا من عصم الله:

باز رو در کان چو زر ده‌دهی

تا رهد دستان تو از ده‌دهی

 

مصرع دوم یعنی چه ؟؟

کوروش در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷ - در بیان آنک این غرور تنها آن هندو را نبود بلک هر آدمیی به چنین غرور مبتلاست در هر مرحله‌ای الا من عصم الله:

این سخن پایان ندارد بازگرد

سوی شاه و هم‌مزاج باز گرد

 

مصرع دوم یعنی چه 

 

کوروش در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷ - در بیان آنک این غرور تنها آن هندو را نبود بلک هر آدمیی به چنین غرور مبتلاست در هر مرحله‌ای الا من عصم الله:

مرکبی را که آخرش تو ده دهی

که به شهری مانی و ویران‌دهی

ده دهش اکنون که چون شهرت نمود

تا نباید رخت در ویران گشود

ده دهش اکنون که صد بستانت هست

تا نگردی عاجز و ویران‌پرست

 

یعنی چه 

 

کوروش در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷ - در بیان آنک این غرور تنها آن هندو را نبود بلک هر آدمیی به چنین غرور مبتلاست در هر مرحله‌ای الا من عصم الله:

مرکب اعناق مردم را مپا

تا نیاید نقرست اندر دو پا

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶ - صبر فرمودن خواجه مادر دختر را کی غلام را زجر مکن من او را بی‌زجر ازین طمع باز آرم کی نه سیخ سوزد نه کباب خام ماند:

ساعتی در وی نظر کرد از عناد

آنگهان با هر دو دستش ده بداد

 

مصرع دوم یعنی چه

 

HRezaa در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۳ در پاسخ به رضا راوند دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲ - حکایت در این معنی:

خدا خیرت بده

من متاسفانه با ادبیات آشنایی ندارم، نصف شب بسکه منو خندوندی....

یه آدرس سایتی بده من برم این وزنها رو بخونم لااقل یه چی یاد بگیرم

HRezaa در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:

درود بر روانت ای استاد سخن

که در محضرت فقط باید ساکت نشستن و شنیدن

امیر محمد توکلی تبار در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:

ملک‌ها را چه مندیلی به دست ...

در نسخه ی فروزان‌فر بجای چه ، چو آمده . ممنون میشم اصلاح کنید 

سیده فاطمه حسینی در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۲۵ در پاسخ به علی رستمی دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳۳:

 خاکستر سنجاب: فکر می کنم در این بیت، کاربرد خاکستر برای جلا دادن آینه بیشتر مدنظر است تا باران و ابر. همچنین اشارۀ ظریفی به رنگ خاکستری سنجاب دارد. 

خاکستر بر مرآت زدن: نک. فرهنگ بهار عجم؛ ج 2؛ ص 762

سید مصطفی سامع در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۵۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸۱:

دو ملک

 

عاصی ام پستم بدم لیکن خدا را می شناسم

آن یگانه ذات رحمان، کبریا را می شناسم

 

می دهم از جان گواهی ذات حق یکتا بود 

 خالق کل مالک هر دو سرا را می شناسم

 

در لحد گر پرسدم از پیر و مرشد دو ملک

  گویم آن شافع کل خیرالوراء را می شناسم

 

از کتابم گر بپرسد گویمش قرآن بود 

آیه آیه جزوه‌ها را سوره ها را می شناسم

 

از صراط مستقیم و هادی اش پرسد بگویم 

مرتضی شاه نجف شیر خدا را می شناسم

 

باز اگر پرسد ترا اعمال نیک است اندکی 

سر فکنده گویمش خیر النساء را می شناسم

 

گرچه باشد کیسه ام خالی ولی دارم امید

خط و سیر مجتبی میر سخا را می شناسم 

 

می برم نام از حسین ارباب خود با افتخار 

سامع ام من خسرو کرب و بلا را می شناسم  

 

یک به یک نام امامان را برم در نزد شان 

تا امام عصر پیر و مقتدا را می شناسم

HRezaa در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۱ - تأسف بر مرگ شمس‌الدین محمد جهان پهلوان:

رحمت بر تو ای استاد سخن

حظی بینهایت بود خواندن اشعارت

سوره صادقی در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۴۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

ز ناف نکته نامش مشک ریزد چو ...

کمی با هوشمصنوعی مشورت کردم تا معنی‌ای برای این بیت درآورم. خیلی گنگ بود برایم. برداشت الانم اینست (اگر اشتباه است دوستان اصلاح فرمایند):

ناف کنایه از مرکز وجود، منشا. ناف نکته: اصل مطلب.

نامش مشک ریزد: نامش عطرآگین می‌کند/ نام او چنان خوش‌بوست که مانند مشک، عطر می‌پراکند.

به نظرم معنیش اینست که دارد می‌گوید : اصل مطلب اینست که وجودش چنان دلپذیر است که حتی از نامش نیز بوی عطر به مشام می‌رسد.

آهو غذایش سنبل است که سبب می‌شود مشک به آن خوشبویی بدنش بسازد. منظور احتمالا اینست که: وقتی وجود لطیف با زیبایی و خرد تغذیه شود، محصولی همچون مشک (یعنی چیزی ارزشمند، دلپذیر و ماندگار) به بار می‌آورد.

باز ربط دو مصرع کمی سست است به نظرم. هر نظر تکمیلی و اصلاحی مورد استقبال است!

 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۶۱:

به استناد نسخه مرجع، «ریش دلم را» به جای «بر داغ ریشم» درست است.

به یاد داشته باشیم که «داغ» اثر به جا مانده از «زخم» است و نمک پاشیدن روی آن، آزار دهنده نخواهد بود.

 

*از دستکاری اسناد هویت ملی به هر بهانه‌ای، بپرهیزیم.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۶۰:

به استناد نسخه مرجع، «مو» به جای «ما» و «مردن» به جای «رفتن» درست است.

 

*از دستکاری اسناد هویت ملی به هر بهانه‌ای–‌از جمله فارسی سازی، به روز رسانی و ...–بپرهیزیم.

۱
۱۶۰
۱۶۱
۱۶۲
۱۶۳
۱۶۴
۵۶۴۹