گنجور

حاشیه‌ها

محمد مهدی فتح اللهی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲:

از اهالی ادبیات خواهش می‌شود که ضمن مطالعه آثار مولوی و سعدی، این قصیده‌ی هدایت کننده را هم بخوانند و نشر دهند. می‌توان گفت که به این قصیده کم لطفی شده است.

محمد مهدی فتح اللهی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:

(محقق را مقلد کی توان گفت

که دانا تا به نادان فرق دارد)

به قول علامه جعفری: اگر مردم بفهمند که تقلید چه بلایی سرآنها می‌آورد زود به فکر چاره‌ای میوفتند

مولانا: خلق را تقلیدشان بر باد داد

ای دوصد لعنت بر‌این تقلید باد

سعید اسکندری در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱۳:

بیت ۱۰ احول درست است به معنی لوچ بودن چشم

نازنین مریم حسینی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

عرض سلام واحترام ؛

الف . قدیم رسم بوده بر پیاله‌ های فلزی، آیاتی می‌نوشتند و جهت شفا در آن می‌نوشیدند .

 

ب.صحبت از خَمر، دو جنبه دارد.۱.بحث اصلی بر ،نوشیدن یا ننوشیدن شراب نیست، (که بر فرض نوشیدن ، در توبه هم بازه!! )۲، هدایت به اینکه گناه فقط شراب نیست،که بعضی برای تظاهر نمی نوشند، بلکه کارهای بدتری مثل: دروغ ،رشوه...است.

 

پ. خیام با یک واسطه پیرو فلسفه و تفکرات ابن سینا بوده .

 

ت.هدف رباعیات پارادوکسیکال ذهن ریاضی خیام ، طرح مسئله‌ وتحریک به تفکر بیشتر بوده.

 

ث. او از زمانه خود جلوتر بوده و با هوش سرشار و تفکر انتقادی درد جامعه را داشته .

بازهم الله اعلم 

 

رضا از کرمان در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۶ در پاسخ به علی مهدوی دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در مدح مولی الموالی امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام:

درود بر شما 

آقای هژیر مهر افروز  هنرمند دوست داشتنی  از شاگردان  مرحوم  سید خلیل عالی‌نژاد میباشند  وشنیدم که با ایشان قرابت فامیلی دارند .

رضا از کرمان در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۳۲ در پاسخ به آرا منتظری دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:

درود بر شما 

دقیقا درست میفرمایید احمق‌هایی مثل همین خانم زینب موسوی با انتر بازی وجمع کردن چند تا بازدید کننده  فکر کرده برای خودش کسی شده  که به خودش این اجازه را میده که با معمار و پدر زبان فارسی و احیا کننده هویت ایرانی پس از حمله وحشیانه اعراب بیابانگرد،  بنظر خودش شوخی کنه و‌ کاپ بده  واز دید ایرانیان وطن پرست  توهین کنه و خشم مردم را بر انگیزه، ما از دست مغول وترک وعرب نجات پیدا کردیم ولی از  این قبیل بیشعور‌ها در عذابیم متاسفانه  اون کاپ هم باشه ارزونی خودت  بی هویت احمق.

به امید خردورزی شاد باشید

محمدمتین عبدالهی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۳:

درود بر مولانا و بر فریدون مشیری عزیز ما

فرهود در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۵۱ در پاسخ به فرشته پورابراهیمی دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۶:

کشورخدای: یعنی شاه مملکت

بیت یعنی اگر شاه، بهرمند است و اگر مستمند، بی‌بهره است.

آرا منتظری در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:

سلام به همه دوستاران فرهنگ و ادب پارسی.

در گذشته جهان وطنی هایی مانند ابراهیم گلستان، احمد شاملو و دیگران به شاهنامه و سایر عناصر ایرانی می تاختند که البته پاسخ های درخوری هم گرفته اند. در ادامه و سالیان بعد هم این روال توسط برخی افراد بی مایه تکرار شد ولی اینک کار به جایی رسیده هر ولگرد هرزه مَرَسی به بهانه آزادی بیان، درشت سخن می گوید.

در زمانی که بسیاری کشورها جشن پرچم می گیرند و تاریخ سایر کشورها را مصادره می کنند و برای کشور 40-50 ساله شان تاریخ جعلی می سازند و کوچکترین اهانت به هویت و سرمایه های ملی خودشان را جرم تلقی می کنند؛ یکی از تشنگان و شیفتگان توجه که اشتهار به بدنامی را به گم نامی ترجیح می دهد، زبان هرز خود را به بهانه شوخی، به فردوسی؛ از نام آورترین و ارجمندترین ایرانیان تاریخ گشود و خیام؛ یکی از مشهورترین ایرانیان که در جهان به هنر و دانش شناخته شده را هم بی نصیب نگذاشت.

شایان ذکر است با شخصیت های تاریخی، اسطوره ای، بزرگان فرهنگ و ادب مانند خود فردوسی شوخی های زیادی شده و خواهد شد. اتفاقا بسیاری از این شوخی ها بانمک هستند و طنازانه بیان شدند، ولی برخی از این به اصطلاح شوخی ها، معنای دیگری می دهند.

حال در این روزگار بسیارسخت برای ایران و ایرانیان، گوینده هرگونه توهین، تخفیف و تمسخر به هر یک از عناصر ملی ایران را باید پاسخی درخور داد (البته در حد همان پاسخ نه اینکه برایشان جرم تعریف شود) و به «بایگانی سپرد». اینها از سوی برخی انیرانیان بدخواه، ووک ها، برخی از چپ ها و دیگر همفکران استقبال می شوند و دستمایه تاختی دیگر بر میهن عزیزمان خواهند شد.

علی مهدوی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در مدح مولی الموالی امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام:

مرحوم سید خلیل عالی نژاد این شعر رو با تنبور بسیار زیبا خوانده که کلیپ آن در یوتیوب موجود است. پیوند به وبگاه بیرونی

فرشته پورابراهیمی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۶:

 اگر کشور خدای کامرانست یعنی چی؟

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴۵:

مصرع دوم بیت 3 به شکل «از شرم خطت گشت نگوسار بنفشه» صرفا یک اشتباه چاپی بوده و به شکل زیر درست است:

«از شرم خطت گشت نگونسار بنفشه»

کاربرد مفهوم مشابه در بیت دوم رباعی شماره 90 همین شاعر، این نکته را تایید می‌کند: «زلف کجت ای نگار ما را به چه روی/دایم چو بنفشه سرنگون می‌دارد».

 

*نگرش سیستمی، یعنی کاهش احتمال بروز خطا در کار پژوهشی.

علی احمدی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:

در این غزل هم حضرت حافظ مراحل عاشقی را مرور می کند .خیال معشوق ،درک و دیدن معشوق و سرانجام وصال معشوق .او به دنبال وصال است و بس .دیگر از خیال و دیدن گاهگاهی خسته شده و این غزل بیان حال روز یک عاشق خسته و درمانده است .او چاره ای ندارد .بیایید با کمک هوش مصنوعی حال او را تصویر کنیم :

از همان روز که نسیم بوی زلفت را آورد، تصویرت در جانم نشست.
اولین نگاه، مثل ضربه‌ای ناگهانی، همهٔ زندگی‌ام را دو نیم کرد؛ از آن روز، نیمه‌ای از من همیشه پیش تو مانده.

چشم‌هایت را دیده‌ ام

جادویشان را با همهٔ وجود لمس کرده‌ام.
اما این جادو برایم کافی نیست؛ فقط دردی بر جانم افزوده و چیزی را که می‌خواستم، نداده.

بارها زلفت را دیده‌ام، و آن خال زیبا  را از ورای  پیچ و تابش .

سال‌هاست این نقطه را در ذهنم مرور می‌کنم، مثل خطاطی که مدام به حلقهٔ «جیم» نگاه می‌کند، اما نقطه‌اش را نمی‌گذارد.
همین نقطه است که تصویر را کامل می‌کند — و هنوز از من دریغ شده.

چهره‌ات، با زلفی که روی آن ریخته، همیشه در ذهن من هست.
برایم تازه نیست؛ مثل عکسی که بارها و بارها نگاهش کرده باشی، تا جایی که جزئیاتش را از حفظ باشی.

راستی می دانی 

آنکه بر کعبه رخ می سایید هم مقیم میکده شده تا به وصالت برسد

من دیگر دنبال دیدن نیستم.
دیدن، فقط شوق را تازه می‌کند، اما عطش را نمی‌نشاند.
وصال را می‌خواهم؛ لمس حقیقت را، نه سایه‌اش را.

سال‌ها خاک راه بودم، در دست نسیم.
گاهی سرگردان، گاهی افتاده بر آستانت، ناتوان از برخاستن.
حتی وقتی سایهٔ قدت بر من افتاد و جان تازه‌ای دمید، فهمیدم این هم فقط نیمی از ماجراست — مثل حلقهٔ بی‌نقطه.

حالا هر بار یاد لبت می‌افتد، می‌دانم آن لب، همان نقطهٔ «ج» است.
همان جایی که همهٔ خطوط عمرم به هم می‌رسند و جان دوباره می‌گیرد.

من نه تماشای بیشتر می‌خواهم، نه تصویر تازه.
فقط می‌خواهم به آن نقطه برسم.
به وصال.
به جایی که از ازل با تو پیمان بسته‌ام.

محمد علی کبیری در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:

این شعر را آقای صادق طباطبایی برای حاج احمد خمینی فال گرفته بود ودر همان شب حاج احمد آقا فوت می کند

فرهود در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۷ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۸ - باز گردانیدن صدیق رضی الله عنه واقعهٔ بلال را رضی الله عنه و ظلم جهودان را بر وی و احد احد گفتن او و افزون شدن کینهٔ جهودان و قصه کردن آن قضیه پیش مصطفی علیه‌السلام و مشورت در خریدن او:

(وقتی‌که دید) مصطفی از این قصه و شرح خوشحال شده‌است

میل او به گفتن و شرح بیشتر‌، زیاد شد. (گفت در اینجا معنی مصدر دارد بهتر است به این شکل نوشته شود؛ به گفت)

HRezaa در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۲۷ در پاسخ به بابک چندم دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۲ - پرسیدن صدیقه رضی‌الله عنها از مصطفی صلی‌الله علیه و سلم کی سر باران امروزینه چه بود:

درود بر استادم

سپاس فراوان

۱
۱۶۰
۱۶۱
۱۶۲
۱۶۳
۱۶۴
۵۶۷۴