گنجور

حاشیه‌ها

nabavar در ‫۴ ماه قبل، جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۴ در پاسخ به فراز رنج پور دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:

گرامی فراز

چه توان کرد با دو دیده ی باز « دیده ی گشوده»

که فرودوختند دیده ی باز « مقصود پرنده ای ست به نام باز »

 باز  در دو معنای متفاوت به کار رفته.

مشکل است از سعدی در شعر ایراد گرفتن.

با احترام

همایون در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۵ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۹:

چون بخندد شیر تو ایمن مباش آن ...

داستان شیر و گرگ و روباه  پیش از جلال‌دین و هم در زمان او بسیار گفته میشده و همگانی بوده است و هرگز برای غزل مناسب نیست.  از اینرو در مثنوی ماهنامه جلال‌دین این قصه را به منظور بررسی شیوه نادرست اندیشیدن بکار می‌گیرد مانند پادشاهی که شیدای کنیزک است و طوطی که اسیر بقال است و گرگی که برای شکار همراه شیر میشود و برای بخش کردن شکار به دانش اندک خود روی می‌آورد. اما نکته زیبا تر در آن است که از روباه چون پس از گرگ پرسیده میشود او با دیدن و یادگیری از سرنوشت گرگ گامی بالاتر می‌رود و برای نجات جان خود از خیر همه شکار میگذرد و نوکری خود را بجا می آورد.  در آوردن این قصه ها جلال‌دین هدف هایی دارد که در دنباله مثنوی به آن می‌رسد با هر قصه به تنهایی نباید کل حکمت را به چنگ آورد آهسته و گام به گام میتوان بالا و بالاتر رفت 

به گفته فردوسی ارجمند:

ستون بزرگی است آهستگی

  خردمندی و داد و شایستگی

همایون در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۳ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۹:

با درود و سپاس، نکته با ارزش در زمان شاعری نیست چون کسی نمیداند که یک نفر کی شاعر میشود و استعداد هایش کی میدرخشد مانند دیگر هنر ها بلکه نکته در این ذهنیت نهفته است که کسی را کامل و بدون نقص بدانیم چون میخواهیم او امام و پیشوا باشد و ما از وجود او برخوردار شویم بدون آنکه زحمتی بخود بدهیم و اگر هم زحمتی میکشیم بابت آن فخری و یا برتری بر دیگران و خاموش کردن آنان و بدتر آنکه درآمدی هم به چنگ آوریم و شهرتی بهم برسانیم و خود را از کاشفان درگاه به حساب بیاوریم، این نگرش است که فرهنگ پهلوانی ایران را به فرهنگ چاپلوسی و لاتی‌آخوندی و‌ داش آکلی کشانده است

جلال‌دین گرامی خود با این نگرش در مثنوی ماهنامه خود می‌ستیزد و همه جا میگوید که والایی و برتر شدن مکان ماست و کار ماست

ما ز بالاییم بالا میرویم

 

همایون در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۹:

سایت گنجور در کشاندن پای هوش مصنوعی در اینجا که بر مصنوعی بودنش گمانی نیست ولی بجای هوش، خرگوش بگوییم شیرین تر است، دچار لغزشی شده است نابخشودنی! هرچند گردانندگان از نگاه خود شاهکاری بخرج داده اند ولی فرهنگ و هنر پدیده‌ای مردمی و رهایی بخش است و پادشاهی انسان اینجا بی انباز،  و باید گفت ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست خرگوش مصنوعی!!

حسن بردستانی در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۰ - پیغام شاه پنهان با وزیر:

ممنون از سرکار خانم فرهادی

فراز رنج پور در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:

این همه قافیه با کلمه "باز" در شعر استاد سخن سعدی بزرگ عجیبه. قافیه بیت زیر ممکنه به جای کلمه "باز" کلمه "ناز" باشه؟ 

جهد کردم که دل به کس ندهم

چه توان کرد با دو دیده ناز؟

استاد سیاست در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۶ در پاسخ به اردشیر احمدی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

حداقل ببین شعر از کیه بعد نظر بذار!‌ فکر کنم فال گرفتی اشتباهی آورده‌ات اینجا!

فال و فال‌گیری جای دیگه‌اس! شعر سعدی تخصصی‌تر از این حرفاس!

 

 

 

فاطمه قوی نیت در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:

رَختِ تمنّای دل، بر در عُشّاق نِه
تخت شهنشاه عشق، بر سر آفاق نِه

قفل که بر لب نهی، از لب معشوق ساز
پای که از سر کنی، در صف عشاق نِه

زخم که جانان زند، هم‌سر مَرهَم شناس
زَهر که سلطان دهد، هم‌بر تریاق نِه

طاق پذیر است عشق، جفت نخواهد حریف
بر نمط عشق اگر، پای نهی، طاق نِه

دیدهٔ تو راست نیست، لاف یکی بین مزن
صورت تو خوب نیست، آینه بر طاق نِه

عالم زَرّاق را سُغبَه، مشو چون شدی
هر دو جهان مردوار بر کف زرّاق نِه

از سرحدّ وجود بگذر ، خاقانیا
با عدم ار عاشقی، دست به میثاق نه

#خاقانی

نِه: قرار بده 

هم‌سر: برابر 

هم‌بر: همراه و قرین، برابر 

تریاق: پادزهر

نمط: روش و دستور 

آفاق: کرانه‌های آسمان، روزگار
طاق: مقابل جفت، بی‌مانند، یگانه
حریف: دوست، یار 
زرّاق: فریبنده، عشوه‌گر
سُغبَه: فریفته، بازی داده شده
سرحدّ: مرز، حد فاصل
اَر: اگر 
میثاق: عهد و پیمان

فاطمه قوی نیت در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:

سلام. 

معانی و مفهومی که هوش مصنوعی از این غزل خاقانی  انجام داده کاملاً اشتباه است. لطفاً از هوش مصنوعی در معنی مفاهیم ذهنی و انتزاعی استفاده نشود.

کوروش در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل بیست وپنجم - فرمود لطف‌های شما و سعی‌های شما و تربیت‌ها که می‌کنید:

غم خوردن استفراغ است از آن شادی‌های اول

منظور از شادی های اول چیه ؟

ماه خوبان در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۰۳ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۸:

گر نخواهی کبر را رو بی تکبر خاک شو به معنی سجده کن تا از این طریق غرور و تکبر را فرو ریزی. لذا به دوران منبری مولانا تعبیر شده و قبل از  ملاقات با شمس تعبیر شده.  به قول مولای مولانا! در خطبه قاصعه شیطان بدلیل غرور و تکبر از بهشت رانده شد، پس هیچ انسانی با این خصلت وارد بهشت  نخواهد شد. یکی از بهترین راهکارها هم همین سر بر خاک نهادن در اوقات خاصی از شبانه روز هست. 

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۱:

ورا  از تنِ خویش باشد بزه

بزه کی گزیند کسی بی‌مزه

 

گرامی گنجوریان

لطفا بیت بالا را شرح دهید.

سپاسگزارم 

 

همایون در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۳:

از هوش مصنوعی پرهیز کنید چون مثل موجود کاملن بی هوشی است که به همان خری می ماند که بار کتاب دارد

نه بازخوانی میداند و نه روشی دارد نه فلسفه و نه منطق 

از روش و فلسفه هرمنوتیک و پدیدارشناسی که از دیرباز در ایران به نام دانش زندآگاهی بکار می رفته است در این پیشه مصنوعی خبری نیست 

 

فاطمه زندی در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۴ - منجذب شدن جان نیز به عالم ارواح و تقاضای او و میل او به مقر خود و منقطع شدن از اجزای اجسام کی هم کندهٔ پای باز روح‌اند:

درود .هزاران درود بر روان پاک حضرت مولانا

این سخن را بعد از این مدفون کنم 

آن کَشَنده می کَشَد ، من چون کنم ؟

مولانای جان علّتِ توقف در بیانِ اسرار عاشق و معشوق را توضیح می دهد : زین پس من بیانِ اسرار و حقایق عشق را نهان می کنم و آن را در بیان نمی آورم .

زیرا تصرّفات و جذبه های الهی مرا به سوی مبحثِ دیگری می کشاند . من چه کنم ؟ یعنی بیان اسرار و عدم بیان آن دستِ من نیست . دستِ حضرتِ حق است .

از دست اند کاران سایت وزین گنجور بویژه جناب مهندس محمدی بسیار سپاسگزارم..خداوند به شما طول عمر با عزت و سلامتی عنایت فرماید 🙏💐

فاطمه زندی در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۳ - جذب هر عنصری جنس خود را کی در ترکیب آدمی محتبس شده است به غیر جنس:

جنسِ مایی ، پیشِ ما اولی تری بِه کز آن تن وارهی ، وز آن تری
تو همجنسِ مایی ، و شایسته تر این است که نزدِ ما باشی . پس بهتر است که از بدن و رطوبت های آن رها شوی .
گوید : آری ، لیک من پا بسته ام  گر چه همچون تو ز هجران خسته ام😔

افسانه چراغی در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۷ - دعوی کردن آن شخص کی خدای تعالی مرا نمی‌گیرد به گناه و جواب گفتن شعیب علیه السلام مرورا:

آن پشیمانی و یا رب رفت ازو شست بر آیینه زنگ پنج تو

شِست: نشست

پنج تو: پنج لایه، لایه‌های متعدد

افسانه چراغی در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۷ - دعوی کردن آن شخص کی خدای تعالی مرا نمی‌گیرد به گناه و جواب گفتن شعیب علیه السلام مرورا:

زنگِ توبرتوت ای دیگ سیاه کرد سیمای درونت را تباه

توبرتو: انباشته، متراکم، پر، لایه بر لایه

افسانه چراغی در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۵ - طعن زدن بیگانه در شیخ و جواب گفتن مرید شیخ او را:

جان نباشد جز خبر در آزمون هر ...

جان و روان چیزی نیست جز آگاهی‌هایی که ازطریق تجربه‌های روحی و معنوی حاصل شده؛ پس هرکس دارای آگاهی بیشتر باشد، جان او نیز بیشتر و نیرومندتر است.

افسانه چراغی در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۵ - طعن زدن بیگانه در شیخ و جواب گفتن مرید شیخ او را:

نیست دون القلتین و حوض خرد که ...

دونَ القُلَّتَین: کمتر از دو سبو

قُله: سبو، نوعی خمره دسته‌دار که برای ذخیره کردن آب به کار می‌رفته. طبق احکام، اگر آب به اندازه دو سبو می‌رسیده، آب کثیر نامیده می‌شده و اندکی پلیدی، آن را ناپاک نمی‌کرده.

حوض خرد: آب اندک (آب قلیل)

همایون در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۴:

غزل ناجور و ناهمخوان با فرهنگ جلال‌دین و شاید از غزل های اولیه او باشد

افسوس که سایت گنجور آلوده آشغال های هوش مصنوعی شده بسیار جای غبطه وتاسف است 

که یک سایت وزین فریب بازی ها و شگرد تکنولوژی را بخورد و ژست روشنفکری و پیش رفتگی درآورد 

۱
۱۶۰
۱۶۱
۱۶۲
۱۶۳
۱۶۴
۵۴۲۰