گنجور

حاشیه‌ها

بیقرار در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:

بداهه با مطلعی از لسان الغیب 
جمعه ۲۶ فروردین ۱۴۰۱


« به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم 
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد بر چینم »

تو هر دم همرهم بودی در این دنیای وانفسا
مبادم ای مه تابان که بی یاد تو بنشینم 

نگاهت بر من بیدل چو مرهم بر دل زخم است
فدای نیم نگاه تو تمام جان شیرینم

به هر جا بنگرم نوری ز رخسارت عیان گردد
به جز آن عارض  مه گون دگر رویی نمی بینم

تو با آنان و با اینان سرت گرم است و مشغولی
من اما عاشقی تنها  نه با آنم نه با اینم

نه کار حال و امروز ست که مجنون گشته ام جانا
من آن رسوای دیروزین ، همان شیدای دیرینم

اگر بر آستان جان رسد دست و دل و جانم 
از آن گلزار بی همتا فقط گلبوسه می چینم 

خوش آن دم کز پس هجران تو ای آرامش قلبم
قدم بر دیده بگذاری فرود آیی به بالینم 

شدی آیینه ی قلبم که عشقم با تو معنا شد 
شود آیینه ای دیگر به جز روی تو بگزینم؟؟

به ذکرت زنده می گردد هر آن دلمرده می باشد 
چو جسمی رو به موتم من ، نمی آیی به تلقینم؟؟

اگرچه بیقرار از خود ندارد چاره ای جز صبر 
بیا ، تا در فراق تو نرفته ست دین و آیینم

#رضارضایی « بیقرار »

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:

سعدی به عشق یار دل پر سوز می کنی

وین دیده را ز یاددوست گهر بار می کنم

مانند تودر سخن نشنیدست  روزگار

من نیز ندیده ام واقرار می کنم

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲:

گویند که سعدی سخنش راحت جانست

زین جمله که گویند  یقیقا بفزونم 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:

سخن از عشق می رانم که من سعدی شیرینم

کلام از مهر می گوییم همه عاشق به آیینم

 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴:

کسی به ظرافت سعدی نمی یابم

که قطره شبنم زروی گل چینم 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵:

 

نظر کردی مگر سعدی به روی او سخن گفتی 

که اندر گفته ات باری گل وگلزار می بینم

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

 

کسی گوید  چون سعدی سخن دانم  نمی دانم‌

کسی گوید شبیه او سخن گویم نمی بینم 

 

 

 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵:

دلبرم  کرد  زرخ واله

کرد سعدی زگفته حیرانم 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:

 

جوان از گفته سعدی جهان پیر می گردد

که بوی عشق می خیزد ز اشعار وگلستانم 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۳:

سعدی استاد سخن باشم وشیرین دهنان

هر کلامی که بگویند  زبر می دانم

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

کس نیست شبیه تو دلدار سمن بویی

کس نیست نظیر من سعدی سخن دانم 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱:

 

من سعدی نشسته بر سریر سخن شدم

بوی بهشت می دهم وجان گلشنم

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰:

 سعدی خوش سخن منم اوج کمال عاشقی

بین  زکلام دل نشین باغ بهشت وگلشنم 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:

در بر یار زبان بسته تر از سنگ وگلم

خلق گویند که من سعدی شیرین سخنم 

سپهر نواب زاده در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

شرف نفس به جود است.

و کرامت نفس به سجود است.

یعنی بزرگی از راه فروتنی به دست می‌آید.




هر که این هر دو ندارد، یعنی جود و سجود را ندارد.

نه بخشندگی دارد و نه تواضع

خود سعدی در جای دیگر می‌گوید:
از ابلیس هرگز نیاید سجود
نه از بد گهر نیکویی در وجود

یعنی سجود کردن نیکویی است و سجود نکردن کار ابلیس.

این قدر هنر و ذوق به خرج داده، علیه الرحمه، آنگاه چه نسبت‌ها که به او داده نمی‌شود.

حمیدرضا ابراهیم زاده در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:

اوست جاویدان تا ابد

حضرت رحمان فرمود؛

کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام

همه چیز این دنیا نابود می شود

و تنها چهره باکرامت و مجلل پروردگار می ماند

بفرموده پیشوای پارسایان؛

دنیا می فریبد و زیان می زند و می گذرد.

انگار دنیا چیزی جز توهم نیست و نبود و نخواهد بود...

یا ایها الانسان

ما غرک بربک الکریم

واژه غرور همان توهم وفریبکاری است

یعنی از آدم! متوهم نباش

گول نخور

وخیام  دارد از حالی می گوید که انسان آن را درگرو آینده نادیده اش مخدوش و ناقص می کند.

سُلگی قاسم . در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد:

خویشتن را آدمی ارزان فروخت

بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت[ فروخت]

ضبط صحیح  این بیت این گونه درست تر به نظر می‌آید

چون دوختن مناسب بیت نیست با توجه به مصرع  قبل 

ارزان  بودن با فروختن مناسب پس 

خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس خویش بر دلقی فروختن

باتشکر قاسم سُلگی 

 

حسن بردستانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۱ - مقرر شدن ترجیح جهد بر توکل:

با سلام خدمت کتایون فرهادی عزیز

لطف خود را از ما دریغ مدارید.در خصوص شرح و تفسیر ابیات..

رهگذر در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

بیت ۴ میگه چون اونور داستان راز و نیاز کردن خدا هست نیازی به گفتن نیازها نیست. چون میدونیم خدایی نیست پس باید نیازها رو بیان کنیم. :))

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:

سعدی زحسن گفته به اقرار جملگی

بر شعر وشاعران تو شدی جای وسر پناه

۱
۱۵۹
۱۶۰
۱۶۱
۱۶۲
۱۶۳
۵۴۶۴