گنجور

حاشیه‌ها

رضا صدر در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۷۹:

در مصرع سوم احتمالاً ببار باید بباز باشه

افسانه چراغی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۱ - اندرز شیرین خسرو را در داد و دانش:

بمانی مال، بدخواه تو باشد ببخشی، شحنه راه تو باشد

اگر مال را نگه داری، بدخواه تو می‌شود و اگر ببخشی، نگهبان تو خواهد بود.

افسانه چراغی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۰ - زفاف خسرو و شیرین:

چو گازر شوی گردد جامه خام خورد مقراضه مقراض ناکام

اگر رنگ لباس با شست‌وشو برود و اصطلاحا سفید شود، بناچار قیچی می‌خورد و دیگر به درد پوشیدن نمی‌خورد.

پرویز شیخی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۴۳ در پاسخ به عباس جنت دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۶:

دوست محترم تمام سعی مولوی اینست که ما فرق  بین نسل آدم و و نسل انسان رو بفهمیم و به مقام آدمیت برسیم اما شما خیلی راحت کلمه آدم رو حذف کردی و بجای آن انسان نوشتی

افسانه چراغی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۰ - زفاف خسرو و شیرین:

که جام باده در باقی کن امشب ...

در باقی کردن: فراموش کردن، کنار نهادن، ترک کردن

امشب جام باده را فراموش کن؛ باده و ساقی تو من هستم.

افسانه چراغی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۹ - آوردن خسرو شیرین را از قصر به مدائن:

ز حد بیستون تا طاق گَرا جنیبت‌ها روان با طوق و هرا

در نسخه دیگری طاق کسرا آمده. 

گرّا: هم نام قصری است هم نام بندری در دوره ساسانی

هرّا: گلوله‌های طلا و نقره در زین و یراق اسب

سوره صادقی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۱۳ در پاسخ به فرهود دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین:

دقیقاً درسته. ممنون.

سوره صادقی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۱۲ در پاسخ به فرهود دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین:

مغنی را که پارنجی ندادی به هر ...

یعنی اینطور که می‌فهمم، یا پارنج نمی‌داد یا اگر می‌داد گنج می‌داد. یعنی نمی‌داد مگر اینکه گنج بدهد.

غلامحسین مرادی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹۴:

متاسفانه البوم نای دل استاد شجریان به صورت ناقص آپلود شده ، لذا بایسته است کسانی که به آلبوم کامل آن دسترسی دارند مخصوصا فرزند خلفشان جناب همایون شجریان اگر به آلبوم کامل آن دسترسی دارند ان را در اینترنت بارگذاری کنند

جهت اطلاع نقص آلبوم در تایم  دقیقه پنج و ثانیه ۱۰ ان است که بخشی از البوم حذف شده و خوانش قسمتی از مصراع دوم بیت سوم در البوم موجود نیست 

افسانه چراغی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۸ - بیرون آمدن شیرین از خرگاه:

کنون ترسد که مطلق‌دستی شاه نهد خال خجالت بر رخ ماه

مطلق‌دستی: توانایی و چیرگی و قدرت داشتن بر چیزی

عبدالرضا فارسی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸:

دیده دریا کُنَم و صبر به صحرا ...

صبر به صحرا افکندن به معنی آشکار ساختن و افشا کردن است. در بعضی از نسخه ها چنین آمده است:

دیده دریا کنم و راز به صحرا فکنم

وندرین کار دل خویش به دریا فکنم

یعنی در افشای راز دل خویش دل به دریا می زنم و می گویم هرچه بادا باد.

ضمنا توضیحات آقای محسن( از شرح جلالی بر حافظ / دکتر عبدالحسین جلالیان) صحیح تر بنظر می آید.

افسانه چراغی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۸ - بیرون آمدن شیرین از خرگاه:

گهی مرغول جعدش باز کردی ز شب بر ماه مشک‌انداز کردی

مرغول: پیچ و تاب گیسو

افسانه چراغی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۸ - بیرون آمدن شیرین از خرگاه:

ولیکن بود صحبت زینهاری نکردند از وفا زنهار خواری

همنشینی آنها بر عهد و پیمانشان استوار بود و هیچ یک پیمان‌شکنی نکردند.

افسانه چراغی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۷ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو:

شهنشه چون شنید آواز شیرین ...

رسیلی: همراهی و هم‌آوازی، آواز خواندن دو خواننده در پاسخ به یکدیگر 

عبدالرضا فارسی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:

ظاهراً در این غزل یک بیت جا افتاده است و در بسیاری از نسخه ها چنین آمده است:

مباش غره به بازی خود که در خبرست 

هزار تعبیه در حکم پادشاه انگیز 

 

زنده یاد دکتر عباس زریاب خویی فرموده اند: صحیح بیت باید ظاهراً چنین باشد

*مباش غره به بازوی خود که در حربست*
هزار تعبیه در حکم پادشاه انگیز

پهلوانان و زور آزمایان در جنگ نباید به بازوی خود غره یا مغرور باشند زیرا کار جنگ را تعبیه و نقشه فرمانده یکسره می کند و قوت بازو در برابر نقشه و تعبیه جنگی بکار نمی آید چنانکه سعدی گفته است:

جوان اگرچه قوی یال و پیلتن باشد به جنگ دشمنش از هول بگسلد پیوند نبرد پیش مصاف آزموده معلوم است چنانکه مسأله شرع پیش دانشمند

مقصود از حکم برخاسته از شاه قضای الاهی است. می خواهد بگوید در کارهای روزانه اعتماد بر زور بازو کافی نیست، قضای مبرم الاهی و سرنوشت محتوم و مقدر را نیز باید در نظر آورد و به آن تن داد. این مضمون را در بیت هفتم این غزل بصورت کاملاً دیگری چنین می گوید:

بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت که در مقام رضا باش و از قضا مگریز

افسانه چراغی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۶ - سرود گفتن نیکسا از زبان شیرین:

به روزی چند با این سست رختی ...

سختی دوم از مصدر سختن به معنی سنجیدن و آزمودن است.

افسانه چراغی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۵ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو:

پس از عمری که کردم دیده جایت ...

کم از: دستِ کم، حداقل، لااقل

Shirin Q در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۳۹ در پاسخ به محمدمتین عبدالهی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶:

دوست عزیز شماره برنامه رو هم می‌دونید؟ با جست و جو در گوگل پیداش نمی‌کنم.

 

عرب عامری.بتول در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴:

تیشه داند که چه ها بر سر فرهاد آمد...

عالیست

احمد اسدی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

حُسن سرکش، کافر از جوش هواداران شود

دارد از هر طوقِ قُمری، سرو زناری جدا

 

این بیت در نگارش فعلی سایت گنجور به اشتباه با ویرگول بعد از واژه "طوق" و کسره برای "سرو" نوشته شده است.

 

زیبایی تصویری این بیت در تخیلی است که صائب در آن "طوقِ قمری" را به "زنار" برای سرو تشبیه میکند. از سوی دیگر تعبیر کردن قمری به هوادارِ سرو و اشاره به "حُسنِ سرکش" داشتن سرو، همگی ظرایفی خیال انگیز است.

 

قُمری پرنده ای است از راسته کبوترسانان که از فاخته کوچکتر است و آوازی خوش دارد. گونه هایی از قمری خط هایی حلقه ای شکل به دور گردن دارند که صائب آنرا به طوق تشبیه کرده است. آواز خواندن طوقی نیز در بیت صائب به "جوش هوادار" تعبیر شده است.

 

زنار نیز کمربند یا گردن بندی است که مسیحیان برای شناخته شدن می‌بسته اند و صائب طوق قمری را به آن تشبیه کرده است.

 

صائب در ابیات بسیار زیادی قمری را در کنار سرو به کار برده است و در آنها قمری را در جایگاه عاشقِ نغمه خوان و سرو را بر مسند زیبای جلوه گر نشانده است. از آن میان بسته به مضامین ابیات، طوقِ قمری را به فتراک، زنار، حلقه زنجیر و ... تشبیه کرده است. به عنوان مثال صائب ابیات زیر را با تصویری از قمری بر فراز سرو و با تشبیهی برای طوق قمری سروده است؛

 

طوقِ قمری سروِ بستان را کمندِ وحدت است

نیست از زنجیر پروا مردمِ آزاد را

 

دار و گیر حسن از عشق است در هر جا که هست

طوق قمری حلقه فتراک باشد سرو را

 

مرا بیگانه کرد از دین و ایمان سر و بالایی

که طوق قمریان را بر کمر زنار می سازد

 

اما آنچه از همه با مضمون بیت مورد نظر ما تناسب دارد این بیت است:

 

شود خونریزتر حسنی که عاشق بیشتر دارد

که از هر طوقِ قمری سرو فتراک دگر دارد

 

صائب شور و خروشِ عاشق را سبب فتنه گر تر شدن معشوق می داند. معشوقی که زیبایی غوغا کننده دارد و صائب آنرا "حُسنِ سرکش" می داند. واژه "سرکش" نیز با توجه به برافراشته بودن سرو با "سرو" مراعات نظیر دارد.

 

صائب واژه کافر را در مفهوم ستمگر و ناسپاس به کار برده است. او میگوید که خروش عاشق باعث ناسپاس تر شدن معشوق میشود. لذا چون زنار نشانه مسیحیت و خروج از اسلام است آنرا به نشانه کافری تشبیه کرده و در بیان مثالی برای مصراع اول، میگوید که سرو نیز در جایگاه معشوق، طوق قمری های عاشق را چون زنار به خود آویخته است.

۱
۱۴۸
۱۴۹
۱۵۰
۱۵۱
۱۵۲
۵۶۷۱