گنجور

حاشیه‌ها

Raz.zaR در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶:

بیت اول، ز نوبه‌خانه تنهایی درست است نه توبه‌خانه، سرای نوبتیان بوده 

مهدی زارعی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱:

درود بی پایان بر شما گرامیان

در بیت 

جهان پهلوان سام بر پای خاست

چنین گفت کای خسرو داد راست

خسرو داد راست چه معنی می دهد؟

امین مروتی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۹:

 

شرح غزل شمارهٔ ۷۵۹ (دل من رای تو دارد)

فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)

 

محمدامین مروتی

 

این غزل هم در فراق و هوای دیدار شمس سروده شده است.

 

دل من رای تو دارد، سر سودای تو دارد

رخ فرسوده زردم، غم صفرای تو دارد

دلم هوایت را کرده و دیوانه توست. اگر رویم زرد است به خاطر غم توست.هم سودا دارد و هم صفرا. صفرا و سودا از مزاج های چهارگانه اند.

 

سر من مست جمالت، دل من دام خیالت

گهر دیده نثار کف دریای تو دارد

سرمست زیبایی توام. خیالت همیشه با در دل من است و گوهر اشکم را نثار کف دریای وجودت می کند. منظور مولانا این است که گوهر من به فدای کف تو. در حالی که ارزش دریا به گوهر است نه کف آن.

 

ز تو هر هدیه که بردم، به خیال تو سپردم

که خیال شکرینت، فر و سیمای تو دارد

هرچه از تو گرفتم به خیالت پس دادم، زیرا که خیالت هم به زیباییِ خودت است.

 

غلطم گرچه خیالت، به خیالات نماند

همه خوبی و ملاحت ز عطاهای تو دارد

اشتباه گفتم. خوبی و زیبایی خیال تو هم از هدیه های خود توست و ربطی به من ندارد.

 

گل صدبرگ به پیش تو فروریخت ز خجلت

که گمان برد که او هم رخ رعنای تو دارد

گل پر برگ که به زیبایی اش می نازید و گمان می کرد مثل تو زیباست، از شرمساری در مقابل تو کم آورد و پرپر شد.

 

سر خود پیش فکنده، چو گنه کار تو عرعر

که خطا کرد و گمان برد که بالای تو دارد

درخت عرعر هم که به قد و بالایش می نازید، مثل گنهکاران در پیش تو سرش را پایین انداخت.

 

جگر و جان عزیزان، چو رخ زهره فروزان

همه چون ماه گدازان که تمنای تو دارد

جگر و جان عاشقان، در تمنای وصال تو مثل زهره و ماه می گدازد.

 

دل من تابه ی حلوا، ز بر آتش سودا

اگر از شعله بسوزد نه که حلوای تو دارد

دل من مثل حلوا بر آتش عشق تو می سوزد چرا که سودای چشیدن حلوای تو را دارد.

 

هله چون دوست به دستی، همه جا، جای نشستی

خنک آن بی‌خبری کو خبر از جای تو دارد

وقتی دوست دم دست است همه جا، جای نشستن است چون کنار اوست. خوش به حال کسی که از جای تو باخبر است. این باخبری عین بی خبری و حیرانی است.

 

اگرم در نگشایی، ز ره بام درآیم

که زهی جان لطیفی که تماشای تو دارد

اگر راهم ندهی از راه بام می آیم تا مثل جان های لطیف، به تماشایت بنشینم و حالم خوش شود.

 

به دو صد بام برآیم، به دو صد دام درآیم

چه کنم آهوی جانم سر صحرای تو دارد

هر جا لازم باشد به هوای دینت می آیم چه از بام بیایم و چه در دام بیفتم. آهوی جان من می خواهد در صحرا و هوای وجود تو مقیم شود.

 

خمش ای عاشق مجنون، بمگو شعر و بخور خون

که جهان ذره به ذره غم غوغای تو دارد

مولانا به خود می گوید ای عاشق دیوانه، لازم نیست دیگر چیزی بگویی که همه کائنات با تو غمگساری می کند.

 

سوی تبریز شو ای دل، بر شمس الحق مفضل

چو خیالش به تو آید، که تقاضای تو دارد

ای دل من به تبریز نزد شمس پر فضیلت برو. زیرا وقتی خیالش به ذهن تو وارد می شود، به این دلیل است که تو را خواسته است.

 

3 بهمن 1403

امیر عباس طیبی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:

بیت آخرش منو یاد این رباعی از خود خاقانی انداخت

سوزی که در آسمان نگنجد دارم
وان ناله که در دهان نگنجد دارم

گفتی ز جهان چه غصه داری آخر
آن غصه که در جهان نگنجد دارم

sezafa در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۰ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲:

با سلام . "گر دَهی پروانه ای" درست است  به همین سادگی که پروانه دور شمع میگردد و نه شمع، گرد پروانه که بخواد عبارت  "گِرد هر پروانه ای' درست باشه...

محمد سلماسی زاده در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۰:

هندو در اینجا نماد نفس و ناآگاهی است.

( هرچند در اشعار دیگر مولوی به معنای معنوی و خموشی هم به کار رفته است )

یزدانپناه عسکری در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

تابش خورشید ازل و توأمان پروردن جان و آموختاری و قصد شخصی به تداوم ادراک دنیای روزمره در قصد دل دانا و نادان (صبحدم سرد نفس).

حافظ : دفتر دانش ما جمله بشوئید به می‏ - که فلک دیدم و در قصد دل‏ دانا بود

برمک در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۵۹ در پاسخ به بابک چندم دربارهٔ رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۲:

اندرز اوشنر داناگ

حمید زارعیِ مرودشت در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:

من واقعا درک نمیکنم این چه کاری بوده که گنجور انجام داده و هوش مصنوعی رو برای شرح ابیات به کار گرفته. اکثر ابیات رو نه تنها اشتباه معنا کرده که ممکنه دچار کژتابی در برخی مخاطبان هم بشه. درسته که جای ویرایش داره ولی کی فرصت داره بشینه توهمات هوشمصنوعی رو رفع کنه.

 

مثلا ببینید این بیت حافظ رو چقدر مسخره معنا کرده

 

تازیان را غمِ احوالِ گران‌باران نیست

پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم

 

نوشته عرب‌ها نگران حال کسانی که مشکلات زیادی دارند نیستند، بلکه انسان‌های خوب و پرهیزگار کمک کنند تا من با خوشحالی و راحتی پیش بروم.

 

در حالی که تازیان یعنی افرادی که تند رو و سریع هستند و مشخصا میگه سواره از پیاد هخبر نداره. حالا بین تازی و پارسا یک ایهام تناسب عرب و ایرانی هم هست ولی اصلا ربطی به معنای اصلی نداره. کاش بیخیال این تبِ هوشِ مصنوعی میشدید. واقعا چهره ی سایت رو زشت و مخدوش و غیر حرفه ای کرده. مخصوصا که فورا بدون فاصله گذاشتیدش بعد از شعر. حد اقل میخواید حفظش هم کنید بذاریدش پایین صفحه بعد از حواشی مردم.

سیاوش در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۴۰ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۹۷:

سلام و عرض ادب

علامه مجلسی (چه مجلسی اول و چه مجلسی دوم)، ایرانی بودند (در اصفهان متولد شدند و در اصفهان نیز فوت کردند) و لبنانی نبودند.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۶ در پاسخ به جلیل دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:

بیا به صلح من امروز در کنار من امشب

که دیده خواب نکرده است از انتظار تو دوشم

معنی خیلی واضح است

امروز بیا با من آتشی باش و امشب به کنار من بیا چون دیشب چشمم از انتظار تو بیدار بوده و نخوابیده است.

 

 

هر توضیحی که نوشته شود فقط سخن خداوندگار را بی‌ارزش می‌کند؛ از بس روان و شیرین است.

افسانه چراغی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۶۲ - در نصیحت فرماید:

ابن عماد بزرگوار بسیار تاثیرپذیرفته از حکیم نظامی گنجوی و لیلی و مجنون اوست.

افسانه چراغی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۶۲ - در نصیحت فرماید:

دوری تو وگرنه ره بسی نیست غیر ...

به قول حافظ:

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

افسانه چراغی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۶۱ - در خاتمت کتاب:

منظوم بسان عقد پروین موسوم به ...

عِقد: گردنبند

ستاره پروین که به شکل خوشه است، به گردنبند تشبیه شده است.

میثم هدا در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۴:

عشقِ تو تا در دل است منعِ فغانم مکُن

دیگ نیفتد ز جوش تا (ننشیند) شرار

 

لطفا اصلاح شود

افسانه چراغی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۵ دربارهٔ ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۷ - در صورت حال گوید:

یارب که چه زنگی است مقبل کاو را لب کوثراست منزل

خال کنار لبش مانند سیاهپوست خوش‌اقبالی است که کتار حوض کوثر منزل دارد.

افسانه چراغی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۶ - آغاز داستان:

از صحبت عشق زار گشته آشفته و بی‌قرار گشته

صحبت به معنی مصاحبت و همنشینی است.

افسانه چراغی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۴ - سبب نظم کتاب:

داغ از چه نهاد لاله بر دل سرو ...

گل لاله در دل خود کبودی دارد که به داغ یا نشان تشبیه شده. 

افسانه چراغی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۴ - سبب نظم کتاب:

گریان ز چه گشت ابر آزار نرگس همه شب چراست بیدار

آزار اولین ماه از ماه‌های سُریانی و برابر با فروردین ماه است. اشاره به بارش باران بهاری دارد.

افسانه چراغی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱ - پادشاهی جمشید هفتصد سال بود:

بیاموختشان رشتن و تافتن به تار اندرون پود را بافتن

باید "بیامُختِشان" باشد تا وزن شعر درست شود.

۱
۱۴۸
۱۴۹
۱۵۰
۱۵۱
۱۵۲
۵۴۶۷