شمارهٔ ۵ - چنان بنظر میرسد که آن سلطان عشرت طلب و هردم خیال، به این کتاب توجه نکرد و آن همه زر را که وعده کرده بود به امیر خسرو نداد، مگر امیر خسرو ازینکه مثنوی دلانگیزی گماشته است ، خرسند بود:
گر چه شد از بهر چنین نامهای
داد مرا گرمی هنگامه ای
ناز پی آن شد قلم سحر سنج
کز پی آین مار نشینم به گنج
من که نهادم ز سخن گنج پاک
گنج زر اندر نظرم چیست ؟ خاک!
گر دهدم تا جور سر بلند
در نتوان باز به دریا فگند
ور ندهد زان خودم رایگان
رنجه نگردم چو تهی مایگان
یک جو از ین فن چو به دامن نهم
ده کنم آن را و به صد تن دهم
شیرم و رنج از پی یاران برم
نی چو سگ خانه که تنها خورم
این همه شربت نه بدان کردهام
کاب ز دریای کرم خوردهام
هر همه دانند که چندین گهر
کس نفشاند بدو سه بدره زر
ور دیدم گنج فریدون و جم
هدیهٔ یک حرف بود، بلکه کم !
هر صفتی را که بر انگیختم
شعبدهٔ تازه درو ریختم
مور شدم بر شکر خویش و بس
در نزدم دست به حلوای کس
هر چه که از دل در مکنون کشم
زهرهٔ آن نیست که بیرون کشم
زانکه نگه میکنم از هر کران
ایمنی ام نیست زغارت گران
دزد متاع من و با من به جوش
شان به زبان آوری و من خموش
نقد مرا پیش من آرند راست
من کنم «احسنت!» کز آن شماست!
شرم ندارند و بخوانند گرم
با من ومن هیچ نگویم ز شرم
طرفه که شان دزد من از شرم پاک
حاجب کالا من و من شرم ناک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات و دلمشغولیهای خود در مواجهه با ارزشها و ثروتها اشاره میکند. او از نحوه مدیریت گنجینههای درونی خود صحبت میکند و اینکه چگونه سخنانش را بیش از هر چیز دیگر با ارزش میداند. او تأکید میکند که حتی اگر چیزهایی چون طلا و ثروت ببینید، ارزش وجودی و کلمات او بسیار بیشتر است. به نوعی او از تلاش برای به دست آوردن آرامش و وفاداری به دوستانش سخن میگوید و نگران دزدی و سوءاستفاده از ارزشهایش است. در نهایت، او به برخورد بیشرمانه دیگران اشاره میکند و نشان میدهد که ارزشها و احساسات عمیق نیز میتواند در مواجهه با جامعه به چالش کشیده شود.
هوش مصنوعی: به رغم اینکه برای چنین نامهای به من تهمت و ناراحتی دادهاند، اما در عوض حسی پر از شور و هیجان به من دست داده است.
هوش مصنوعی: قلم جادویی به خاطر زیباییام به دنبالم آمد تا در کنار گنج نشسته و از نعمتهای آن بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: من که با کلام خوب خود گنجینهای ارزشمند از افکار و معانی را ساختهام، چه ارزشی برای زر و طلا قائل هستم؟ در واقع، برای من اینها هیچ ارزشی ندارند.
هوش مصنوعی: اگر برومی، سر خود را بلند کنم، نمیتوانم دوباره به دریا بیفکنم.
هوش مصنوعی: اگر از خودم به کسی چیزی ندهم، بیدلیل زحمت نخواهم کشید، چون بینیاز از دیگران هستم.
هوش مصنوعی: من اگر یک ذره از این هنر را به دامن خود برسانم، میتوانم آن را به صد نفر منتقل کنم.
هوش مصنوعی: من شیر هستم و برای دوستانم رنج میبرم، اما مانند سگی که فقط در خانه بماند و تنها غذا بخورد، نیستم.
هوش مصنوعی: این همه نوشیدنی را برای تو تهیه نکردهام بلکه به خاطر لطف و نیکی که از دریاچه حقیقت و بخشش دریافت کردهام، این کار را انجام دادهام.
هوش مصنوعی: همه میدانند که هیچکس نمیتواند به او هدیهای از طلا بدهد، زیرا او ارزشمندتر از هر گنجینهای است.
هوش مصنوعی: اگر گنجهای فریدون و جم را ببینم، میفهمم که آنها در واقع هدیهای بیش از یک کلمه نیستند، حتی کمتر.
هوش مصنوعی: هر ویژگیای که از خود نشان دادم، مانند جادو و ترفند تازهای به آن اضافه کردم.
هوش مصنوعی: من به خاطر خودم و شکر خودم کوچک شدم و هیچکس را در کارم دخالت نمیزنم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از دل و درونم بیرون میآورم، جرئت و قدرت بیان آن را ندارم.
هوش مصنوعی: چون به اطراف خود نگاه میکنم، احساس امنیت نمیکنم؛ چرا که همیشه در خطر افرادی هستم که میخواهند آسیب برسانند.
هوش مصنوعی: دزد مال و نعمت من را میبرد و در حالتی پرشور، دربارهاش صحبت میکند، اما من در سکوت به تماشای این وضعیت نشستهام.
هوش مصنوعی: نقد و بررسی من را بهصورت مستقیم به خودم بیاورند، من در پاسخ خواهم گفت: «احسنت!» چون این نظر از سوی شماست!
هوش مصنوعی: آنها بدون خجالت با من صحبت میکنند و من به خاطر شرم خودم، هیچ چیزی نمیگویم.
هوش مصنوعی: عجیب است که دزد من با وجود شرم و حیا، از دیدن نگهبان کالا احساس خجالت میکند، اما من خودم به خاطر او شرمنده و شرمگین هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.