گنجور

حاشیه‌ها

آینۀ صفا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:

An ache of love I’ve endured, that ask not

A poison of departure I’ve savored, that ask not

 

Ive scoured the world and in the end

A heart-ravisher Ive chosen, that ask not

 

In yearning for the dust on her doorway

Such flows the water of my eye, that ask not

 

Yesternight with my own ear from her mouth

Such words I’ve heard, that ask not

 

Why do you bite lip at me that speak not

A ruby lip Ive bitten, that ask not

 

In my cottage of beggary without you

Sufferings Ive endured, that ask not

 

Like Hafez wandering on the path of love

A state Ive attained, that ask not

محمد یزدی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:

به نظر می رسد در مصراع نخست بیت ششم، «از» نادرست بوده و «ار» صحیح باشد.

بخسب «ار» نفهمیده ای درد جان

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۲۸ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳:

سلام و درود 

سایت خیلی خوبی دارید به نظرم اشعار شعر نو هم اضافه کنید خیلی خوب میشود اشعار حسین منزوی نیما یوشیج ابتهاج بهبهانی شاملو قیصر امین پور و...خیلی خوب میشود !

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۳۶ در پاسخ به علي مختاري دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۳ - تیره‌بخت:

امید که هیچ کودکی و نوجوانی و در کل هیچ فرزندی این مشکلات را نبیند ...فکر نکنم کسی بتواند ابنن خاطرات آزرده کننده را حاشیه کند ،ولی هستند اطراف مان بسیار ،که اینگونه باشند ...

 

شعر به شیرینی تمام ،و به بهترین شکل ممکن توصیف کرده ...من که با این شعر اشک ریختم ... .

درود ...

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۲۸ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۴:

با ناشناس موافقم 

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

سلام ...حاشیه ها را خواندم زیبا بود و خاطراتی که پشت هر حاشیه بود با اینکه برای من نبود اما مثل یک کتاب که وقتی میخوانی خود را در شخصیت اصلی کتاب میبینی بود ...

من سن کمی دارم 

عاشق به معنای چیزی که بیشتر انسان ها میپندارند نشده ام ...اما عاشق کسی شدم که برای من بالاتر از هرکسی بود ...معلمی که برای من معلم تنها نبود ...اشکهای زیادی برای او ریختم ...و با لحظه لحظه دوران با او قلبم دردی داشت بس عجیب ...

روزها گذشت و دیگر او رانمیبینم...اما بدتر از جدایی و انتظار چیزدیگری هست...گذر زمان ...

هیچگاه کسی نخواهد فهمید که آنکس که به او عشق ورزیدی ،همان یار حقیقی نیست و در انتظار یار حقیقی بمانی ...یاری که هیچگاه ندیده ای ...گول زدن خود ...برای دوری از غم ... و این یعنی دور کردن خود از حقیقت :

اینکه هیچگاه آن یارخیالی را نمیبینی ...

 

 

 

و اما، بانو روفیا عزیز ...

این خود یک عشق است ...اینکه سختی ها و...را به جان بخری تا بالاخره به مقصد رسی..ملامت ها و ناسزا را و هر چیزی را ...

حافظ گفت :   ..والله ما راینا حب بلا ملامه ...

هر چیزی که شما گفتید ///کم توجهی ،تحقیر ،سنگدلی ،جفا...///و باز هم عاشق بماند... .؛

آری باید بماند اگر نماند که عاشق نیست !او خود کم بین نیست!ولی خود را در عاشق یار کوچک میداند ؛او عاشق میماند چون عاشق است ...

آری عشق بیماری ست ولی با این اسم ها روان شناختی و درمانی .... نه ؛ بیماری عشق همان بیماری عشق است و بس؛ 

...علت عشق از علتها جداست ...  این بیت و این شعر مولانا به خوبی عشق را نشان داده ... .

 

 

به هر حال دوست دارم در ادامه حرف م از معلم عزیز خود تشکر کنم ...

معلم عزیز من همچو آن یار خیالی بود ...

امیدوارم معلم عزیز من در هر لحظه و هر مکان به عشق ورزیدن به دانش آموزان ادامه دهد و همیشه و هر مکان تابنده در تیرگی ها باشد ...دوسش دارم به جان ...

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۳۹ دربارهٔ خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲:

سلام و درود حرف پارسا کیان درست است ؛به جای این،ای درست تر است 

بینا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱:

بیت چهارم، بیتی است که "رفعت سمنانی" این‌گونه به استقبالش رفته است:

دست بر زلف پریشان وی آوردم دوش

گفت در وی دل جمعی است به هم برمزنش

نگین در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۵:

سلام 

بنده متوجه بیت آخر نمیشوم 

سپاسگزارم از دوستان اگر راهنمایی بفرمایند

Polestar در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲:

با پارسا موافقم

Polestar در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » پشیمانی:

با ebi موافقم

Polestar در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۱۵ در پاسخ به مهدی دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

یعنی چی!

سید محسن در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:

با سر ---زلف---تو دو عالم را-----درست است

سید محسن در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳:

غنچه چو ---رزق----خود از بالا.....---درست است

سید محسن در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:

کوکبه زلف تو تاثیر کرد---درست است

 

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۱۵ در پاسخ به نگار . ف دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:

نمیدونم چرا شبیه به من گفتید ...من هم به کسی که هیچ گاه ندیده ام انتظار دیدار دارم و برایش اشک میریزم...

حس خیلی گنگی ست و اکنون در بهت و حیرانی هستم و نمیدانم که در دل چه میگذرد...تا باشد که بعدها این حس عقب چه بر دل آرد و حال من چه شود ...

و چه بگویم ...ولی هنوز هم انتظاری غریب دارم 

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۲ - در بارهٔ فوت دختر خود:

هعی ...این ها همه ظلمی ست که به زن و دختر میشود ...

حتی در قرآن هم سوره ای بوده که درجزء سی که به این اشاره داشته:سوره تکویر آیه ۸

...واذاالموُٕدَهُ سُیِٕلَت...(میبخشید کیبورد من مشکل دارد ...):-)

...و هنگامی که از دختران زنده به گورشده بپرسند ... 

 

 

 

این ها همه ظلمی ست و بس ...و هیچ ظلمی پابرجا نمیماند 

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۴۷ در پاسخ به خلیفه دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

خلیفه عزیز ...شاید آنچنان واضح است که غیر واضح دیده میشود ...گویی ما دنبال چیز غریب و اعجاب آوری هستیم حال آنکه عجیب ما هستیم که عادی ترین چیز را عجیب میابیم ... 

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۳۷ در پاسخ به دوستدار دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

سلام من با دوستدار موافقم ...راستش من هم اشعار خیام رو خیلی خوندم و دیدم و شنیدم اما هر کس بر اساس نظر خودش نظر میده و نظرات خیلی متفاوت هست...

من که دقیق نمیفهمم مفهوم واقعی شعر رو ...مثل اشعار مولانا هست به قول دوست دیگرمون و به  قول مولانا :هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من ...

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۹۰:

پیر کنعان منظور حضرت یعقوب است تلمیح به داستان یعقوب و یوسف دارد ؛عزیزی منظور حضرت یوسف که عزیز مصر بود و عزیز پدر ؛بیت الحزن در معنی لغوی یعنی خانه غم (یه همچین چیزی)ولی اینجا میشه گفت که به دل غمین اشاره دارد و وطن هم به منظور مرکز آمده است یعنی زادگاه غم، دل است ؛اخوان برادران است که همان یوسف و برادرانش است که به او حسد او داشتند ؛برادران یوسف چون گرگ بودند و در واقع در داستان یوسف آن گرگ ها همان برادران بودند ؛و یوسف هم باید به سفر میرفت ؛یعنی باید دور میشد... .

به زیباییصائب از عشق گفته و داستان یوسف را با آن آمیخته ... ؛

۱
۱۳۹۹
۱۴۰۰
۱۴۰۱
۱۴۰۲
۱۴۰۳
۵۴۵۹