گنجور

حاشیه‌ها

علی عابد در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۳:۰۷ در پاسخ به روفیا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷:

بیت بعد منظور رو میرسونه. میگه تو یکی نیستی، هزارتایی که یک چراغ روشن از هزارتا خاموش بهتر است

محمّد میری در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۴۱ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - از زبان اهل خراسان به خاقان سمرقند رکن‌الدین قلج طمغاج خان پسرخواندهٔ سلطان سنجر:

چند نکته : 1- امیر رقاب (amir reghab)، در آهنگ IRAN (ایران) که در اسپاتیفای نمیباشد این شعر را خوانده است ، اگر خواستید میتوانم فایل را برای اثبات به شما بدهم ، 2- من یه نسخه از این کتاب رو دارم که جای کلمات از و چون و امثالهم کلمات مشابه دیگری بکار برده شده است. 
لینک آهنگ 

نصرت الله در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴:

در بیت نخست، منظور از مندل پارچه‌ای است که از آن خیمه و سایه‌بان و امثالهم درست می‌کنند. 

نصرت الله در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲:

مقصود از «گوهر آمل» در مصرع دومِ بیت هفتم، گمان می‌رود که طالب آملی، شاعر گرانقدر آن خطه باشد. 

نصرت الله در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹:

در بیت هفتم، منظور از کجک، آلتی است مانند تبر که فیلبانان برای راندن فیل به کار می‌برند. 

فرزانه در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

۱_سمن بویان*، غبارِ غم چو بنشینند، بنشانند پری رویان، قرار از دل، چو بستیزند بستانند محبوبان و زیبارویان وقتی در کنارعاشق باشند آنچنان آنان را جذب می کنند که غم را از دل عاشقان می زدایند .زمانی که به نزاع و لجاجت می پردازند، قرار از دل عاشق می برند. *سمن بویان: معشوق ، انان که بوی گل یاسمن می دهند. *ستیزیدن: نزاع کردن، لجاجت کردن ۲_به فتراکِ* جفا* دل‌ها، چو بربندند، بربندند ز زلف عنبرین جان‌ها، چو بگشایند بفشانند وقتی زیبارویان دل رابا مهر صیدکردند و اسیر جور و ستم خود ساختند دیگر کار دل ساخته است ،و زمانی که موهای تاب دل یا بافته خود را باز کنند دل های عاشقان اسیر شده از تاب زلف های آنها فرو می ریزد . *فتراک:بندچرمی پشت زین که با آن صید یا اسیر را می بندند *فتراک جفا: با مهر و محبت بستن و بعد ستم کردن ۳_به عمری یک نفس، با ما چو بنشینند، برخیزند نهالِ شوق در خاطر چو برخیزند، بنشانند بعد از عمری یک لحظه با ما بنشینند و برخیزند، در دل ما نهال شوق می نشانند. ۴_سرشکِ گوشه گیران را چو دَریابند، دُر یابند رخِ مهر* از سحرخیزان نگردانند، اگر دانند آن سمن رویان اگر به احساسات و اشک صاحبدلان توجه ای داشته باشند و آن را درک کنند جواهری مانند مروارید به عنوان پاداش بدست می آورندو اگر بدانند محبت کردن به آنان که سحرگاه با خداوند به راز و نیاز می پردازند چه پاداشی دارد به آنان بی مهری نمی کنند. *رخ مهر:روی محبت، نگاه مهر آمیز ۵_ز چشمم لعل رُمّانی* چو می‌خندند، می‌بارند ز رویم، راز پنهانی چو می‌بینند، می‌خوانند وقتی می خندند از چشمم اشک خونین (=اشک سرخ مثل لعل رُمّانی) فرو می ریزد، وقتی چهره مرا می بیند راز قلبم را می خوانند. *رُمّان: انار *لعل رُمّانی :مرواریدی به رنگ دانه انار 🔺۶_دوایِ دردِ عاشق را، کسی کو سهل پندارد ز فکر، آنان که در تدبیرِ درمانند، در مانند دوای درد عاشق را طبیب مدّعی و عام نمی شناسد و کسی که این درمان را آسان بگیرد در درمان آن ناموفق خواهد بود . ۷_چو منصور، از مراد آنان که بردارند، بر دارند بدین درگاه، حافظ را چو می‌خوانند، می‌رانند آنان که مانند منصور اسرار غیب را می دانند، به دار آویخته شده اند، وقتی حافظ را به این درگاه دعوت می کنند ،باز از درگاه می رانند. 🔺۸_در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند که با این درد اگر دربند درمانند درمانند وقتی مشتاقان به این درگاه روی نیاز می آورند به آنها اعتنایی نمی کنند و معنی این کار این است که اگر با درد عشق به سراغ درمان آمده اید درمانده اید و چاره ای ندارید. (=درد عشق درمان ندارد.) 🔺 در حافظ به تصحیح دکتر یحیی قریب بیت ششم موجود است. در تصحیح دکتر خانلری، تصحیح سایه و تصحیح دکتر هروی این بیت نیست . در تصحیح علامه قزوینی بیت هشتم اصلاح شده بیت ششم است که تخلّص حافظ به آن افزوده شده است. اگر بیت ششم حذف شود بیت هشتم معنی و مفهوم کاملتری در اختیار قرار می دهد .

فرزانه در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

غزل عاشقانه است که برای حفظ ردیف کلام حافظ دچار تصنع شده است . ۱_ مرا چشمیست خون افشان، ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو _از دست آن زیبا رو (کمان ابرو) چشم من خون گریه می کند ،آن کسی که بخاطر زیبایی جمالش (چشم و ابرو او) در جهان آشوب بپا خواهد شد ۲_غلام چشم آن تُرکم* که در خوابِ خوش مستی نگارین گلشنش* روی است و مُشکین سایبان ابرو _اسیر چشم زیبا رویی هستم که وقتی بر اثر مستی بخواب رفته است صورتش مانند باغ پرُ گل است و سیاهی ابروانش مانند سایبان در باغ است. *تُرک: زیبا رو *گلشن : باغ ۳_هلالی شد تنم* زین غم که با طغرای* ابرویش که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو _از شدت غم خمیده شدم که با وجود هلال ابروان معشوق که مانند طغرای است، ماه چگونه بخودش اجازه میدهد که هلالش را آسمان نمایان کند؟ حافظ هلال ابرو یار را با ماه در اسمان مقایسه کرده است. *هلالی شد تنم : خمیده شدم *طُغرا: تحریر زینتی اسم فرمانروایان که در بالای فرمان ها می آمد ۴_رقیبان* غافل و ما را از آن چشم و جبین* هر دم هزاران گونه پیغام است و حاجب* در میان ابرو _ رقیبان (نگهبانان) بی خبرند که من با این زیبا رو چه عالمی دارم و اشاره های ابرو و پیشانی یار هزاران پیغام خوش برایم دارد.ابروان او نقش پرده دار(رابط) دارند. *جبین: شقیقه، پیشانی *رقیبان : عاشقان، نگهبانان *حاجب :پرده دار ، ابرو ۵_روان گوشه گیران* را جبینش طرفه گلزاریست که بر طرفِ سمن زارش همی‌گردد چمان* ابرو _پیشانی یار من برای روان رندان مانند گلزار زیبایی است که گویی ابرو های او در اطراف گل های یاسمنش گردش می کنند.(ابروی او در باغ پیشانی با حرکات خود عشوه و اشاره می کند.) *گوشه گیران: رندان *چمان، چمیدن : راه رفتن ، خرامیدن ۶_ دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حُسنی که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو _دیگر هیچکس نمی توانند در برابر زیبایی معشوق من از زیبایی چشم و ابرو حور و پَری حرف بزند. ۷_ تو کافردل*، نمی‌بندی نقابِ زلف و می‌ترسم که محرابم* بگرداند خمِ آن دل سِتان ابرو _تو بی رحم روی خود را با نقاب مویت نمی پوشانی و من می ترسم که قبله گاه من را هلال زیبایی ابروان تو عوض کند *کافر دل: بیرحم محرابم: قبله گاه، محل نماز ۸_اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو _اگر چه حافظ مانند مرغ زیرک بود و آسان به دام نمی افتاد، عشق می ورزید ولی اسیر نمی شد، یار او را با غمزه چشم کمان ابرو صید کرد.

شیرین در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۶۴ - عقد نوزدهم در محبت که میل دل است به مطالعه کمال صفات و انجذاب روح به مشاهده جمال ذات:

این شعر زیبا را شهریار رومی در آهنگ "زنده جاویدان" بسیار زیبا خوانده‌اند.

شیرین در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹۹:

به پیش خلق نامش عشق و پیش من بلای جان           بلا و محنتی شیرین که جز با وی نیاسایی

نشان از این دارد که مولانا شناخت والاتری از این عشق دارد و به خوبی با این عشق و سختی های آن آشنا است.

دهان عشق می‌خندد که نامش ترک گفتم من         خود این او می‌دمد در ما که ما ناییم و او نایی

مشابه این بیت در مثنوی است:

ما چو ناییم و نوا در ما ز تست      ما چو کوهیم و صدا در ما ز تست

 که ما هرچه داریم از خداست و خداوند بر همه امور بندگان آگاه و توانا است.

این شعر بسیار زیبا را شهریار رومی به زیبایی خوانده است.

امیررضا عطایی در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

از سر ذوق این سخن گفتم.

در غزل ۱۹ میفرماید:بینوایی ما و ذوق نیستی.

این ذوق همون چیزیه که لازم هست برای عبور از عقل و عالم امکان،و ورود به خرابات و عالم فنا.

در میخانه را گشاد یقین/ساقی عاشقان شود بخدا

حضرت حافظ:

بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود

یکرنگان و غیر خود فروشان تا پشت در میخانه راه میابند،و اینجا نعمت الله یقین رو مفتاح در میدونه،مسلما یقین از راه منطق و استدلال و عقل هیچگاه حاصل نمیشه.

مولانا:هرکه را درجان خدا بنهد محک/هریقین را باز داند او زشک.

واما کی شراب مینوشند؟

مولانا:عاشقان آنگه شراب جان کشند/که به دست خود خوبانشان کشند.

البته شراب از نوع شراب جان

 

 

امیررضا عطایی در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۰۲ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:

بیت پنجم مضمون مشابه با این بیت حافظ داره:

بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود/خود فروشان را به کوی میفروشان راه نیست. 

خود فروشان کسانی که با به تصویر کشیدن من های ذهنی خود معامله میکنند.

 

 

 

 

۱
۱۳۵۶
۱۳۵۷
۱۳۵۸
۱۳۵۹
۱۳۶۰
۵۴۵۹