مهدی خشامن در ۳ ساعت قبل، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:
تمنا میکنم تدبر و تفکر کنید:
آن باده به جز یکدم دل را نکند بیغم
هرگز نکُشد غم را هرگز نکَنَد کین را
(مولانا)زان می که او سرکه شود زو ترش رویی کی رود
این می مجو آن می بجو کو جام غم کو جام جم
(مولانا)مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست آب انگوری
(حافظ)نه آن میکه آمد به مذهب حرام
میی کهاصل مذهب بدو شد تمام
(نظامی)می خور که ز دل کثرت و قلت ببرد
و اندیشه هفتاد و دو ملت ببرد
پرهیز مکن ز کیمیایی که از او
یک جرعه خوری هزار علت ببرد
(خیام)نتیجه شراب و هر گونه مواد مخدر
ضعیف شدن حافظه
سستی و تنبلی و بی تفاوتی
کم شدن اراده
سرد شدن طبع بدن
فرکانس های مغزی به شدت بالا و پایین می شوند و به مرور زمان کنترل اعصاب و گفتار و کردار از بین میرود.
قضاوت با شما
حسن کریمی در ۴ ساعت قبل، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ ابوالفضل بیهقی » تاریخ بیهقی » باقیماندهٔ مجلد پنجم » بخش ۱ - دیباچهٔ الحاقی:
لطفا فایل صوتی رو اضافه کنید
احمد خرمآبادیزاد در ۵ ساعت قبل، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۰ - امر الهی به ملائکه به سجده حضرت آدم و معنی عبودیت و وظیفه آن:
مصرع نخست بیت 31 به شکل «آن یکی شد باد را آن بادگان» نامفهوم است. از آنجا که در این مصرع دو بار «آن» به کار برده شده، باید یکی «فرشته یک چیز» و دیگری «فرشتۀ چیز دیگر» باشد؛ دقیقا مانند مصرع دوم همین بیت («بهرام» فرشته نگهدارندۀ مسافر است و «بهمن» یکی از امشاسپندان–نماد خرد و دانایی). خوشبختانه نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379، این مشکل را برطرف میکند:
«آن یکی شد بادران آن بادگان»
یعنی یکی شد فرشتۀ نگهبان باد (=سروش) و دیگری بادگان (=فرشته خزانهدار)
*امیدوارم این یادداشت سندی باشد برای پیگیری باز هم بیشترِ پژوهشگران.
رسول لطف الهی در ۵ ساعت قبل، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:
قوام آباد از روستاهای اطراف سیوند فارس میباشد.
احمد خرمآبادیزاد در ۶ ساعت قبل، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۳ - مناجات با قاضی الحاجات:
به استناد نسخه خطی مجلس، پنج بیت پیش از بیت شماره 2 کنونی وجود دارد:
رفته همراهان و تنها ماندهای/غیر درگاهت ز هر در راندهای
در بیابان تن به مردن دادهای/دل به مرگ خویشتن بنهادهای
بینوایی مبتلایی خستهای/صید در دامی شکار بستهای
پای من لنگ و ره دشوار پیش/بار من سنگین و پشت ناقه ریش
مرکب از دستم عنان بگرفت و رفت/دزد آمد آب و نان بگرفت و رفت
احمد خرمآبادیزاد در ۶ ساعت قبل، ساعت ۱۳:۲۱ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۵ - قصه ی کودک و ذلت طماع از طمع:
بیتهای 12، 13 و 14، یعنی:
«چون شنید آن گرگ از خر نعل زر/از طمع ابله شد و مفتون خر
پس دوید از حرص تا نزدیک پای/پای خر برداشت با دندان ز جای
تا ز دندان نعل زراندام را/برکند زانجا و یابد کام را»
متعلق به بقیه داستان گرگ و خر هستند و ربطی به این بخش ندارند. نسخه خطی مجلس نیز تایید کنندۀ این موضوع است.
احمدرضا ضیایی در ۷ ساعت قبل، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۹ - داستان ملکزاده جوان با دشمنان پیر:
با تشکر از شما.
فرزاد آریا در ۷ ساعت قبل، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:
به گمان من حکیم عمر خیام در این رباعی به طالع بینی و پیشگویی های نجومی که در گذشته بسیار رواج داشته و افراد و خصوصا شاهان به آن اعتقاد و التزام داشته اند پرداخته است. در واقع خیام در مصرع دوم کنایه ای به این افراد میزند که با وجود داشتن خرد، به جای استفاده از آن با دیدن اجرام آسمانی و اعتقاد به تاثیر آنها در تصمیماتی که از خرد برخاسته مردد میشوند.
در بیت دوم خیام هشدار میدهد که تصمیمات ما باید بر مبنای خرد باشد چرا که اجرام آسمانی خودشان سرگردانند و نه پیامی برای ما دارند و نه تعیین کننده ی سرنوشت ما هستند.
شاهد دیگر این تفسیر، رباعی دیگر منسوب به خیام هست که میگوید
در گوشِ دلم گفت فلک پنهانی
«حکمی که قضا بُود، ز من میدانی؟»
در گردش خویش اگر مرا دست بُدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی
خصوصا باید توجه داشت که خیام به عنوان یک منجم زبردست دارد این هشدار را میدهد.
سمیه شکری در ۹ ساعت قبل، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۸:
مثل قراضه جویان شب و روز خاک بیزی
ز چه خاک میپرستی نه تو قبله دعایی
چه عجب اگر گدایی ز شهی عطا بجوید
عجب این که پادشاهی ز گدا کند گدایی
ببین خدا انسان خاکی رو چقدر دوست داره!!!!
خوش به حال انسان
Delkhaste در ۱۶ ساعت قبل، ساعت ۰۳:۱۲ در پاسخ به شاهان نوذری دربارهٔ فردوسی » هجونامه (منتسب):
خود نظامی عروضی گفته شاه طبرستان به سبب ارادتی که به سلطان محمود داشته است به ازای هر بیت هجونامه، هزار درهم به فردوسی داده و با دستور او هجونامه را از بین بردند و تنها شش بیت باقی ماند.
«فردوسی آن بیتها فرستاد. بفرمود تا بشُستند. فردوسی نیز سواد بشست و آن هجو مندرس گشت و از آن جمله شش بیت بماند :
مرا غمز کردند کان پرسخن
به مهر نبی و علی شد کهن
اگر مهرشان من حکایت کنم
چو محمود را صد حمایت کنم
پرستار زاده نیاید بکار
وگر چند باشد پدر شهریار
از این در سخن چند رانم همی
چو دریا کرانه ندانم همی
به نیکی نبد شاه را دستگاه
وگرنه مرا برنشاندی بگاه
چو اندر تبارش بزرگی نبود
ندانست نام بزرگان شنود»
نظامی عروضی » چهارمقاله » مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر » بخش ۱۱ - حکایت نه - فردوسی
یعنی نظامی عروضی فقط صحت انتساب این شش بیت را تأیید می کند.
فرهود در دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۳:۳۴ در پاسخ به مهرناز دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۱ - افسانهٔ ارشمیدس با کنیزک چینی:
آن غزال زیباچشم چینی، مستی و زیبایی چشمش رفت و آنرا باخت.
فرهود در دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۲:۵۲ در پاسخ به احمدرضا ضیایی دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۸ - مقالت پنجم در وصف پیری:
جناب احمدرضا؛ با درود به شما، و عذرخواهی بابت تاخیر در پاسخ،
و با آرزوی بهروزی و روزهایی بهتر؛
حاشیههای مربوطه را در حد بضاعت خود نوشتم امیدوارم کمک کرده باشد و پاسخهای بهتر پیدا کنید.
در مورد حذف حاشیهها از نظر من اشکال ندارد.
سلامت و پیروز باشید
فرهود در دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۸ - خلوت دوم در عشرت شبانه:
مجبورم پاسخ این سؤال را به شکل برداشت شخصی بدهم نه میشود گفت که مجلس خیالی است نه رئال. منظورم معنای کلمات (رئال و خیالی) است.
هرکس پس از آشنایی کافی با نظامی میتواند خود به پاسخ برسد که مخاطب کیست و مجلس چیست؛ نظر منه.
فرهود در دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۱ - داستان سگ و صیاد و روباه:
سایه خورشید بر آهو گرفتن بهنظر میرسد که یا به معنی جهیدن بر آهو باشد یا سریعتر بودن از آهو. چون آهو هم در سریع دویدن و هم در جهشهای بلند بارز است. تصویر این مصرع بر من مشخص نیست.
فرهود در دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۹ - داستان ملکزاده جوان با دشمنان پیر:
با تو برون از تو درون پروریست
گوش تو را نیک نصیحتگریست
در درون تو اما فراتر از تو درونپرور و راهنمایی وجود دارد؛ گوش تو یک نصیحتگر خوب و نیکو دارد.
یک نفس آن تیغ برآر از غلاف
چند غلافش کنی ای بر خلاف
یک دم این شمشیر را (شجاعانه) برکش تا کی این شمشیر را بیاستفاده در غلاف میکنی؟ ای آدم برخلاف و نسنجیده.
آن نفس از حقهٔ این خاک نیست
این حق آن همنفس پاک نیست
جنس آن دم و آن یار از جنس زمینی نیست؛ حق (آن یار تو) آن یار پاک، این نیست (که به او بیتوجهی)
پورداد وفائی در دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸:
پس از یاد خدا و درود، در کتاب جاویدان خرد ابن مسکویه بیت یکم به شکل زیر نقل شده است:
در مطبخ عشق جز نکو را نکشند
لاغر صفتان زشتخو را نکشند
یعنی چنان که در آشپزخانه حیوانات فربه و سرحال را برای تهیه غذا سر میبرند و از حیوان لاغر و مریض استفاده نمیکنند، خاصیت عشق هم این است که نیکوترین آدمها را گرفتار خود میکند.
(ابن مسکویه، احمد بن محمد، «جاویدان خرد»، ترجمه تقی الدین محمد شوشتری، به اهتمام دکتر بهروز ثروتیان، تهران: موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل، ۱۳۵۵. صفحه ۳۸۵)
فرهود در دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۸ - مقالت پانزدهم در نکوهش رشگبَران:
زخم تنُک زخمه پیران خوش است
آب جوانی چه کنم کهآتش است
زخمهای نازک و خفیف که این پیران ضعیف بهمن میزنند ناچیز است اما چه کنم که غرور جوانیام شعله کشیده و پاسخشان را میدهم
گرچه جوانی همه فرزانگی است
هم نه یکی شاخ ز دیوانگی است؟!
اگر جوان حتی دانا باشد به طبیعت جوانی که سرکشی و دیوانگی است (کارهای جوانان را انجام میدهد)
یاسمنی چند که بیدی کنند
دعوی هندو به سپیدی کنند
وقتی چند جوان پیدا میشوند و ادعای پیری و دانایی میکنند، آن سیاهرویان ادعای سپیدرویی میکنند. (چوب بید سفید است همچنین درخت بید افتاده است مانند پیر. در مصرع اول بیدی (پیری و دانایی) در مصراع دوم سپیدی: سپیدمویی و نیز پاکی و آبرو)
احمد خرمآبادیزاد در دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۳ - مناجات با قاضی الحاجات:
مصرع دوم بیت 12 «کز عقب آمد پیاده پای لنگ/بار سنگینش به دوش و پای لنگ» مشکوک است زیرا در مصرع نخست نیز «پای لنگ» به کار رفته و کل بیت بدون قافیه مانده است. از آنجا که در مصرع نخست، «پیاده» را کنار «پای لنگ» میبینیم، منطقی است که در مصرع دوم، در کنار «دوش» واژهای مانند «پشت» وجود داشته باشد. با توجه به نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379، مصرع دوم چنین است: «بار سنگینش به دوش و پشت کنگ».
شاعر واژۀ «کنگ» را به معنی «خمیده» و «کوژ» به کار برده است.
یادآوریها:
- در بیت شماره 43 بخش 208 مثنوی طاقدیس، دوباره واژۀ «کنگ» را به همین معنی میبینیم («گفت هاجر با وی ای فرتوت کنگ/ای زبانت لال باد و پای لنگ»).
- اصطلاح «کنگ پشت» در مصرع دوم بیت 9 از قصیده 52 کمالالدین اسماعیل آمده است («کنگ پشتی به روستا باشد»)
صدیقه کامور در دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۱:۱۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۶:
وزن شعر را اشتباه نوشتید.
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
درست است.
مهدی خشامن در ۳ ساعت قبل، ساعت ۱۶:۰۴ در پاسخ به فرهاد دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱: