محمد ارثیزاد
محمد ارثیزاد در ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
"نه من از پردهی تقوی به در افتادم و بس
پدرم نیز بهشتِ ابد از دست بهشت"نه من از پردهی تقوی ... ( ضبط قزوینی_غنی و استاد_سایه )
نه من از خلوتِ تقوی ... ( ضبط دکتر خانلری )
نه من از خانهی تقوی ... ( ضبط قدسی )
سودی در شرح مفصلی که در اواخر قرن دهم بر دیوان حافظ نوشته است، به هر سه مورد اشاره میکند.
نسخهها چه میگویند:
بر اساس نسخههای نیمهی اول قرن نهمیِ مورد استفادهی دکتر خانلری ۸ نسخه "خلوت تقوی" و ۳ نسخه "پردهی تقوی" ضبط کردهاند. اضافهی "خانهی تقوی" در هیچیک از نسخههای مذکور نیامده است.مفردات و زیبایی شناسی:
هر سه کلمهی پرده، خلوت و خانه برای پوشاندن و جدا کردن کاربرد دارند با این تفاوت که پرده و خانه امری محسوس و خلوت امری عقلی و نامحسوس میباشد، اضافه شدن این کلمات به "تقوی" که آن نیز به نوعی امری است محدود کننده و پوشاننده؛ اضافه تشبیهی با وجه شبهِ "پوشاندن" خواهد ساخت.
پردهی تقوی: حافظ میگوید: "نه که فقط من نتوانستم تا ابد پرهیزگار بمانم..." در این ترکیب پرده با واژهی "در" در فعل "به در افتادن" بسیار متناسب است، و اصطلاح "پرده دری" را نیز به ذهن متبادر میکند.
خلوتِ تقوی: اگر این بیت را با خلوت بخوانیم از لحاظ معنی تفاوت چندانی با پرده نخواهد داشت، ولی واژهی "خلوت" به خاطر ارتباط کنج عزلت با "تقوی" و نیز خلوت بودن بهشت در زمان حضور آدم، زیباتر به نظر میرسد.
هرچند "خانهی تقوی" نیز به خاطر ارتباط خانه و در قابل تامل است، اما چون خانه در هیچیک از نسخه های ذکر شده نیامده است، صرف نظر کردن از آن ایرادی نخواهد داشت.نتیجه گیری:
برای انتخاب یکی از "پرده" یا "خلوت" که هر دو در جای خود زیبایی هایی دارند میتوان داوری را به اکثر و اقدم نسخ واگذار کرد، که در این صورت بدون شک "خلوت تقوی" امتیاز بیشتری خواهد داشت.
پس ارجح خواهد بود که در دیوان حافظمان واژه "خلوت" را نیز ولو داخل پرانتز در کنار "پرده" درج کنیم.
محمد ارثیزاد در ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱:
"شربتِ قند و گلاب از لبِ یارم فرمود
نرگس او که طبیبِ دلِ بیمارِ من است"در بابِ شربت_قند_و_گلاب یا گلشکر
نظامی در مخزن الاسرار میفرماید:
آدم از آن دانه که شد هیضهدار
توبه شدش گلشکر خوشگوارتوبهی دل در چمنش بوی توست
گلشکرش خاک سر کوی توستدل ز تو چون گلشکر توبه خورد
گلشکر از گلشکری توبه کردنظامی
به نظر میرسد گلشکر در بیتهای بالا همان قند و گلاب در غزلیات حافظ باشد، چون حافظ نیز در چندین بیت از دارویی به نام قند و گلاب نام برده است.
قندِ آمیخته با گُل نه علاجِ دلِ ماست
بوسهای چند برآمیز به دشنامی چند
☆
شفا ز گفتهٔ شِکَّرفِشانِ حافظ جوی
که حاجتت به عِلاجِ گلاب و قند مبادذکر این نکته خالی از لطف نخواهد بود که در ادبیات کلاسیک هر کجا با واژه "گل" رو به رو میشویم، مراد همان گل سرخ است چرا که سایر گلها مثل نرگس، لاله، سوسن، ... همواره با ذکر نامشان در ابیات آورده میشدند. ظاهراً گلشکر یا شربت قند و گلاب برای بیماری دل درد به کار میرفته است، که امروز نیز کاربرد دارد.
بعد از ذکر آن نکته یکی دیگر از زیباییهای بیت را میآورم. پر واضح است که این ظرایف بر اهل فن پوشیده نیست.
همانطور که میدانیم یکی از علاقهمندیهای حضرت حافظ آرایهی پارادوکس بود، و در این بیت به زیبایی به نمایش درآمده است. و آن حضور نرگس که همیشه به بیمار بودن شهره است، به عنوان طبیب دل بیمار حافظ میباشد.
محمد ارثیزاد در ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:
"کوهِ اندوهِ فراقت به چه حالت بکشد؟
حافظ خسته که از ناله تنش چون نالیست"
بدون تردید در میان شاعران فارسی زبان هیچکس به اندازه حافظ علاقهمند به موسیقی نبوده است، و این ناشی از آگاهی و اشراف خواجه به ظرایف موسیقی درونی و بیرونی شعر می باشد. چرا که خواجه هم حافظ قرآن بود و آشنا به علم تجوید، و هم آشنا به موسیقی؛ از قرائن پیداست که آواز را نیز خوش میخواندند.ز چَنگِ زهره شنیدم که صبحدم میگفت
غلامِ حافظِ خوش لهجهٔ خوش آوازمجدای از بحث موسیقی بیرونی، در بیتی که در آغاز کلام آمده است، مثل تعداد زیادی از بیت های سروده شده، ظرایف موسیقی درونی قابل مشاهده است. از آن جمله به کار بردن دو واژه "کوه" و "اندوه" و نیز "فراقت" و "حالت" که زیبایی این مصراع را دوچندان کردهاند. چرا که کشیدگی دو مصوت بلند "او" در انتهای کلمات "کوه" و "اندوه" نشاندهنده زحمتیست که برای حمل بار هجران (ماهم این هفته شد از شهر و به چشمم سالیست...) متحمل شدهاست، و ضربههای پشت سر همی که توسط " َت" در انتهای دو کلمه "فراقت" و "حالت" شنیده میشود بیانگر ناتوانی عاشق در برابر آن اندوه بزرگ میباشد.
محمد ارثیزاد در ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:
"باد صبا ز عهد صِبی یاد میدهد
جاندارویی که غم ببرد درده ای صبیّ"حضرت حافظ در بیتی دیگر میفرمایند:
"چون صبا با تن بیمار و دل بیطاقت
به هواداری آن سرو خرامان بروم"
بیمار بودن صبا با توجه به حرکت افتان و خیزان باد سحرگاهی مضمونی است که سالها توسط شاعران مختلف پرورده شده و شاهد مثال های فراوانی در این رابطه میتوان ارائه نمود. در بیت "باد صبا ز عهد صِبی یاد میدهد..." نیز، با اینکه شاعر اشاره ای به بیمار بودن صبا ندارد ولی با آوردن واژه "دارو" در مصراع دوم نهایت بهره را از این کلمه برده و ایهام زیبایی را آفریده است. و این تبحر از ویژگیهای قلم خواجهی شیراز می باشد و بس.