گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

تا عشق توام بدرقه راه حجاز است

اندر حرم وصل دلم محرم راز است

احرام در دوست چو از صدق ببستیم

در هر قدمی کعبه صد گونه نیاز است

عمریست که از آتش سودای تو چون شمع

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۴

 

تا چند ز دیدار تو مهجور توان زیست

تو جان عزیزی ز تو چون دور توان زیست

آنکس که نظر بر چو تو منظور بینداخت

گوید که جدا گشته ز منظور توان زیست

دریاب مرا چون رمقی هست کز این بیش

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۸

 

ای راحت جان از نفس روح فزایت

دارد نگه از چشم بداندیش خدایت

درمان طلبان از تو دوا جسته ولیکن

من سوخته دل ساخته با درد و بلایت

چون هست وفا شیوه عشاق بلاکش

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۰

 

عشاق وفاپیشه اگر محرم مائید

از خود بدر آئید و در این بزم درآئید

در بزم احد غیر یکی راه ندارد

با کثرت موهوم در این بزم میائید

تا نقش رخ دوست در آیینه به بینید

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۹

 

یک لحظه مرا بی رخت آرام نباشد

دل را بجز از لعل لبت کام نباشد

هیهات که من با تو توانم که نشینم

چون سوی توام زهره پیغام نباشد

در صحبت ما زاهد افسرده نگنجد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۵

 

خرم دل آن کس که تمنای تو دارد

شادی کسی کو غم سودای تو دارد

تا حشر بود سجده گه اهل محبت

جائی که نشانی ز کف پای تو دارد

شاید که ز خورشید فلک دیده بدوزد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۰

 

رندان که مقیمان خرابات الستند

از غمزه ساقی همه آشفته و مستند

برخاسته اند از سر مستی بارادت

زانروز که در میکده عشق نشستند

تا چشم بنظاره آن یار گشادند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۷

 

عید است و حریفان ز می عشق خرابند

ای دوست مپندار که سرمست شرابند

اسباب همه عیش در این بزم مهیاست

ارباب طرب خوشتر از این بزم نیابند

چشمان غم اندوختگان جام پر از می

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۴

 

بوئی ز گلستان تو ما چون بشنیدیم

از خود برمیدیم و بدانسوی دویدیم

از بال و پر خویش چو کردیم تبرا

با بال و پر عشق در آن راه پریدیم

عمری چو در آن بادیه سرگشته بگشتیم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۵

 

قفل در ما بستی و پندار تو دیدیم

با خویش مشو بسته که ما جمله کلیدیم

مفتاح ترا نیست در این باب فتوحی

کشاف ترا لایق این کشف ندیدیم

در هستی ما آتش عشقش چو درافتاد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۵

 

در نامه حدیث دل درویش نویسم

یا قصه سوز جگر خویش نویسم

از هجر انیسان نکوخواه بنالم

با وصف جلیسان بداندیش نویسم

نزدیک تو شرح غم دوری بفرستم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۲

 

یاری که ز جان دوسترش داشته بودم

وندر دل و جان تخم غمش کاشته بودم

وز بندگی آن شه خوبان زمانه

صد رایت اقبال برافراشته بودم

از بهر شرف خاک قدمهاش چو سرمه

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۵

 

سرگشته در این بادیه تا چند بپوئیم

ای کعبه مقصود ترا از که بجوئیم

ما شیفته باد صبائیم شب و روز

باشد که نسیمی ز ریاض تو ببوئیم

گر در حرمت محرم اسرار نباشیم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۸

 

با درد غم عشق تو درمان نشناسم

آشفته یارم سر و سامان نشناسم

جان و دل من سوخته آتش عشق است

من سوخته دل روضه رضوان نشناسم

من طوطی شکر شکن مجلس انسم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۹

 

تا خاک صفت معتکف آن سر کویم

بی دردم اگر روضه فردوس بجویم

چون آن صنم موی میان رفت ز چشمم

از ناله چو نائی شده وز مویه چو مویم

گر شهره شهری شدم از شوق عجب نیست

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳۱

 

گر عشق ازل بدرقه راه نبودی

جانم ز حریم حرم آگاه نبودی

گر طالب حق دامن پیری نگرفتی

شایسته درگاه شهنشاه نبودی

گر طور ز موسی نبدی از اثر عشق

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳۲

 

فرخنده زمانی که تو دیدار نمائی

فرخ نفسی کز در عشاق درآئی

نی صبر مرا کز تو زمانی بشکیبم

نی طاقت آنم که تو دیدار نمائی

در پرده نهانی و من از عشق تو سوزان

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۴

 

روزم چو شب تیره شد از درد جدائی

ای روشنی دیده غمدیده کجائی

حال من مجروح جگرخسته چه دانی

جانا چو نداری خبر از درد جدائی

گر بهر عیادت قدمی رنجه نکردی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۹

 

هر دم ز پس پرده دل و دین بربائی

ای وای گر از پرده تجلی بنمائی

تا هیچکسی از تو خبردار نگردد

هر دم بلباس دگر ای دوست برآئی

گفتی چو نقابی بگشائی همه سوزند

[...]

حسین خوارزمی
 
 
sunny dark_mode