قفل در ما بستی و پندار تو دیدیم
با خویش مشو بسته که ما جمله کلیدیم
مفتاح ترا نیست در این باب فتوحی
کشاف ترا لایق این کشف ندیدیم
در هستی ما آتش عشقش چو درافتاد
از بستگی بند بیکبار رهیدیم
تا وصله اقبال بدوزیم ز وصلش
در عشق بسی خرقه ناموس دریدیم
حاصل همه این است که ای یار در این راه
پیوسته بیاریم چو از خویش بریدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به بیان مفاهیم عشق و آزادی میپردازد. او میگوید که قفلهایی که در ذهن ما وجود دارد، به خاطر پندار و تصورات خود ماست. اگر به خودمان وابسته نباشیم، میتوانیم در عشق آزاد شویم و درک واقعی از آن پیدا کنیم. عشق، مانند آتش، ما را از بندگی رهایی میبخشد و برای رسیدن به وصال معشوق، باید از ساختارهای اجتماعی و بندهای خودمان رهایی یابیم. در نهایت، شاعر تأکید میکند که در این مسیر عشق، باید ارتباط خود را با خودمان قطع کنیم تا به عشق واقعی دست یابیم.
هوش مصنوعی: تو درِ دل ما را بستهای، اما گمان نکن که ما هم مثل تو بستهایم، زیرا ما همگی کلیدهای این قفل هستیم.
هوش مصنوعی: مفتاح ورود به این اسرار در دست تو نیست و نتوانستیم کسی را لایق این فهم عمیق ببینیم.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق او در وجود ما شعلهور شد، به یکباره از تمام وابستگیها رهایی یافتیم و آزاد شدیم.
هوش مصنوعی: برای اینکه از وصل او بهرهمند شویم، در عشق بسیاری از قوانین و حرمتها را نادیده گرفتیم.
هوش مصنوعی: نتیجه همه چیز این است که، ای دوست، در این مسیر همواره باید تلاش کنیم، همانطور که از خودمان فاصله گرفتهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم
صد گونه شراب از کف اقبال چشیدیم
آن جای که ابرار نشستند نشستیم
وان راه که احرار گزیدند گزیدیم
گوش خود و گوش همه آراسته کردیم
[...]
ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم
بس . . . ن غلامان نکو روی دریدیم
شلوار عروسان زره زلف گشادیم
بر گنبد ترکان پریچهره خزیدیم
بس گنده مغلوک کهن را یله کردیم
[...]
سر جمله بدانید که در عالم پاداش
آنها که درین راه بدادیم بدیدیم
ما را همه مقصود ببخشایش حق بود
المنّة للَّه که بمقصود رسیدیم.
دردا که درین بادیه بسیار دویدیم
در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم
بسیار درین بادیه شوریده برفتیم
بسیار درین واقعه مردانه چخیدیم
گه نعرهزنان معتکف صومعه بودیم
[...]
خیزید مخسپید که نزدیک رسیدیم
آواز خروس و سگ آن کوی شنیدیم
والله که نشانهای قَرویِ دهِ یارست
آن نرگس و نسرین و قرنفل که چریدیم
از ذوق چراگاه و ز اشتاب چریدن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.