گنجور

 
حسین خوارزمی

تا عشق توام بدرقه راه حجاز است

اندر حرم وصل دلم محرم راز است

احرام در دوست چو از صدق ببستیم

در هر قدمی کعبه صد گونه نیاز است

عمریست که از آتش سودای تو چون شمع

کار دل آشفته من سوز و گداز است

نزدیک محبان ره کعبه دو سه گام است

کوته نظر است آنکه بگوید که دراز است

عشقست که در کسوت هر عاشق و معشوق

گه اصل نیاز است و گهی مایه ناز است

تا سلطنت عشق شود ظاهر و پیدا

آفاق پر از قصه گیسوی دراز است

من بنده ندارم هنری در خور شه لیک

از روی کرم شاه جهان بنده نواز است

عشاق نوا چون ز در دوست بیابند

در جان حسین آرزوی عزم حجاز است