هر دم ز پس پرده دل و دین بربائی
ای وای گر از پرده تجلی بنمائی
تا هیچکسی از تو خبردار نگردد
هر دم بلباس دگر ای دوست برآئی
گفتی چو نقابی بگشائی همه سوزند
من سوخته آنکه نقابی نگشائی
چون لاله جگر سوخته از داغ فراقم
ای گل که از این غنچه صد تو بدرآئی
تو شاه جهانی و جهانی بتو محتاج
بر درگه تو پیشه من، هست گدائی
نشگفت گرت میل جدائی بود از من
جان را بود آری ز بدن رسم جدائی
پارینه حسین از قدمت داشت صفائی
ای یار وفا پیشه ام امسال کجائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار بیانگر احساس عشق و دلتنگی شاعر است. او از محبوب خود میخواهد که پردهها را کنار بزند و خود را نشان دهد. شاعر از دلتنگی و سوختن خود در فراق معشوق سخن میگوید و به زیبایی محبوبش اشاره میکند. همچنین، او خود را در مقام گدای عشق محبوب میبیند و به وفاداری و صفای او اشاره دارد. شاعر در نهایت از محبوبش میپرسد که چرا امسال در کنار او نیست.
هوش مصنوعی: هر لحظه از پشت پردهای که بر دل و دین سایه انداخته، چیزی را میربایی. ای کاش اگر خود را نمایان کنی، چه حالتی پیدا میشود!
هوش مصنوعی: ای دوست، همیشه در حال تغییر ظاهر باش تا هیچکس از وجود تو باخبر نشود.
هوش مصنوعی: وقتی گفتی که اگر پردهات را کنار بزنی، همه خواهند سوخت، من در درد سوختگیام که تو هرگز پردهات را کنار نزدی.
هوش مصنوعی: من مانند لالهای هستم که از غم جدایی دلم سوخته است. ای گل، تو از این غنچه هزاران بار به دنیا خواهی آمد.
هوش مصنوعی: تو فرمانروای این عالم هستی و همهٔ جهان به تو نیازمند است، من در آستانت به نیابت خود، به فقر و گدایی مشغولم.
هوش مصنوعی: اگر واقعاً تمایل به جدایی از من داری، بگذار جانم از تنم جدا شود، زیرا جدایی از تو به معنای جدایی جان است.
هوش مصنوعی: سالهای گذشته حسین به خاطر قدمت و مقامش دارای زیبایی و صفا بود. ای دوستم که به وفا شهره هستی، امسال کجا هستی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی
صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی
آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
[...]
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
[...]
ای ترک من امروز نگویی به کجایی
تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی
آن روز که من شیفتهتر باشم برتو
[...]
تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی
رفت از دل من خسته همه کام روایی
هر روز مرا انده هجران چه نمایی
هر روز به من برغم عشقت چه فزایی
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.