گنجور

 
حسین خوارزمی

خرم دل آن کس که تمنای تو دارد

شادی کسی کو غم سودای تو دارد

تا حشر بود سجده گه اهل محبت

جائی که نشانی ز کف پای تو دارد

شاید که ز خورشید فلک دیده بدوزد

هر کس که نظر در رخ زیبای تو دارد

هرگز بسوی طوبی و جنت نکند میل

آن دل که هوای قد رعنای تو دارد

اصلا نکند جانب فردوس نگاهی

هر دیده که امکان تماشای تو دارد

پروانه صفت گر تو بسوزی ز غم دل

آن شمع شب افروز چه پروای تو دارد

ای دوست حسین این همه سرمایه سودا

از سلسله زلف سمن سای تو دارد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode