گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۲

 

دوش از حضور تو دل ما خوش سرور داشت

وز منظر تو چشم نظر باز نور داشت

در کنج این خرابه دلم با تو ای پری

نی آرزوی روضه نه سودای حور داشت

بر خدمت تو صحبت حور بهشت را

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۳

 

درد عشقت دامن جانم گرفت

بار دیگر غم گریبانم گرفت

در هوایش بس که میگریم چو ابر

زاب چشمم خاک هجرانم گرفت

دیده ام زلف پریشانی از آن

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۴

 

ترک من بار دیگر راه جفا پیش گرفت

بی گنه ترک من خسته درویش گرفت

دلش از صحبت اصحاب که نیک اندیشید

بحکایات حسودان بداندیش گرفت

من دلسوخته ترکش نکنم گرچه کنون

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۵

 

ای باد صبحدم گذری کن بکوی دوست

وز من ببر سلام و تحیت بسوی دوست

رخ بر درش نهاده بگو از زبان من

کاشفته گشت حال دلم همچو موی دوست

گر دست حادثات ز پایم در افکند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۶

 

رفتی و یاد تو ز دل ریش من نرفت

نقش خیال روی تو از پیش من نرفت

ملک وجود من ز غمت گرچه شد خراب

سلطان عشقت از دل درویش من برفت

در دور عشق روی تو ایماهرو نماند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۷

 

این چه داغی است که از هجر تو بر جان من است

وین چه سوزیست که بر سینه بریان من است

حال دل از شکن طره خود پرس که او

مو بمو واقف احوال پریشان من است

با چنین دیده غم دل نتوانم پوشید

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۸

 

به یک لطیفه که دوشینه ذوالجلال انگیخت

میان ما و تو بنگر که چون وصال انگیخت

چه لطف بود که دور سپهر از سر مهر

میان مشتری و ماه اتصال انگیخت

هزار طایر جان را شکار کرد رخت

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۹

 

گر در هلاک من بود الحق رضای دوست

بادم هزار جان گرامی فدای دوست

آن دولت از کجا که شوم خاک درگهش

من خاک آن کسم که شود خاکپای دوست

جبریل وار یکقدم ار پیشتر نهم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۰

 

کنون که کشور خوبی بنام تست ای دوست

بیا که دیده روشن بنام تست ای دوست

سخن بگوی از آن پسته شکر افشان شو

که قوت طوطی روحم کلام تست ای دوست

مرا چه زهره که لاف از غلامی تو زنم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱

 

جان من بی رخ تو جانم سوخت

تو روان گشتی و روانم سوخت

بی تو دل را قرار و صبر نماند

کاتش عشقت این و آنم سوخت

گفتم آهی کشم ز سوز جگر

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۲

 

مرا چو کعبه دولت حریم خانه اوست

براستان که سر من بر آستانه اوست

اگر چه محض گناهم امیدواری من

بفیض شامل الطاف بی کرانه اوست

هزار طایر قدسی باختیار چو من

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۳

 

بیا که جان من از داغ انتظار بسوخت

دلم ز آتش هجرانت ای نگار بسوخت

قرار و صبر و دل و عقل بود مونس من

کنون ز آتش شوق تو هر چهار بسوخت

بحال من منگر زانکه خاطرت سوزد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۴

 

عید شد قافله را عزم حرم ساختنی ست

وز سر خویش در این راه قدم ساختنی ست

عود دل تا نفسی دم زند از سوز درون

سینه سوخته را مجمر غم ساختنی ست

رخت رحلت ز صحاری فنا بر بسته

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۵

 

رنجورم و شفای دلم جز حبیب نیست

کاین درد را معالجه کار طبیب نیست

چون من هزار ناله در آن کوی میکنند

گلشن شنیده ای که در او عندلیب نیست

گفت از نصاب حسن زکواتی همی دهم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۶

 

دوست از حال دل آشفتگان آگاه نیست

آه کز دست غمش ما را مجال آه نیست

باد نوروزی ز گلشن میرسد لیکن چه سود

کز گل صد برگ من بوئی بدو همراه نیست

کشور دل بی حضور او خراب آباد شد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۷

 

اگر برد سوی دارالقرار ما را دوست

دلم قرار نگیرد در او مگر با دوست

مرا نه ملک جهان باید و نه باغ جنان

که نیست از دو جهانم مراد الا دوست

چنان بجان من آمیخت دوست از سر لطف

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۸

 

ای راحت جان از نفس روح فزایت

دارد نگه از چشم بداندیش خدایت

درمان طلبان از تو دوا جسته ولیکن

من سوخته دل ساخته با درد و بلایت

چون هست وفا شیوه عشاق بلاکش

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۹

 

کدام دل که گرفتار و مبتلای تو نیست

کدام سر که سراسیمه هوای تو نیست

کدام طایر قدسی نشد گرفتارت

کدام جان گرامی که آن فدای تو نیست

کدام سینه نشد آستان درد و غمت

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۰

 

بقای عمر در این خاکدان فانی نیست

جهان پر از غم و امید شادمانی نیست

گل مراد از این آب و گل چه میجوئی

که در ریاض جهان بوی کامرانی نیست

برای صحبت یاران مهربان کریم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۱

 

مرا جز تو به عالم هیچکس نیست

ولی جانا به وصلت دسترس نیست

منم آن طایر قدسی که بی تو

مرا فردوس اعلا چون قفس نیست

دلم را صید ناسوتی نشاید

[...]

حسین خوارزمی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۴
sunny dark_mode