این چه داغی است که از هجر تو بر جان من است
وین چه سوزیست که بر سینه بریان من است
حال دل از شکن طره خود پرس که او
مو بمو واقف احوال پریشان من است
با چنین دیده غم دل نتوانم پوشید
زانکه غماز دلم دیده گریان من است
همچو مجنون بجنون شهره شهری شده ام
تا سر زلف خوشت سلسله جنبان من است
بی توام ترک تماشای گلستان نبود
هر کجا چون تو گلی او ز گلستان من است
آسمان گو بنشان شمع شب افروز فلک
ماه رخساره تو شمع شبستان من است
از زر و سیم رخ و اشک توانگر گشتم
تا که گنج غم تو بر دل ویران من است
زان لب همچو نگین و دهن چون خاتم
ملک آفاق چو جمشید بفرمان من است
سالها لاف زدم کان فلانم لیکن
از کرم هیچ نگفتی که حسین آن من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حس عمیق عشق و دلتنگی شاعر است. او از داغی که ناشی از دوری معشوق است، رنج میبرد و سوز دلش را توصیف میکند. شاعر به دل خود و دردهای ناشی از یار میپردازد و میگوید که حتی با چشمانش نمیتواند غم را پنهان کند. او خود را به مجنون تشبیه میکند که از عشق در جنون به سر میبرد و بدون معشوق، زیباییهای زندگی را بیمعنی میداند. شاعر همچنین اشاره به زیبایی معشوق دارد و از او به عنوان منبع نور و روشنی یاد میکند. عشق به یارش همچون گنجی در دل اوست و در نهایت، به احساس حقارت و دشواری در بیان وابستگیاش به یار اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این چه دردی است که از دوری تو بر دل من نشسته و این چه آتش سوزانی است که بر سینهام شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: درد دل و نگرانیم را از خود موهایم بپرس، چرا که آنها به خوبی از حال آشفته من باخبرند.
هوش مصنوعی: با چشمانی که همیشه از غم پر شدهاند، نمیتوانم درد دلم را پنهان کنم، زیرا چشمانم خود نشاندهنده اندوه درونم هستند.
هوش مصنوعی: من به اندازه مجنون، دیوانه و مشهور شدهام؛ چون رشتهای که موهای زیبای تو را در دست دارد، به من ختم میشود.
هوش مصنوعی: بی تو، هیچکدام از زیباییهای گلستان برایم جذاب نیست. هر جا که تو مثل گلی وجود داشته باشی، آنجا به نوعی از گلستان من محسوب میشود.
هوش مصنوعی: ای آسمان، شمع روشنی بخوان و بر افروز، زیرا ماه تو، روشنی شبهای من است و چهرهات نورانیتر از همهٔ چیزهاست.
هوش مصنوعی: با زیبایی و ثروت به چهرهام جلوه دادم، اما در واقع، درد عشق تو به قلب ویران من غالب شده است.
هوش مصنوعی: از آن لبها که مانند نگین زیباست و دهنش مانند خاتمی است که نشانگر سلطنت است، همچون جمشید، دنیا به فرمان من است.
هوش مصنوعی: سالها خود را لاف زدم که کسی مهم و بزرگ هستم، اما تو هیچ وقت از روی بزرگواری به من نگفتی که حسین متعلق به من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک من کان دهنش پسته خندان من است
در شکر خنده لبش تنگ به دندان من است
هر زمانم ز لب خویش حیاتی بخشد
شد حقیقت که لبش چشمه حیوان من است
گفتمش دی که تو آرام دل و جان منی
[...]
این چه داغی است که از عشق تو بر جان من است
وین چه دردی است که سرمایه درمان من است
زلف و رخسار تو کفر آمد و ایمان، با هم
آن چه کفری است که سرمایه ایمان من است؟
میدهم جان و به صد جان، ندهم یک ذره
[...]
جور آن بت همه بر جان پریشان من است
سخت تر زان دل چونسنگ مگر جان من است
که گزیدست بدندان لب لعلش که بر او
زخم دندان نه باندازه دندان من است
در غم او همه کس مست و گریبان چاکند
[...]
کعبه عشقم، بلا ریگ بیابان من است
زخم شمشیر زبان خار مغیلان من است
جوش فرهادست از کهسار من سرچشمه ای
شور مجنون گردبادی از بیابان من است
می کند در سینه گرمم قیامت، شور عشق
[...]
این صنم کیست که غارتگر ایمان من است
دل ودین از کف من برده پی جان من است
چندبیمم دهی ازمحنت محشر زاهد
به خدا روز قیامت شب هجران من است
گلرخا غنچه لباسرو قداکچ کلها
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.