بقای عمر در این خاکدان فانی نیست
جهان پر از غم و امید شادمانی نیست
گل مراد از این آب و گل چه میجوئی
که در ریاض جهان بوی کامرانی نیست
برای صحبت یاران مهربان کریم
خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست
چو غنچه بسته دهن خون خور و مخند چو گل
که اعتماد بر این پنجروز فانی نیست
دوام عیش و بقا میوه ایست بس شیرین
ولی چه سود که در باغ زندگانی نیست
مرا تحمل جور زمانه هست ولیک
ز دوست طاقت دوری چنانکه دانی نیست
بیا و از سر جان خیز ورنه رو بنشین
که کار اهل وفا غیر جانفشانی نیست
بهار عمر بوقت خزان رسید حسین
دگر حلاوت نوباوه جوانی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره ناپایداری زندگی و غمهای آن است. شاعر به یادآوری این نکته میپردازد که عمر انسان در این دنیای فانی محدود است و خوشیها و امیدها در کنار غمها وجود دارند. او به بیفایده بودن جستوجو برای خوشیها در این جهان اشاره میکند، زیرا هیچ چیزی دائمی نیست. همچنین، او از دوری از دوست و مشکلات زندگی صحبت میکند و در نهایت به پایان عمر و از دست رفتن جوانی اشاره میکند. شعر پیامی از پذیرش واقعیات زندگی و اهمیت وفا و جانفشانی دارد.
هوش مصنوعی: عمر انسان در این دنیای زودگذر پایدار نیست و این جهان پر از درد و نگرانی است و جایی برای شادی و خوشحالی واقعی ندارد.
هوش مصنوعی: از این جسم و دنیا چه چیزی را دنبال میکنی، در باغهای این جهان بویی از خوشبختی و موفقیت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: صحبت کردن با دوستان مهربان لذتبخش و شیرین است، اما افسوس که زندگی ابدی نیست و روزی به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: زود باشد که زندگی خوشی و شادی نداشته باشد؛ مثل غنچهای که تازه در گلو بسته است. از آن به بعد، نباید به این روزهای گذرا و فانی اعتماد کرد. در این ایام، مانند گلی نباید خندید و خوشحال بود، چرا که زندگی پایدار نیست.
هوش مصنوعی: دوام خوشی و زندگی مانند میوهای خوشطعم است، اما چه فایده دارد که این میوه در باغ زندگی وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: من میتوانم سختیهای روزگار را تحمل کنم، اما نمیتوانم دوری از دوست را مانند تو که میدانی، تاب بیاورم.
هوش مصنوعی: بیا و برای زندگی جدید تلاش کن، در غیر این صورت نشسته بمانی که کار وفاداران جز از جان گذشتن نیست.
هوش مصنوعی: بهار عمر حسین به فصل خزان رسیده و دیگر طعم شیرین جوانی را ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا که هیچ نصیبی ز شادمانی نیست
بسی تفاوتم از مرگ و زندگانی نیست
بروزگار جوانی اگر ترا رنگیست
مرا بجز سیبی رنگی از جوانی نیست
ز من فلک عوض عشوه عمر می خواهد
[...]
خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست
پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست
درخت قد صنوبر خرام انسان را
مدام رونق نوباوهٔ جوانی نیست
گلیست خرم و خندان و تازه و خوشبوی
[...]
اگرچه یار مرا هیچ مهربانی نیست
ورا چو من به جهان هیچ بنده جانی نیست
فدای جان عزیزش هزار جان و جهان
مرا مودّت و عشق رخش نهانی نیست
یقین که در دل تو نیست مهربانی نیز
[...]
کدام زخم که بر من ز دلستانی نیست
کدام خاک کش از خون ما نشانی نیست
بخوشدلی نه که خاموشم از تو چون صورت
هزار غم ز تو دارم مرا زبانی نیست
مراست جانی و خواهم به پات افشاندن
[...]
چه لطفها که در این شیوهٔ نهانی نیست
عنایتی که تو داری به من بیانی نیست
کرشمه گرم سؤال است، لب مکن رنجه
که احتیاج به پرسیدن زبانی نیست
رموز کشف و کرامات سالکان طریق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.