گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶ - زلف پریشان

 

جانا سر و جان فدیه بر جان تو بادا

جان برخی آن لعل چو مرجان تو بادا

هر کس که به جای تو گزیند دگری را

هر دم به سرش تیغ سرافشان تو بادا

هر دیده که غیر از تو ببیند رخ غیری

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۲۳ - قبلهٔ ابرو

 

دل برده زمن دلبرکا! غمزه و نازت

بربوده زکف صبر و توان، زلف درازت

بگرفت دلم را خم گیسوی کمندت

بگداخت تنم را غم فولاد گدازت

بازآی که از رفتن تو جان ز تنم رفت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۲۵ - دیدهٔ دریایی

 

ساقی چه می ایی بود که در ساغر من ریخت

کآتش ز یکی جام، ز پا تا سر من ریخت

این می چه می ایی بود که از خوردن این می

چون قطرهٔ باران، عرق از پیکر من ریخت

بی شک می عشق است و همین است و جز این نیست

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۲۸ - خورشید منیر

 

مستی اگر از شرب نبید است و شراب است

پس چشم تو ناخورده شراب، از چه خراب است

این رنگ حنا نیست که داری به کف دست

از خون دل ماست که دست تو خضاب است

شب ها ز غم نرگس بیمار تو تا صبح

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۳۵ - دل می طپد

 

ای چشمهٔ حیوان خجل از لعل لبانت

وی آب بقا منفعل از آب دهانت

ابروی کجت هست، کمان و مژه ات تیر

دل می طپد اندر بر آن تیر و کمانت

از سرو ندیده است کس این قامت و رفتار

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۵ - گل سرخ

 

ای عارض زیبای تو همرنگ گل سرخ!

وی لعل شکرخای تو همسنگ گل سرخ!

در حیرتم از بس که دهانت بود تنگ

گویا که بود غنچهٔ دل تنگ گل سرخ

هر قطرهٔ باران که چکد ز ابر بهاری

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۰ - لعل گهربار

 

آن یار دل آرا که بلای دل ما شد

ایا زکجا آمد و دیگر به کجا شد؟

خون شد دلم از حسرت یاقوت لبانش

روزم چو شب از فرقت آن زلف دو تا شد

سیمین بدنش دیده ام از چاک گریبان

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۰ - گوهر شهوار

 

تا چند دلم خسته و بیمار بماند

دایم به غم و غصه گرفتار بماند

ساقی به درآر آن می رنگین شده در خم

در خم نه قرار است که بسیار بماند

پر کن تو سبو، زان می و بر دوش منش نه

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۹ - پند حکیمانه

 

ساقی قدمی نه سوی میخانه تو امروز

آور ز کرم شیشه و پیمانه تو امروز

با من منشین، همچو حریفان به حریفی

همکاسهٔ من باش حریفانه تو امروز

می زیب ده مجلس شاهان جهان است

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۰ - رایحهٔ مشک

 

شورچه شرابی ست که بر سر زده ای باز

جامی مگر از بادهٔ اخگر زده ای باز

ساغر زده رسوا شود از خفتگی چشم

از چشم تو پیداست که ساغر زده ای باز

جامی زده ای باز از آن آب چو آذر

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۲ - قبله نما

 

جانا! زلب لعل تو یک بوسه مرا بس

بیمارم و، این بوسه مرا جای دوا بس

با خشم دهی بوسه و، گویی که بست نیست

گویم اگرم بوسه ببخشی، به رضا بس

گر قبله، فراموش شود وقت نمازم

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۵ - گوی سعادت

 

ای سرو قبا پوش من ای دلبر مهوش!

تا کی کنی از شانه سر زلف مشوش

بر کشتن من تیر نگاهی، ز تو کافی ست

بیهوده چرا؟ دست بری جانب ترکش

بی چشم خمارت چکنم باده گلرنگ؟

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۹۹ - سوز تب عشق

 

ساقی بده امروز یکی جام شرابم

از جام شرابی بکن امروز خرابم

از آن می ناب که تو را هست به کوزه

من تشنهٔ یک جرعه ای از آن می نابم

از یاد نخواهد شدنم آخر پیری

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۵ - پیروی نفس

 

ما سرخوش و ساغر زده و مست و ملنگیم

شوریده و مشغول به شوریم و به دنگیم

ما مرد شرابیم و کبابیم و ربابیم

نه طالب تریاک و نه چرسیم و نه بنگیم

صیاد صفت آهو، چشمان جهان را

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۹ - مرغ سحرخیز

 

حاشا که ز شمشیر تو پرهیز کنم من

خود را سپر خنجر خون ریز کنم من

گویند که پرهیز کن از عشق نکویان

از عشق محال است که پرهیز کنم من

شب ها ز خیال تو به چشمم نرود خواب

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۲ - رنگ شقایق

 

ای شوخ دلا زار من ای دلبر مه رو!

تا کی تو دل آزاری و، تا چندی بدخو؟

روزم تو سیه کردی از آن طرهٔ شبرنگ

دل از کف من بردی از آن غمزهٔ جادو

پیش لب لعلت چکند رنگ شقایق

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۹ - عاشق و مفتون

 

ای عارض نیکوی تو از قرص قمر به

اندام تو سر تا به قدم پاک و منزه

دانم که به من نیست تو را روی توجه

اما به تو من روز و شب استم متوجه

هم بر قد و بالای توام عاشق و مفتون

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۲۷ - نکهت عنبر

 

آنانکه ز عشق تو مرا طعنه زنندی

ای کاش! چو من عاشق و دیوانه شدندی

گر عاشق و دیوانه شدندی چو من امروز

خود طعنه به دیوانگی من نزدندی

احوال دل مرغ گرفتار چه داند؟

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۲۱ - آب فرات

 

آی آب فرات! از چه گل آلود روانی؟

شرمنده مگر از عطش تشنه لبانی

خوش طمع تر از شربت قندی تو از آن رو

همسایه تو با مدفن شیرین دهنانی

کوثر به جنان است و تو در کرب و بلایی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۴ - مژهٔ چشم تر

 

شوری که حسین بهر شهادت به سرش بود

از روز ازل کشته شدن، در نظرش بود

بگذاشت قدم تا که به میدان شهادت

دل جای دگر، دیده به جای دگرش بود

تیری که رها می شدی از شست مخالف

[...]

ترکی شیرازی
 
 
۱
۲