گنجور

 
ترکی شیرازی

ای عارض نیکوی تو از قرص قمر به

اندام تو سر تا به قدم پاک و منزه

دانم که به من نیست تو را روی توجه

اما به تو من روز و شب استم متوجه

هم بر قد و بالای توام عاشق و مفتون

هم در رخ زیبای توام خیره و واله

از حسرت سیب زنخ و سرخی رنگت

رنگ رخم ای دوست بود زردتر از به

از طاق فرود آر یکی شیشه پر از می

جامی تو بکن نوش ودگر جام به من ده

جامی به کفم برنه و جان در عوضش گیر

جانی بستان از من و جامی به کفم نه

ابروی تو کافی ست به خون ریزی «ترکی»

بیهوده مکش تیغ و کمان را منما زه

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

ماه رمضان رفت و مرا رفتن او به

عید رمضان آمد، المنه لله

آنکس که بود آمدنی آمده بهتر

و آنکس که بود رفتنی او رفته بده به

برآمدن عید و برون رفتن روزه

[...]

سوزنی سمرقندی

سالار بک ای از در احسنت و زه زه

ای خسرو احسان ترا لشکر انبه

زوار شده خسرو احسان ترا خیل

دست تو وزیر است قوی همت و بشکه

اجرائی کز دست سخای تو رهی راست

[...]

سلمان ساوجی

بیمار و بر افتاد نفس دوش سحرگه

پیغام تو آورد صبا سلمه الله

چون خاک رهم بود قراری و سکونی

باد آمد و بر بوی توام می‌برد از ره

باد سحر از بوی تو بخشید مرا جان

[...]

کمال خجندی

ما روی تو دیدیم و زجان مهر بریدیم

دل آمده نزدیک و بر او دوخته دیده

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه